نتانیاهو قصد داشت توافق آتشبس غزه را بهعنوان هدیهای برای ترامپ پیش از تحلیف ارائه دهد، اما فشارهای ترامپ باعث شد نتانیاهو توافقی شبیه به پیشنهادهای بایدن را بپذیرد. این اختلافات در سیاستهای خاورمیانهای، از جمله مسائل ایران و الحاق کرانه باختری، باعث تضعیف ائتلاف راستگرای اسرائیل و ایجاد سردرگمی میان نتانیاهو و جناح راست شد.
فرارو- محمود الزنتیسی، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه الجزیره.
به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، گفتوگوها پیرامون این که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل قصد دارد توافق آتشبس در غزه را بهعنوان هدیهای به دونالد ترامپ در زمان تحلیف رسمی وی ارائه دهد، از چند ماه پیش در جریان بود. نتانیاهو امیدوار بود که از این اقدام، هم در جهت بهبود شرایط توافق و هم در سایر زمینهها، بهرهبرداری کند. اما آنچه در روزهای اخیر و پشت پرده مذاکرات پیرامون توافق آتشبس در غزه رخ داده، نشان میدهد که ممکن است نتانیاهو نتواند به تمامی خواستههای خود از ترامپ دست یابد. احتمالاً در روزهای آینده، ترامپ بهطور عمومی ادعا خواهد کرد که این توافق تنها پس از آن به نتیجه رسید که او تمامی طرفها از جمله نتانیاهو را تهدید کرد.
بسیاری از تحلیلگران از جمله توماس فریدمن در روزنامه نیویورک تایمز، اشاره کرده بودند که نتانیاهو پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، شدت عملیات نظامی در غزه را افزایش داده و مذاکرات با دولت بایدن را به تأخیر انداخته بود، چراکه میخواست ترامپ برنده انتخابات شود و بتواند به او بگوید که در پیروزیاش نقشی داشته است. اگر این توافق در دوران بایدن و پیش از انتخابات به نتیجه میرسید، احتمال پیروزی کامالا هریس افزایش مییافت. با این حال، نتانیاهو این «هدیه» را برای ترامپ نگه داشت. ایتمار بنگویر، وزیر امنیت داخلی اسرائیل، در ژوئیه ۲۰۲۴ و در جریان یکی از یورشهایش به مسجدالاقصی، گفته بود: «امضای توافق با حماس، سیلیای به ترامپ و پیروزیای برای بایدن خواهد بود.»
بهنظر میرسد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که بر پیروزی ترامپ حساب کرده بود، در تلاش بود تا هماهنگی عملی با وی برقرار کند. گزارشهایی از روزنامههایی همچون واشنگتنپست حکایت دارند که رون درمر، وزیر امور راهبردی اسرائیل و فرستاده ویژه نتانیاهو، در نوامبر ۲۰۲۴ با ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی دیدار کرده بود. هدف از این دیدار تقویت روابط با دولت جمهوریخواه ترامپ از طریق تفاهم بر سر ارائه توافقات آتشبس در لبنان و غزه بهعنوان هدیهای برای دولت ترامپ بود.
تا ماه گذشته، ایتمار بنگویر، وزیر امنیت داخلی اسرائیل که اخیراً بهدلیل توافقات مربوطه استعفا داده است، اعلام کرده بود که قصد دارد طرحی برای توسعه شهرکسازی در غزه به ترامپ ارائه دهد. او بهطور خاص میخواست طرحی را پیشنهاد کند که مهاجرت فلسطینیان از غزه را تشویق کند. برخی از چهرههای جناح راست حتی به حمایت ترامپ از تجدید جنگ در غزه و جلوگیری از واردات غذا به این منطقه اشاره کرده بودند.
در سوی دیگر، بزالل اسموتریچ، از متحدان نزدیک نتانیاهو در تلاش بود تا مسیر الحاق کرانه باختری را در دوران بازگشت ترامپ هموار کند. او اعلام کرده بود که سال ۲۰۲۵ را «سال حاکمیت بر کرانه باختری» خواهد نامید و در همین راستا بیش از ۶۴۲ عملیات اجرایی در این منطقه انجام داده بود، از جمله تخریب ساختمانها، گلخانهها و انبارها. هدف اصلی اسموتریچ نیز ایجاد پیوند جغرافیایی میان شهرکهای گوش عتصیون و بیتالمقدس اشغالی بود که عمدتاً عملیات تخریب در این منطقه متمرکز شده بود.
