bato-adv
کد خبر: ۹۲۶۹۵
مقایسه چرخش قدرت سیاسی چین و امریکا:

سیستم تک حزبی، منعطف‌تر از دموکراسی

تاریخ انتشار: ۱۷:۰۳ - ۲۷ مهر ۱۳۹۰


فرارو- بسیاری کارشناسان بر این عقیده اند که دموکراسی غرب بر سیستم تک حزبی برتری دارد چراکه چرخش قدرت سیاسی به دولت انعطاف بیشتری برای اعمال تغییرات سیاسی لازم را می دهد. اما سیستم تک حزبی چین به مرور زمان ثابت کرده که به شکل قابل ملاحظه ای قابلیت سازگاری در زمان تغییرات را دارد.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از کریستین ساینس مانیتور، تغییرات بسیاری در حال شکل گیری است؛ دولت ها در سراسر جهان از طریق انقلاب، انتخابات و دیگر روش ها در حال تغییر هستند. دو جانشینی و جابجایی صلح آمیز قابل توجه در دو کشور مهم جهان نیز در حال وقوع است؛ آمریکا و چین. طی 13 ماه آینده دموکراسی انتخاباتی دو حزبی آمریکا، رئیس جمهور و یک کنگره جدید را انتخاب خواهد کرد و کشور تک حزبی چین نیز رهبری جدید را معرفی می کند.

با وجود مشکلات به ظاهر حل نشدنی بی شماری که جوامع بشری در سراسر جهان با آن روبرو هستند، مسئله ای که بسیار مورد بحث قرار می گیرد این است که بهترین سیستم حکومتی چیست؟ تا جایی که نخبگان بزرگی مانند فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی، متخصص اقتصاد سیاسی، رییس گروه توسعه اقتصادی بین‌المللی دانشگاه جانز هاپکینز و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» که به خاطر نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است را به بحث و مجادله دعوت می کند.

وی در کتاب جدید خود، «ریشه های نظم سیاسی» و مقالات مرتبط خود متذکر می شود که موفقیت آشکار سیستم تک حزبی چین مشکل «امپراتور بد» را حل نمی کند: زمانیکه این امپراتوری در شرایطی بد قرار گیرد، چگونه می توان امپراتوری را به کناری نهاد؟

یک مفسر روزنامه نگار در اینباره می گوید: با وجود حمایت گسترده ای که حزب کمونیست چین در حال حاضر از آن بهره می برد (بر اساس نظرسنجی های صورت گرفته) نقص کشنده این سیستم این است که در زمان نارضایتی مردم و عدم حمایت مردمی از این سیستم، هیچ راهی وجود ندارد که بتوان حزب حاکم را وادار به کناره گیری از قدرت کرد.

اما چنین امری را می توان یک گذاره غلط خواند. یک ضرب المثل قدیمی چینی می گوید: «مردم مانند آب هستند، حاکم، کشتی روی این آب است. آب می تواند کشتی را به حرکت درآورد؛ آب می تواند کشتی را سرنگون کند.» امروزه دولت های ملی جایگزین امپراتوری ها و پادشاهی ها شده اند. در این قیاس، آب هنوز نماد مردم است. و کشتی دیگر تنها یک امپراتور و سلسله وی نیست، بلکه سیستم سیاسی بزرگتر و بسیار پیچیده تری است که دولت های ملی مدرن را تشکیل می دهد.

حاکمیت تک حزبی چین در قانون اساسی این کشور درج شده، همانطور که دموکراسی انتخاباتی آمریکا در قانون اساسی ایالات متحده. حمایت پایدار و گسترده مردم چین از رهبر حزب کمونیست در متن قانون اساسی سیاست تک حزبی این کشور نهادینه شده و به همین دلیل می توان آن را به حمایت از این سیستم بنیادین حکومتی تعبیر کرد.

اما حمایت آمریکایی ها از حزب جمهوری خواه یا دموکراتیک که با جزر و مد همراه بوده را نمی توان الزاماً به حمایت گسترده از سیستم بنیادین دموکراسی انتخاباتی مرتبط دانست. در حال حاضر مردم هر دو کشور از قانون اساسی سیاسی کشورشان حمایت می کنند.

برخی کارشناسان معتقدند در شرایط فرضی که در آن حزب کمونیست چین حامیان خود را از دست داده، باید از قدرت کناره گیری کند و تنها زمانی که از انجام چنین اقدامی اطمینان حاصل شود، می توان حمایت مردمی که از این حزب در شرایط فعلی می شود را مشروع دانست. اگر چنین بحثی منتج به نتیجه ای عاقلانه شود، بدین معنا است که در شرایط فرضی اگر رژیم انتخاباتی فعلی در آمریکا حمایت مردمی خود را از دست بدهد، آمریکا باید انتخابات را کنار بگذارد، قانون اساسی را لغو کند و یک حکومت استبدادی یا نوع دیگری از سیستم حکومتی را راه اندازی کند.

چنین اقداماتی مسلماً مضحک است. حاکمان می توانند در سیستم های حکومتی تاسیس شده، جانشین یکدیگر شده یا به طور صلح آمیز کنار بروند. خود سیستم های سیاسی نمی توانند تغییر کنند. سیستم های سیاسی با چند استثنا، تنها از طریق انقلاب ها به سرعت تغییر می کنند. در تاریخ کوتاه آمریکا، تنها دو جنگ در خاک این کشور رخ داده تا سیستم حکومتی فعلی راه اندازی و مستحکم شود.

بسیاری معتقدند رژیم های دموکراتیک غربی ارجح هستند چرا که چرخش احزاب سیاسی از طریق رای گیری، انعطاف پذیری لازم برای دولت به منظور اعمال تغییرات سیاسی که با تقاضای مردمی و تغییرات زمانی همراه است را ایجاد می کند. و در مقابل، سیستم تک حزبی چین سخت است و قدرت انحصاری حزب کمونیست چین، این حزب را از مردم جدا کرده است.

تنها کمی تفکر می تواند بر مهمل بودن چنین بحثی صحه بگذارد. از سال 1949 که این حزب، جمهوری خلق چین را تحت رهبری یک حزب سیاسی تنها راه اندازی کرد، تغییرات در سیاست ها و محیط سیاسی دولت چین، بیشترین طیف ممکن را پوشش داده است. از ائتلاف به اصطلاح «دموکراتیک جدید» در آغاز تا اعمال اصلاحات ارضی در اوایل دهه پنجاه، از جهش بزرگ به جلو تا شبه خصوصی سازی زمین های کشاورزی در اوایل دهه شصت، از انقلاب فرهنگی تا اصلاحات بازار دنگ ژیاوپین و بازتعریف این حزب توسط جیانگ زمین (رئیس جمهوری و رئیس کمیسیون نظامی حزب کمونیست چین از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ و دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست در سال ۱۹۹۷ – ۲۰۰۲) تا تئوری سه نمایندگی وی، می توان گفت سیاست های داخلی چین تقریباً از یک دوره به دوره بعد قابل تشخیص نیستند.

در زمینه سیاست خارجه، چین از متحد نزدیک اتحاد جماهیر شوروی در دهه پنجاه به متحد بالقوه آمریکا در دهه هفتاد و هشتاد تبدیل شد. و امروزه پیگیری این کشور برای استقلال در جهانی که بیش از هر زمان دیگری رو به چند قطبی بودن نهاده، در میان کشورهای جهان کاملاً مشخص است. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که دورنمای سیاستی و اولویت های سیاسی رهبران چین از مائو تا دنگ، از جیانگ تا هو که تحت یک سیستم سیاسی واحد وارد قدرت و از آن خارج شده اند، تفاوتی آشکار دارد.

طی شش دهه، چین با اشتباهات و اصلاح اشتباهات روبرو بوده است. انقلاب فرهنگی- یک فاجعه- بی درنگ محکوم شد. و چین از موقعیت از هم پاشیده خود به چین امروزی تبدیل شد. چنین واقعیت هایی نشان از ظرفیت فوق العاده یک سیستم تک حزبی برای تغییر و بازسازی دارد.

در سوی دیگر، مدارک ثبت شده از رژیم های انتخاباتی در سراسر جهان نشان می دهند که چرخش حزب از طریق انتخابات نمی تواند انعطاف یا بازسازی لازم را تامین کند. در آمریکا، انتخابات شاید روسای جمهوری جدید و اکثریت نمایندگان را به دنبال داشته اما به نظر نمی رسد این افراد توانسته باشند چالش های دراز مدت آمریکا را برطرف کنند.

دولت ها در اروپا معمولاً با رای گیری داخل یا خارج می شوند اما هیچ انتخاباتی نتوانسته حداقل اصلاحات لازم برای مقابله با مشکلات را به دنبال داشته باشد. در ژاپنی که با سیستم هر سال یک نخست وزیر اداره می شود، انتخابات و چرخش حزبی در خارج کردن این کشور از رکود 20 ساله، ناکام بوده است. شاید همین امر توضیحی باشد بر چرایی اینکه دولت های برآمده از انتخابات اغلب با نرخ کمتر از 50 درصدی محبوبیت در کشور خود روبرو هستند و دولت تک حزبی چین برای دهه ها توانسته از میزان محبوبیت بالاتر از 80 درصد بهره ببرد.

در فصل تغییرات سیاسی در سراسر جهان، در چین، غرب، ژاپن و جهان عرب، آیا آب کشتی را به حرکت در می آورد؟ آیا آب در حال سرنگون کردن کشتی است؟ این آب جاری واقعاً خواستار به حرکت در آوردن چه نوع کشتی است؟ با کم کردن تعصبات ایدئولوژیک و کمی صداقت فکری بیشتر می توان به حقیقتی ساده رسید: چرخش های انتخاباتی لزوماً انعطاف پذیری و مشروعیت نمی آورند؛ حاکمیت تک حزبی به معنای سختی یا فقدان حمایت مردمی نیست.

شاید، و تنها شاید اگر آنهایی که در مورد برتری اخلاقی سیستم سیاسی شان متقاعد شده اند، انرژی بیشتری را صرف تفکر و تامل کنند، بتوانند به کشورشان کمک بیشتری کنند. سوالی که مطرح می شود این است که چه کشوری واقعاٌ با مشکلات «امپراتوری بد» روبرو است؟

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین