دونالد ترامپ در بازگشت به کاخ سفید با منطقهای مواجه خواهد شد که بهدلیل تحولات جنگ غزه، تغییر مواضع عربستان و امارات درباره اسرائیل و توافق کاهش تنش با ایران، دچار دگرگونی شده است. سیاستهای اقتصادی ترامپ، مانند افزایش تولید نفت و گاز ایالات متحده، میتواند اقتصادهای نفتمحور خلیج فارس را تحت فشار قرار دهد و رقابت با کشورهایی مانند قطر در بازار انرژی را تشدید کند.
فرارو– «اسماعیل نار»، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل روزنامه نیویورک تایمز و سردبیر امور عربی روزنامه اماراتی نشنال
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، در دوران ریاستجمهوری پیشین دونالد ترامپ در ایالات متحده، کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس عمدتاً روابط هماهنگی با دولت او داشتند. اکنون که ترامپ برای بازگشت به کاخ سفید آماده میشود، رهبران این کشورها به طور کلی از بازگشت او استقبال میکنند.
به نظر میرسد این بار برخی اختلافات کلیدی میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و ترامپ شکل گرفته باشد. موضوعاتی همچون اسرائیل و ایران در صدر این اختلافات قرار دارند و سیاستهای مربوط به انرژی نیز میتواند به عنوان عامل جدیدی برای ایجاد تنش مطرح شود. با وجود این، احتمال وقوع شکافهای اساسی میان متحدان ایالات متحده در خلیج فارس و ترامپ اندک به نظر میرسد؛ اما ترامپ در صورت بازگشت با منطقهای مواجه خواهد شد که از زمان آغاز جنگ اسرائیل در غزه دچار تحولات چشمگیری شده است. جنگ غزه که بنابر آمار مقامات بهداشتی این منطقه دستکم ۴۵ هزار کشته بر جای گذاشته، پیامدهای گستردهای در سراسر خاورمیانه به همراه داشته است. در لبنان، گروه حزبالله بیش از یک سال در درگیری با اسرائیل بهسر میبرد. در سوریه نیز شورشیان موفق به سرنگونی نظام بشار اسد شدهاند.
در حالی که دونالد ترامپ کابینه خود را با افرادی تشکیل میدهد که به شدت مخالف ایران هستند و حمایت بیچونوچرایی از اسرائیل دارند، رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس بهشکلی علنی از او خواستهاند رویکردی متعادلتر در قبال ایران اتخاذ کرده و موضعی قاطعتر نسبت به اسرائیل در پیش گیرد. رهبران خلیج فارس همچنین از ایالات متحده درخواست کردهاند تعامل مستمر خود را با این منطقه حفظ کند تا در نتیجه بتواند نقش خود را به عنوان بازیگری کلیدی در تحولات خاورمیانه ادامه دهد.
به نظر میرسد دولت ترامپ در حال حاضر تمایل دارد روابط خود را با کشورهای خلیج فارس، از جمله عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی تقویت کند. در ماه دسامبر، «استیو ویتکاف» (Steve Witkoff) نماینده ویژه دونالد ترامپ در امور خاورمیانه به ابوظبی سفر کرد و در یک کنفرانس مرتبط با بیتکوین به همراه اریک ترامپ، پسر رئیسجمهور منتخب شرکت نمود. بر اساس گزارش آکسیوس، او همچنین در سفر به ریاض با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی نیز دیدار کرده است.
تعامل ترامپ با متحدان سنتی خلیج فارس با چالشهایی همراه خواهد بود. یکی از مهمترین درخواستهای این کشورها، که توسط شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی مطرح شده، اجتناب از اتخاذ سیاستهای انزواطلبانه در خاورمیانه است. در نامهای سرگشاده به رئیسجمهور منتخب ایالات متحده که در ماه نوامبر در روزنامه اماراتی «نشنال» چاپ ابوظبی منتشر شد، شاهزاده ترکی الفیصل به تلاش برای ترور دونالد ترامپ اشاره کرد و اظهار داشت که «خداوند جان شما را حفظ کرد» تا بتوانید مأموریتی را که در دوره اول ریاستجمهوری خود در خاورمیانه آغاز کرده بودید، ادامه دهید. او این مأموریت را «آوردن صلح، با حروف بزرگ» توصیف کرد.
در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، دولت او موفق شد توافقنامههای ابراهیم را میانجیگری کند؛ توافقهایی که به موجب آن چندین کشور عربی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل عادیسازی کردند و این دستاوردی مهم در تاریخ روابط خاورمیانه بود. پیامی مشابه پیام شاهزاده ترکی چند روز بعد توسط «انور قرقاش»، مشاور «شیخ محمد بن زاید»، رئیسجمهور امارات متحده عربی در یک کنفرانس در ابوظبی مطرح شد. قرقاش با تأکید بر اهمیت تعامل ایالات متحده در منطقه خلیج فارس بیان کرد که این منطقه در محاصره ناآرامیهای رو به افزایش قرار دارد و حضور و شراکت قوی آمریکا برای حفظ ثبات حیاتی است. او در این کنفرانس گفت: «ما به رهبری قدرتمندی نیاز داریم که بتواند دغدغههای بشردوستانه را با منافع راهبردی بهدرستی متوازن کند.»
در موضوع اسرائیل، قابلتوجهترین تغییر در موضع کشورهای حاشیه خلیج فارس از سوی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و رهبر بالفعل این کشور، صورت گرفته است. اوبهتازگی در نشست اتحادیه عرب که در ریاض برگزار شد، عملیات نظامی اسرائیل در غزه را برای نخستین بار «نسلکشی» توصیف کرد.
پیش از آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳، به نظر میرسید عربستان سعودی حتی بدون تحقق شرط دیرینه خود یعنی تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی، در آستانه برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل قرار دارد. چنین توافقی میتوانست تحولی بنیادین در معادلات سیاسی و ژئوپلیتیک خاورمیانه ایجاد کند. طبق طرحهای مطرحشده، عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل میتوانست در ازای تقویت روابط دفاعی عربستان با ایالات متحده و حمایت واشنگتن از برنامه هستهای غیرنظامی ریاض انجام شود؛ اما تحولات اخیر و مواضع جدید ولیعهد عربستان نشان میدهد که این توافقات همچنان در هالهای از ابهام قرار دارند.
محمد بن سلمان نهتنها عملیات نظامی اسرائیل در غزه را بهصراحت محکوم کرد، بلکه تأکید نمود که عربستان سعودی تا زمان تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی هیچگونه روابط دیپلماتیکی با اسرائیل برقرار نخواهد کرد. این شرط با توجه به مخالفت شدید برخی عناصر در کابینه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با ایده تشکیل دولتی فلسطینی، همچنان چشماندازی دور از دسترس دارد. «علی شهابی» تاجر سعودی نزدیک به خاندان آل سعود نیز در این خصوص چنین اظهار داشته است: «فکر میکنم ولیعهد میخواست موضع خود را بهطور کاملاً روشن و بدون هیچگونه ابهامی اعلام کند.» در همین حال، امارات متحده عربی، به عنوان یکی از نخستین امضاکنندگان توافقنامههای ابراهیم، نیز نشانههایی از اتخاذ موضعی سختگیرانهتر در قبال اسرائیل بروز داده است. شیخ «عبدالله بن زاید»، وزیر امور خارجه امارات هفته گذشته در گفتوگو با همتای اسرائیلی خود تأکید کرد که امارات «از هیچ تلاشی برای حمایت از فلسطینیها دریغ نخواهد کرد.»
با وجود موضع علنی عربستان سعودی مبنی بر تعلیق توافق عادیسازی روابط با اسرائیل، دیپلماتهای آمریکایی اشاره کردهاند که ریاض ممکن است در پشت پرده همچنان تمایل به پیشبرد چنین توافقی داشته باشد؛ به شرطی که شرایطی مشخص فراهم شود. از جمله این شرایط، برقراری یک آتشبس دائمی در غزه و ارائه تعهدات ملموس از سوی اسرائیل در مسیر تشکیل دولت فلسطینی است. «آنتونی بلینکن»، وزیر امور خارجه ایالات متحده که بهزودی دوره تصدی وی بر وزارت خارجه آمریکا به اتمام میرسد، گفت: «تمامی این مسائل آماده است؛ به شرط آنکه فرصتی فراهم شود؛ از جمله آتشبس در غزه و توافقهایی درباره مسیر پیش رو برای فلسطینیها. بنابراین، فرصتهای بزرگی وجود دارد.»
در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، عربستان سعودی و امارات متحده عربی از سیاستهای تهاجمی دولت او علیه ایران حمایت قاطعانهای کردند. تهران در آن زمان بهعنوان رقیبی جدی و تهدیدی راهبردی برای این کشورها در منطقه تلقی میشد. خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران و همچنین صدور مجوز برای ترور قاسم سلیمانی، فرمانده برجسته نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در ژانویه ۲۰۲۰، با استقبال گسترده این دولتها روبهرو شد؛ اما شرایط منطقه از آن زمان تاکنون دستخوش تغییراتی اساسی شده است. در مارس ۲۰۲۳، عربستان سعودی و ایران با میانجیگری چین به توافقی برای کاهش تنشها دست یافتند. این توافق مسیر را برای بازسازی روابط دیپلماتیک میان دو کشور و کاهش درگیریهای غیرمستقیم در خاورمیانه هموار کرد. در نتیجه، گفتوگوها در سطوح بالا میان مقامات دو کشور از سر گرفته شد و نشانههایی از بهبود روابط به چشم میخورد.
بحرین نیز که سالها در تنش با ایران به سر میبرد، اقداماتی برای بازسازی روابط خود با تهران آغاز کرده است. شاه «حمد بن عیسی آل خلیفه» اخیراً تأکید کرد که «هیچ دلیلی برای تأخیر» در احیای روابط دیپلماتیک وجود ندارد. این تغییر رویکرد همچنین با محکومیت حملات اسرائیل به اهداف ایرانی از سوی بحرین در اکتبر گذشته همراه شد؛ حملاتی که بخشی از جنگ سایهوار میان ایران و اسرائیل به شمار میرفت و به درگیریهای متقابل در منطقه منجر شد.
برای عربستان سعودی هدف اصلی روشن است: ایجاد یک محیط باثبات در منطقه که تحقق چشمانداز اقتصادی محمد بن سلمان برای متنوعسازی اقتصاد وابسته به نفت این کشور را ممکن سازد. این راهبرد با تمرکز بر پروژههایی مانند چشمانداز ۲۰۳۰ و توسعه شهر نئوم، نیازمند آرامش و کاهش تنشهای منطقهای است.
برخی از شواهد حکایت از آن دارد که ایران ممکن است برای مذاکره با ترامپ آماده باشد. بسیاری از مقامات پیشین و تحلیلگران در ایران بهطور علنی بر اهمیت تعامل با دولت ترامپ تأکید کردهاند. حتی سرمقالههای مطبوعاتی داخلی نیز بر ضرورت بهرهگیری از فرصتهای دیپلماتیک با واشنگتن اشاره دارند. از سوی دیگر، به نظر میرسد ترامپ نیز مایل است رویکردی متفاوت از سیاست «فشار حداکثری» دوره اول خود اتخاذ کند. در ماه نوامبر، ایلان ماسک، یکی از افراد نزدیک به ترامپ، با سفیر ایران در سازمان ملل دیدار کرد؛ این نشانهها گویای تمایل دو طرف برای یافتن راهحلی دیپلماتیک است.
ترامپ در ماه سپتامبر، با اشاره به برنامه هستهای ایران گفت: «ما باید به یک توافق برسیم؛ زیرا پیامدهای عدم توافق غیرقابل تحمل است.» این سخنان، اگرچه با ادبیات هشدارآمیز بیان شده، اما نشاندهنده تمایل او برای باز کردن مسیر مذاکره است. در حالی که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس شامل کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به نظر میرسد برای پذیرش سبک دیپلماسی معاملاتی ترامپ آماده باشند، ممکن است در حوزه سیاستهای اقتصادی با او دچار چالش شوند. یکی از وعدههای اصلی کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ، تقویت تولید نفت و گاز ایالات متحده است. این سیاست میتواند تأثیرات منفی بر اقتصاد کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته باشد؛ زیرا افزایش تولید انرژی در آمریکا معمولاً به کاهش قیمت جهانی نفت منجر میشود. در صورتی که ایالات متحده همانطور که ترامپ وعده داده است تولید نفت خود را افزایش دهد، تولیدکنندگان نفت خلیج فارس با محدودیتهای بیشتری برای افزایش تولید خود مواجه خواهند شد. کاهش قیمت نفت، که احتمالاً نتیجه چنین سیاستی خواهد بود، به اقتصادهای مبتنی بر نفت این کشورها آسیب میرساند.
«بدر السعید»، پژوهشگر مؤسسه چتمهاوس در لندن، در گزارشی تأکید کرده است: «افزایش اکتشاف و تولید نفت در ایالات متحده قیمتها را کاهش داده و اقتصادهای متکی به نفت خلیج فارس را در معرض خطر قرار میدهد.» علاوه بر این، ترامپ احتمالاً پروژههای گاز طبیعی مایع را تسریع خواهد کرد. او با وعده لغو محدودیتهای صدور مجوز که در دوران جو بایدن اعمال شده بود، قصد دارد صادرات گاز طبیعی مایع ایالات متحده را بهویژه به اروپا افزایش دهد. این سیاست میتواند رقابت را برای کشورهایی مانند قطر، که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گاز طبیعی مایع در جهان است، تشدید کند. قطر، اگرچه ممکن است بیشترین تأثیر را از این تحولات بپذیرد، تاکنون تلاش کرده نگرانیهای خود در این زمینه را کماهمیت جلوه دهد. با این وجود، رقابت روزافزون در بازار انرژی جهانی میتواند به چالشی جدی برای قطر و دیگر صادرکنندگان بزرگ گاز در منطقه خلیج فارس تبدیل شود.