بهنظر میرسد که بنیامین نتانیاهو در تلاش بود تا توافق آتشبس را تا زمان ورود رسمی ترامپ به کاخ سفید به تأخیر بیندازد، در حالی که ترامپ و تیمش خواهان به سرانجام رسیدن این توافق قبل از آغاز رسمی دولت جدید خود بودند. در مارس ۲۰۲۴، ترامپ نخستین بار از نتانیاهو خواست تا جنگ را سریعاً پایان دهد. او در مصاحبهای با شبکه فاکس نیوز تأکید کرد که اگر خود رئیسجمهور بود، چنین حملهای به غزه رخ نمیداد. ترامپ در پاسخ به پرسشی درباره جنگ غزه به نتانیاهو گفت: «باید این موضوع را تمام کنی، سریع انجامش بده و به جهانی سرشار از صلح بازگرد. ما به صلح در جهان نیاز داریم... و به صلح در خاورمیانه نیاز داریم.»
در روزهای پایانی مذاکرات، مشخص شد که فشارهایی که استیو ویتکاف، فرستاده ترامپ برای خاورمیانه، بر نتانیاهو وارد کرده، موجب شد تا نخستوزیر اسرائیل فرمولی را بپذیرد که تفاوت چندانی با پیشنهاد دولت بایدن در مه گذشته نداشت. این به این معنا بود که نتانیاهو از ترامپ هیچ مزیت ویژهای در این توافق بهدست نیاورد.
گزارشها نشان میدهند که ویتکاف درخواست دفتر نتانیاهو برای به تعویق انداختن سفرش به تلآویو تا پس از روز شنبه (به دلیل تعطیلات دینی) را نادیده گرفت و با شدت پاسخ داد که این موضوع برای او اهمیتی ندارد. حاییم لیوینسون در مقالهای در روزنامه هاآرتص نوشت: «ویتکاف، نتانیاهو را به پذیرش توافقی که همیشه رد کرده بود، مجبور کرد. این رفتار بهعنوان یک اقدام تهاجمی تلقی شد.»
در اسرائیل، نوعی سردرگمی و تناقض ایجاد شده بود: از یک سو، ترامپ اعلام کرده بود که اگر حماس گروگانها را آزاد نکند، جهنمی به پا خواهد کرد، و از سوی دیگر، خود او بر نتانیاهو فشار میآورد تا توافق را اجرا کند.
آنچه رخ داد این بود که ایتمار بنگویر به دلیل تسلیم شدن نتانیاهو در برابر فشارهای دولت ترامپ و پذیرش توافق پیشنهادی جو بایدن، از دولت استعفا کرد. در حالی که بنگویر انتظار داشت پروژه شهرکسازی در غزه را به ترامپ تقدیم کند، اما موضع بزالل اسموتریچ همچنان مبهم و شکننده است و به نظر میرسد که خروج او از دولت تا دو ماه دیگر یا حتی کمتر به تعویق بیفتد. با این حال، قطببندیهای داخلی اسرائیل همچنان مانند یک گلوله برفی در حال بزرگتر شدن است.
نتانیاهو بارها اعلام کرده که خواهان تغییرات عمدهای در خاورمیانه است، در حالی که ترامپ در تلاش است اوضاع منطقه را آرام کند. در مسئله ایران، نتانیاهو سیاست تشدید تنش را دنبال میکند و حتی مدعی شده که قصد دارد به برنامه هستهای ایران حمله کند، در حالی که ترامپ بر تحریمها تمرکز دارد، رویکردی که با هدف کلی او برای ایجاد ثبات در منطقه همخوانی بیشتری دارد. تشدید تنشها با تلاش ترامپ برای جلب رضایت عربستان جهت عادیسازی روابط، در تضاد است. زیرا هرگونه افزایش تنش با ایران میتواند هرگونه آشتی یا توافق با عربستان را شکننده کرده و آن را به عنوان مقدمهای برای تشدید تنشها در آینده قلمداد کند.
