ترنج موبایل
کد خبر: ۹۲۸۹۳۷

طرح اروپا؛ ابتکار صلح یا نسخه‌ای برای شکست؟

اگر طرح ۲۸ بندی شکست بخورد، سناریوی بعدی چیست؟

اگر طرح ۲۸ بندی شکست بخورد، سناریوی بعدی چیست؟

مقاله تصویری از آشفتگی دیپلماتیک پیرامون جنگ اوکراین ترسیم می‌کند؛ جایی که طرح صلح ۲۸ بندی، میان آمریکا، اروپا و روسیه به میدان رقابت و تخریب تبدیل شده است. واشنگتن گرفتار جنگ داخلی میان ماگا و نئومحافظه‌کاران است، اروپا طرحی غیرواقع‌بینانه و بی‌اثر ارائه می‌دهد، و مسکو به‌دنبال توافقی دائمی و امتیازساز است. در حالی‌که اوکراین به مرز فروپاشی نزدیک شده، زلنسکی ناچار است میان یک توافق بد اکنون یا توافقی بدتر در آینده انتخاب کند.

تبلیغات
تبلیغات

مارکو کارنلوسفرارو- مارکو کارنلوس، سفیر سابق ایتالیا در عراق

به گزارش فرارو به نقل از نشریه میدل ایست ای، در هفته‌های اخیر، صحنه‌ای شبیه یک «بالهٔ دیپلماتیک سوررئال» در عرصهٔ سیاست بین‌الملل به اجرا درآمده است؛ نمایشی پرابهام که ظاهراً با هدف پایان دادن به جنگ اوکراین طراحی شده است.

در مرکز این رقص پیچیده، طرح صلح ۲۸ بندی قرار دارد؛ سندی که ابتدا به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نسبت داده شد؛ طرحی که از لحن و ساختارش برمی‌آید نویسنده‌اش تجربه‌ای جدی در دیپلماسی نداشته باشد. همان طرح، کمی بعد به روسیه نسبت داده شد؛ احتمالی که بیشتر شبیه تلاشی برای بی‌اعتبار کردن آن به نظر می رسد. هیچ‌کس با قطعیت نمی‌داند چه کسی این طرح را به بیرون درز داده، اما تقریباً تردیدی نیست که در واشنگتن چهره‌هایی حضور دارند که تمایلی ندارند جنگ اوکراین با چنین توافقی به پایان برسد. در این میان، مارکو روبیو، وزیر خارجه، یکی از چهره‌های شاخص جریان نئومحافظه‌کار در دولت ترامپ به شمار می‌آید.

به موازات این تحولات، مکالمه‌ای تلفنی میان استیو ویتکاف، فرستادهٔ آمریکا و یوری اوشاکوف، مشاور رئیس‌جمهور روسیه افشا شد؛ گفت‌وگویی که متن آن به دست بلومبرگ رسید و منتشر شد. در مسکو این باور وجود دارد که هدف از افشای این مکالمه، ضربه‌زدن به همان طرح صلح ۲۸ بندی بوده است؛ چرا که در این گفت‌وگو، ویتکاف ظاهراً به اوشاکوف توصیه می‌کند چگونه می‌توان طرح صلح اوکراین را به شکلی ارائه کرد که برای ترامپ قابل‌قبول جلوه کند.

آشوب در صف صلح: اروپا علیه طرح آمریکا، روسیه در کمین امتیاز نهایی

در قلب یکی از (و شاید چندین) تیم مذاکره‌کنندهٔ آمریکایی، دانیل دریْسکول، وزیر ارتش و شاگرد سیاسیِ نزدیکِ جی‌دی وِنس قرار دارد. اروپایی‌ها که در وضعیت اضطراری و بی‌سابقه‌ای به سر می‌برند، برای کاستن از هزینه‌های سیاسیِ محتمل برای خود و برای اوکراین، طرح جداگانه‌ای برای پایان جنگ روی میز گذاشته‌اند؛ طرحی که اگرچه از نظر نگارشی منسجم‌تر و حرفه‌ای‌تر است، اما در محتوا همچنان به‌شدت غیرواقع‌بینانه باقی می‌ماند.

الدار مامِدوف، کارشناس سیاست اتحادیهٔ اروپا، این طرح را تلاشی برای «پوچ‌سازیِ طرح آمریکا تا جایی که برای مسکو غیرقابل‌قبول شود» توصیف کرده است. او در مقاله‌ای در نشریهٔ ریسپانسیبل استیت‌کرفت می‌نویسد: «رهبران اروپایی ظاهراً از تلاش‌های ترامپ برای پایان جنگ تمجید می‌کنند، اما در عمل تلاش می کنند هر ابتکاری را که از هدف حداکثری و غیرقابل‌تحقق آن‌ها مبنی بر تسلیم کامل روسیه در اوکراین فاصله بگیرد، تخریب کنند.»

زمینهٔ این ابتکار به‌اصطلاح صلح، آشفته، چندلایه و به‌غایت پیچیده است. در چنین فضای سوررئالی، هر بازیگر مسیر خود را می‌رود: روسیه تلاش می کند اوکراین را به تسلیم وادارد؛ اتحادیهٔ اروپا در پی تسلیم کامل روسیه است، به امید آنکه شاید زمینهٔ تغییر رژیم در مسکو را فراهم کند؛ و ایالات متحده در تلاش است اروپا را به پذیرش بسته‌ای از شرایط سیاسی و اقتصادیِ دیکته‌شده از سوی واشنگتن و مسکو وادارد، تا در نهایت مسیر دستیابی ترامپ به رؤیای دیرینه‌اش یعنی دریافت جایزهٔ نوبل صلح هموار شود.

جنگ پنهان در واشنگتن و بن‌بست صلح در مسکو

وضعیت به‌شدت ناپایدار و لغزنده است. حتی روشن نیست آمریکا دقیقاً چند تیم مذاکره‌کننده را وارد میدان کرده و در سوی روسیه، چه کسانی طرف اصلی گفت‌وگو هستند. در دلِ ساختار قدرت در واشنگتن، یک نبرد آشکار بر سر جهت‌گیری سیاست خارجی در جریان است: جدالی میان نیروهای ماگا و نئومحافظه‌کاران؛ میان حلقهٔ نزدیک به جی‌دی وِنس و حلقهٔ همسو با مارکو روبیو.

بااین‌حال، در حالی که مواضع روسیه و آمریکا دست‌کم بر پایهٔ منافع قدرت و محاسبات اقتصادی قابل‌فهم است، طرح اروپایی طبق معمول، قابل‌پیش‌بینی و جداافتاده از واقعیت‌های میدانی جلوه می‌کند. رهبران اروپا به‌نظر نمی‌رسد توانایی ارائهٔ چشم‌اندازی شفاف فراتر از یک آتش‌بس موقت را داشته باشند؛ طرح آن‌ها هیچ ایدهٔ معتبر و قابل‌اتکایی برای یک معماری امنیتی پایدار در اروپا روی میز نمی‌گذارد.

نقطهٔ کور اصلی اینجاست: دولت‌های اروپایی یا قادر به درک این واقعیت نیستند یا عامدانه از پذیرش آن سرباز می‌زنند که روسیه هیچ علاقه‌ای به توقف موقت درگیری ندارد. مسکو به‌دنبال یک توافق دائمی است و به‌صراحت تلاش می کند از تکرار تجربهٔ توافق‌های مینسک پرهیز کند.

در نشست آلاسکا در اوت گذشته، دونالد ترامپ برای نخستین‌بار به‌سمت درک بخشی از استدلال‌های ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه حرکت کرد. این تحول، او را به‌طور خودکار به «مهرهٔ روسیه» در رأس قدرت آمریکا تبدیل نمی‌کند؛ اما نوعی همدلیِ شناختی با طرف مقابل را نشان می‌دهد که شرط بنیادین هر مذاکرهٔ جدی و موفق به شمار می‌آید. از منظر عمل دیپلماتیک، نسخهٔ نخست هر توافق صلح، چیزی بیش از یک پیش‌نویس اولیه نیست؛ متنی است که قاعدتاً بارها دستخوش اصلاح، چکش‌کاری و بازنگری می‌شود. این‌گونه پیشنهادها معمولاً آینهٔ تمام‌نمای واقعیت‌های میدان نبردند؛ و در آن جبهه، نشانه‌ها حاکی از آن است که اوکراین به آستانهٔ فروپاشی نظامی نزدیک شده است.

اکنون نیز قرار است استیو ویتکاف در همین هفته راهی مسکو شود، اما تا این لحظه از سوی کرملین هیچ نشانهٔ امیدوارکننده‌ای دربارهٔ پذیرش نسخهٔ اصلاح‌شدهٔ طرح ۲۸ بندی ترامپ مخابره نشده است؛ طرحی که قرار بود با بازنویسی و تعدیل، برای مسکو قابل‌قبول‌تر شود، اما ظاهراً هنوز از آستانهٔ حداقلیِ پذیرش روس‌ها فاصله دارد. در چنین فضایی، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، در برابر یک دوراهیِ سهمگین قرار گرفته است: یا همین حالا تن به توافقی بسیار بد بدهد یا چند ماه بعد با توافقی روبه‌رو شود که به‌مراتب بدتر، تحقیرآمیزتر و پرهزینه‌تر از گزینهٔ فعلی خواهد بود.

 

تبلیغات
نویسنده : مارکو کارنلوس
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات