
فیاض زاهد نوشت: یک بخش دیگری از وفاق نیروی ۵۰ درصدی اجتماعی است که در این وفاق شرکت نکرد که نتیجه انتخابات گواه آن است.
حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی اصولگرا، در یادداشتی در خصوص وفاق ملی، در روزنامه ایران نوشت:
به باور من وفاق ۱۲ مؤلفه دارد که اکنون مجال شرح آن نیست. اما این مؤلفههای ۱۲گانه نشان میدهد که وفاق تنها به این معنی نیست که جریانهای سیاسی در مدیریت دولت سهم داشته باشند. به تعبیری وفاق میان جریانهای سیاسی با دولت به معنای وفاق ملی نیست. زیرا وفاق ملی وقتی اتفاق میافتد که در وهله اول؛ مردم در زمینه حل مشکلات و مسائل مختلف کشور همدل و همراه باشند. از سوی دیگر جریانهای سیاسی نیز با کنارگذاشتن رقابتهای سیاسی و تلاش برای همگرایی و هم افزایی در حل مشکلات کشور تلاش کنند. فقر، فساد و مشکلات اقتصادی شاخصها یا مؤلفههایی است که نبض مسائل اجتماعی با آنها میتپد که اتفاقاً قابل اندازهگیری هم هستند.
بنابراین هر گاه این مؤلفهها رفع و از گسترش آنها جلوگیری شود، مردم از تحولات سیاسی رخ داده رضایت خواهند داشت؛ بنابراین به عقیده من مصداق عینی و عملی وفاق همدل شدن جریانها، گروههای سیاسی و قوا، حل این مسائل و جلوگیری از گسترش این سه مؤلفه است و به باور من وفاق معنایی جز این نخواهد داشت. وفاق زمانی برای مردم سودمند و قابل لمس است که این مؤلفهها را به عنوان نتیجه عملکرد مسئولان، تصمیم گیران و تصمیم سازان ببینیم؛ یعنی محصول وفاق عینیت یافته باشد. همه جریانهای سیاسی در کشور باید برای حل این مشکلات به دولت کمک کنند.
موفقیت دولت موفقیت نظام است و خود این امر مصداق عینی وفاق است. مردم به دنبال حکمرانی خوب هستند؛ هم حکمرانان خوب و هم حکمرانی خوب. داشتن حکمرانان خوب که میتواند پیامد وفاق باشد، به تنهایی کفایت نمیکند. مهم این است که مسئولان حکمرانی خوب هم داشته باشند تا بر مشکلات کشور فائق شوند. محصول این وفاق باید قابل رؤیت باشد که همان اقدام عملی در وفاق است.
همچنین، فیاض زاهد استاد دانشگاه و فعال سیاسی، نیز در این باره نوشت:
نمیتوان گفت که اکنون وفاق شکل نگرفته است و تلاشها برای شکلگیری وفاق بینتیجه مانده است. یکی از مهمترین نشانههای «وفاق»، همکاری رؤسای قوا در بسیاری از حوزههاست. به تعبیری نوعی همدردی و دلسوزی از سوی قوای مقننه و قضائیه برای حل مشکلات وجود دارد که بسیار به حال دولت و مردم کمککننده است. این درحالی است که پس از توافق برجام، نهادهای درونی علیه دولت اقدام میکردند. از سمت دولت وقت هم شاهد بودیم که چهبسا برخی از اعضای دولت انتظاری که از آنان بهعنوان صاحبمنصبان درون یک ساختار سیاسی میرفت را بیان نمیکردند یا نشان نمیدادند.
این امر باعث شده بود سطح دعوا و تنش به حدی بالا برود که در نهایت دود آن به چشم مردم و خود توافق برجام رفت و البته منافع ملی را تهدید کرد؛ بنابراین وفاق فقط این نیست که رئیسجمهوری بهعنوان پیروز انتخابات با مخالفان و منتقدان سیاسی درون ساختار سیاسی پیوند وفاق ایجاد کند و به آنان پستهای مدیریتی داده شود. همچنین یک بخش دیگری از وفاق نیروی ۵۰ درصدی اجتماعی است که در این وفاق شرکت نکرد که نتیجه انتخابات گواه آن است؛ بنابراین هم رئیسجمهوری و هم قوا و بخشهای دیگر، باید برای جذب این ۵۰ درصد سرمایهگذاری کنند. اینها بخش مهمی از جامعه هستند که با انتخابات قهر کرده بودند. ما باید چرایی این تصمیم را دریابیم و ببینیم با چه کنشهایی میتوان آنان را بار دیگر با صندوق رأی، حوزه سیاسی و مناسبات و سازوکارهای موجود آشتی دهیم، لذا میتوان گفت این نشانهها درواقع نشانههای مثبتی است، اما کافی نیست و باید سطح عمیقتری از همگرایی ملی را ایجاد کنیم.