علاوه بر این، تناقض میان گسترش روند عادیسازی روابط و مسئله الحاق کرانه باختری نیز به وضوح مشهود است. اگر بنگویر به دلیل توافق غزه از دولت استعفا داده باشد، رؤیای اسموتریچ برای الحاق کرانه باختری از میان میرود، بهویژه اگر ترامپ بر موفقیت پروژه عادیسازی روابط با عربستان تأکید کند. این پروژه مستلزم وجود یک دولت فلسطینی در کرانه باختری و غزه است. در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ نیز امارات متحده عربی توانست با ورود به توافقنامههای ابراهیم، تعهدی برای لغو یا به تعویق انداختن فرآیند الحاق کرانه باختری به دست آورد.
درست است که اسرائیل روابط ویژهای با رؤسای جمهور آمریکا دارد، اما این به معنای آن نیست که از تغییرات ناگهانی و پیشبینیناپذیر ترامپ در امان خواهد بود. همچنین فرض این که دوره دوم ترامپ ادامه مستقیم دوره اول او باشد، چندان دقیق نیست. در اولویتهای او بدون شک تغییراتی وجود خواهد داشت.
در این زمینه، جیمز کراپتری در نشریه فارن پالیسی به نکتهای اشاره میکند که برخی کشورها از بازگشت ترامپ احساس آرامش میکنند و تصور میکنند که میتوانند او را کنترل کنند یا به راحتی به خدمت بگیرند. این تصور ناشی از انتظار تداوم سیاستهای گذشته اوست. اما این آرامش میتواند یک خطای محاسباتی خطرناک باشد، زیرا تغییراتی که ترامپ در سیاست ایالاتمتحده در دوره دوم خود اعمال خواهد کرد، نادیده گرفته میشوند. اگرچه برخی سیاستها ادامه خواهند یافت، ترامپ در دوره جدید خود با چالشهای بسیاری مواجه خواهد شد.
در رابطه با اسرائیل، مسائل زیادی وجود دارد که ممکن است ترامپ و نتانیاهو بر سر آنها اختلاف نظر داشته باشند. ترامپ شعارهایی همچون «اول آمریکا»، «پایان دادن به جنگها» و «آرامسازی خاورمیانه» را مطرح کرده است. این اولویتها ممکن است به نفع دولت نتانیاهو نباشد. به عنوان مثال، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه که در دوره پیشین ترامپ مطرح شده بود، با منافع اسرائیل همخوانی ندارند.
از سوی دیگر، مخالفت نتانیاهو با بایدن، جناح راست اسرائیل را به حمایت از او سوق داده بود. اما اکنون، با فشار ترامپ و تسلیم شدن نتانیاهو در برابر او، جناح راست در حال فاصله گرفتن از نتانیاهو است؛ همانطور که در مورد ایتمار بنگویر اتفاق افتاد و احتمالاً همین روند برای بزالل اسموتریچ نیز پیش خواهد آمد. حال این پرسش مطرح میشود که آیا نتانیاهو برای حفظ ائتلاف راستگرای خود با ترامپ مقابله خواهد کرد، یا اینکه تسلیم ترامپ خواهد شد و ائتلاف خود را از دست خواهد داد؟ در هر دو حالت، به نظر میرسد نتانیاهو بازنده خواهد بود.
این به معنای آن نیست که ترامپ از اسرائیل حمایت نمیکند. او بارها از رفع محدودیتهای فروش سلاح به اسرائیل سخن گفته است. اما نکته اینجاست که حمایت ترامپ ممکن است آنطور که اسرائیل انتظار دارد، نباشد. شاید سیاستهای ترامپ برخلاف خواستههای نتانیاهو عمل کند؛ همانطور که در مورد توافق آتشبس در غزه اتفاق افتاد. توافقی که به شکلی بیچونوچرا موفقیتی برای مقاومت فلسطینی و مذاکرهکنندگان فلسطینی محسوب میشود.