bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۳۰۰۸۷
بحران اعتماد در میان متحدان واشنگتن

آیا متحدان سنتی آمریکا همچنان واشنگتن را شریک خود می‌دانند؟

آیا متحدان سنتی آمریکا همچنان واشنگتن را شریک خود می‌دانند؟

این‌که متحدان سابق واشنگتن راه‌حل مشخصی برای مواجهه با چنین وضعیتی ندارند، نشان‌دهندهٔ عمق بحران است. امید بستن به بازگشت ترامپ به مسیر قوانین و هنجار‌های پیشین، نه یک استراتژی ایمن و نه واقع‌بینانه است. دنیا با شرایطی مواجه شده که برای آن نه نقشه راهی در دست است و نه اطمینانی نسبت به آیندهٔ نزدیک وجود دارد.

تاریخ انتشار: ۲۲:۳۸ - ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

فرارو- سیاست خارجی دونالد ترامپ با رویکرد غیرمتعارف و معاملات کوتاه‌مدت، هم ارزش‌های دموکراتیک را تضعیف کرده و هم فرصت‌های ژئوپلیتیکی جدیدی برای چین و روسیه فراهم آورده است. پیشنهاد او برای تسلط آمریکا بر غزه که به پاکسازی قومی تعبیر می‌شود، نه‌تنها موجب بی‌ثباتی بیشتر در منطقه می‌گردد، بلکه نشان‌دهنده فقدان درک عمیق از بحران‌های جهانی است. این تغییر مسیر، متحدان واشنگتن را سردرگم کرده و بازگشت به نظم پیشین را دشوار ساخته است.

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه گاردین، ایالات متحده و متحدان دیرینه‌اش نباید رویکرد نامتعارف و بی‌قاعده دونالد ترامپ در سیاست خارجی را عادی‌سازی کرده یا مشروعیت ببخشند. سیاست‌های او نه‌تنها با اصول دیپلماتیک متعارف همخوانی ندارد، بلکه تلاش آشکاری برای تغییر بنیان‌های نظم جهانی است؛ تغییراتی که بازگشت به شرایط پیش از دوران ترامپ را دشوار یا حتی ناممکن خواهد ساخت.

اشغال غزه؛ سراب ریویرای مدیترانه‌ای

طرح ترامپ مبنی بر تسلط ایالات متحده بر غزه، از هر زاویه‌ای مخالف اصول تثبیت‌شده روابط بین‌الملل است. پیشنهاد او برای انتقال اجباری بیش از دو میلیون فلسطینی به کشور‌های عربی همسایه، نه‌تنها بحث‌برانگیز، بلکه به‌وضوح نوعی پاکسازی قومی است که می‌تواند به عنوان جنایت بین‌المللی تعبیر شود. ادعای ترامپ مبنی بر اینکه اشغال غزه توسط آمریکا این منطقه را به «ریویرای مدیترانه‌ای» تبدیل می‌کند، نشان از فقدان درک او از واقعیات منطقه دارد. این نگاه به طرز حیرت‌انگیزی ساده‌لوحانه است و پیچیدگی‌های بحران غزه را نادیده می‌گیرد.

ترامپ با دیدی سطحی و توسعه‌طلبانه، این منطقه جنگ‌زده را به مثابه ملکی متروکه در منهتن می‌پندارد، بدون اینکه به پیامد‌های انسانی و سیاسی این اقدام فکر کند. وی در حالی که سرنوشت میلیون‌ها فلسطینی را در دست خود می‌گیرد، همچنان با ادبیات یک تاجر بی‌پروا و ذهنیت یک رئیس مافیا به سیاست بین‌الملل نگاه می‌کند. نتیجه ناگزیر این شیوه برخورد، افزایش بی‌ثباتی، ناامنی و تشدید تنش‌هاست؛ در شرایطی که حفظ آتش‌بس شکننده در غزه نیازمند رویکردی متعادل و مبتنی بر تفاهم است، سیاست ترامپ تنها به تشدید بحران و ناپایداری منجر می‌شود.

چرخش از ارزش‌ها؛ چگونه ترامپ مسیر سیاست خارجی آمریکا را تغییر داد

بسیاری از دولت‌های خاورمیانه، به‌جز دولت به‌شدت ملی‌گرای بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، مداخله ترامپ را اقدامی بی‌ثبات‌کننده و پرمخاطره می‌دانند. در میان متحدان اروپایی آمریکا نیز چنین دیدگاهی وجود دارد. کشور‌هایی که تا دو هفته پیش خود را شرکای مستقل واشنگتن می‌پنداشتند، اکنون متوجه شده‌اند که در ذهن رئیس‌جمهور آمریکا، مفهوم شراکت برابر جایی ندارد.

ترامپ به‌جای داشتن متحدان واقعی، تنها به مشتریان، رقبا و دشمنان فکر می‌کند. روابط بین‌الملل از نگاه او بر اساس منافع مشترک یا تعهدات قانونی تعریف نمی‌شود، بلکه معاملات کوتاه‌مدت و بده‌بستان‌های شخصی معیار عمل قرار می‌گیرند. این رویکرد، مدل سنتی سیاست خارجی آمریکا که بر پایه ارزش‌های دموکراتیک استوار بود، را از کاخ سفید حذف کرده است.

چنین سیاستی فرصت مناسبی برای توسعه‌طلبی‌های ژئوپلیتیکی روسیه و چین فراهم کرده است. ترامپ با مشروعیت‌بخشی به سیاست قدرت‌محور، جاه‌طلبی‌های ولادیمیر پوتین در اوکراین را تقویت کرده و برای چین نیز فرصت گسترش نفوذ اقتصادی و استراتژیک ایجاد کرده است. پکن اکنون خود را به‌عنوان یک قدرت باثبات و قابل پیش‌بینی معرفی می‌کند و از کمبود اعتماد به آمریکا بهره می‌برد.

توجیهی که در مورد اقدامات ترامپ مطرح می‌شود، این است که رویکرد غیرمتعارف او بخشی از یک استراتژی مذاکره است. بر این اساس، ایده‌های عجیب او از جمله پیشنهاد تسلط آمریکا بر غزه، به‌عنوان تاکتیکی برای چانه‌زنی قلمداد می‌شود که در نهایت به توافق‌های معقول‌تر ختم خواهد شد. مدافعان این دیدگاه او را به‌عنوان رئیس‌جمهوری تصویر می‌کنند که با ایجاد شوک و آشفتگی، مخالفان را غافلگیر کرده و سپس به اهداف خود دست می‌یابد.

دموکراسی در لبه تیغ؛ زمانی که متحدان واشنگتن سردرگم‌اند

چنین تحلیلی شاید در نگاه اول خوش‌بینانه جلوه کند، اما از واقعیت‌های پیش‌رو فاصله دارد. حتی اگر رویکرد ترامپ را به‌عنوان یک «استراتژی معامله‌محور» در نظر بگیریم، برداشت دیگران از این اقدامات به‌ندرت به مذاکره شباهت دارد و بیشتر به نوعی فشار یا باج‌خواهی تعبیر می‌شود. تاریخ پر از رهبرانی است که با تصمیمات ناپایدار و سیاست‌های غیرقابل پیش‌بینی، هم کشور خود و هم نظم جهانی را دچار آشوب کرده‌اند، اما آمریکا به‌عنوان قدرتمندترین دموکراسی جهان هرگز تا این اندازه با چالشی به این وسعت رو‌به‌رو نبوده است.

این‌که متحدان سابق واشنگتن راه‌حل مشخصی برای مواجهه با چنین وضعیتی ندارند، نشان‌دهندهٔ عمق بحران است. امید بستن به بازگشت ترامپ به مسیر قوانین و هنجار‌های پیشین، نه یک استراتژی ایمن و نه واقع‌بینانه است. دنیا با شرایطی مواجه شده که برای آن نه نقشه راهی در دست است و نه اطمینانی نسبت به آیندهٔ نزدیک وجود دارد.

bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین