«بهطور قطعی یکی از مسائلی که سیاست خارجی امریکا و منافع این کشور را برای چندین دهه تحت تأثیر قرارداده، ایران است. برای ترامپ و دولتش، پایان دادن به این مسئله از اهمیت و اولویت برخوردار خواهد بود؛ بنابراین، باید انتظار داشت که ایران و امریکا در دوره جدید وارد یک رودررویی جدی شوند. این رودررویی ممکن است در نهایت به جنگ و تقابل نظامی چه محدود و چه گسترده تبدیل شود و این مسئله حتی در دوره ترامپ بر خلاف بسیاری گمانهزنیها، بعید به نظر نمیرسد.»
روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «نقشه راه مذاکره مؤثر با دولت جدید ترامپ» به بررسی آینده مذاکره ایران با آمریکا با روی کارآمدن دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: قدرت در امریکا، وارد یکی از پیچیدهترین دورههای خود میشود. ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش با سیاست فشار حداکثری، ایران را در معرض یکی از شدیدترین بحرانهای اقتصادی و دیپلماتیک قرار داد. دولت آینده ترامپ با ترکیب افرادی که در خود جای داده، به دنبال تعیین تکلیف بحران و چالشهایی خواهد بود که یا منافع امریکا را تحت تاثیر قرار داده یا مساله سیاست خارجی امریکا از گذشته به شمار میرود.
بهطور قطعی یکی از مسائلی که سیاست خارجی امریکا و منافع این کشور را برای چندین دهه تحت تاثیر قرارداده، ایران است. برای ترامپ و دولتش، پایان دادن به این مساله از اهمیت و اولویت برخوردار خواهد بود. بنابراین باید انتظار داشت که ایران و امریکا در دوره جدید وارد یک رودررویی جدی شوند. این رودررویی ممکن است در نهایت به جنگ و تقابل نظامی چه محدود و چه گسترده تبدیل شود و این مساله حتی در دوره ترامپ بر خلاف بسیاری گمانهزنیها، بعید به نظر نمیرسد. اما تا رسیدن به تقابل نظامی، دورهای سخت و احتمالا پرنوسان در ۴ سال آینده پیش روی ایران و امریکا خواهد بود. دورهای که نقش اول آن را ایران بازی میکند و این ایران است که با رفتار، سیاست و ابتکار عمل خود میتواند تعیینکننده مسیر و نتیجه بازی جدید ایران و امریکا باشد.
بهطور طبیعی در نتیجه بازی جدید ایران و امریکا، فقط دو کشور تعیینکننده نیستند. در این بازی محیط سیاسی و اقتصادی بینالمللی و تحولات احتمالی آن در پرتو ژئوپلیتیک جهانی، قدرتهای بزرگ مانند روسیه، چین، اتحادیه اروپا و قدرتهای اروپایی، تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه و قدرتهای آن، لابیها و گروههای فشار داخلی ایران و امریکا، همه به صورت مستقیم و غیرمستقیم نقشآفرین هستند. این عناصر و عوامل در گذشته هم وجود داشتند، اما نقشآفرینی آنها در بازی جدید ایران و امریکا جدیتر و مهمتر ارزیابی میشود و این مساله کار ایران و امریکا را برای رسیدن به یک توافق رضایتبخش برای طرفین سخت میکند.
یکی از مهمترین تهدیدهایی که در این دوره ایران را تهدید میکند، سوءاستفاده قدرتهای بزرگ مانند چین و روسیه از موقعیت این کشور برای تنظیم روابط خود با دولت ترامپ است. چین و روسیه، به عنوان دو بازیگر اصلی نظام بینالملل، در سالهای اخیر از اختلاف ایران با غرب برای چانهزنی با امریکا استفاده کردهاند. این دو کشور، هرچند در برخی مقاطع با ایران همکاری داشتهاند، اما روابط آنها با تهران هرگز به سطحی راهبردی نرسیده است.
روسیه قرار است در دوره جدید ترامپ، به جنگ اوکراین پایان بدهد. بنابراین روسیه مذاکراتی سخت و پیچیده با ترامپ برای این مساله خواهد داشت و تلاش خواهد کرد. ایران که بهطور غیرمستقیم درگیر جنگ اوکراین شده در بازی روسیه و امریکا خواسته یا ناخواسته حضور خواهد داشت و بنابراین طرفین در مذاکرات پایان دادن به بحران اوکران با کارت ایران بازی خواهند کرد و این خطری سنگین برای ایران- به خصوص از سوی متحد متزلزل ایران یعنی روسیه- خواهد داشت. چین نیز در معرض یک جنگ تجاری بزرگ با امریکا قرار دارد. جنگی که میتواند هزینههای سنگینی برای چین داشته باشد. مذاکره چین و امریکای ترامپ هم سخت و پیچیده خواهد بود و طبعا چینیها برای بازی تجاری و حتی سیاسی با امریکا از این فضا استفاده خواهند کرد.
از سوی دیگر اتحادیه اروپا سالهاست در پی درگیری غیرمستقیم ایران در بحران اوکراین، دل خوشی از ایران ندارد و این ناراحتی در رفتارهای ماههای اخیر آنها یعنی تحریمهای هوایی و دریایی ایران و همچنین بیانیههای متعدد، پیشبرد قطعنامه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه برجسته میشود. در بازی ایران و امریکا در دوره ترامپ و بر خلاف دوره قبلی ترامپ، اتحادیه اروپا و سه کشور اصلی آن یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان، سعی در متشنج ساختن بازی ایران و امریکا خواهند کرد. اسراییل و برخی قدرتهای منطقهای مانند عربستان وترکیه نیز با درنظر گرفتن منافع خود دراین بازی نقش ایفا میکنند.
این شرایط بهطور طبیعی بازی ایران و امریکا را حساس، پیچیده و پرتنش خواهد ساخت. چنانکه بیان شد ایران نقش اول بازی را خواهد داشت تا بتواند هم بازی را به سود خود پیش ببرد و هم نقش عناصر ثالث را خنثی و کاهش بدهد.
اولین نقشی که ایران میتواند در این وضعیت جدید بازی کند و ابتکار عمل را به دست بگیرد، اعلام آمادگی برای مذاکره مستقیم است. نفس مذاکره مستقیم تا حد زیادی نقشآفرینی منفی عناصر ثالت را کاهش میدهد و در عین حال زمان و امکان رسیدن به توافق نهایی را کاهش و عملی میسازد.
همچنین، این اقدام میتواند تأثیر روانی مثبتی بر جامعه ایرانی داشته باشد و اخلال عناصر و جریانهای تندروی داخلی را با ظاهر شدن آثار مثبت اقتصادی به خصوص در مورد ایران مهار کند و به تقویت مذاکرات کمک نماید. در عین حال شروع مذاکرات مستقیم با امریکا میتواند شدت فشارهای سیاسی و اقتصادی امریکا علیه ایران را کاهش بدهد. هرچند ترامپ بهدنبال اعمال فشار حداکثری بر ایران است، اما آغاز گفتوگوها میتواند به عنوان ابزاری دیپلماتیک، زمینهساز کاهش فشارها و بهبود موقعیت ایران در عرصه بینالمللی شود.
یک نکته مهم در این زمینه نگرانیهایی است که گاه در مورد مذاکره با امریکا مطرح میشود. نگرانی که اغلب به احتمال تحمیل توافقی به ضرر ایران بازمیگردد. این نگرانی چندان بیراه نیست، اما تجربههای تاریخی نشان داده که توافقهای اجباری، یک طرفه و صفر و صدی نه تنها پایدار باقی نمانده بلکه زمینهساز تنشها و بحرانهای جدیتر و سختتری شده که نمونه آن توافق ورسای بعد از جنگ جهانی اول به زیان آلمان بود. توافقی که منجر به ظهور هیلتر و جنگ جهانی دوم و هزینههای سنگینی برای غرب شد. توافقی که کاملا به ضرر ایران باشد، نهتنها پایدار نخواهد بود، بلکه با مقاومت داخلی و منطقهای روبهرو خواهد شد. امریکا و غرب احتمالا بهدنبال توافقی هستند که منافع نسبی ایران را نیز تأمین کند و ماهیتی برد - برد داشته باشد. برجام نمونهای از این توافق بود. این امر فرصتی برای ایران فراهم میکند تا با اعتمادبهنفس و درایت، وارد مذاکرات شود و منافع ملی خود را تأمین کند.
بهرغم سختیهای پیش رو، ایران میتواند نسبت به مذاکره مستقیم با امریکا خوشبین باشد. این اقدام، نهتنها امکان سوءاستفاده قدرتهای بزرگ را کاهش میدهد، بلکه به بهبود شرایط داخلی و کاهش فشارهای خارجی کمک میکند. با این حال، موفقیت در این مسیر مستلزم اتخاذ رویکردی هوشمندانه و متوازن است.
ایران باید از سیاستهای گذشته درس بگیرد و از تکرار اشتباهاتی مانند اعتماد بیش از حد به قدرتهایی، چون روسیه و چین پرهیز کند. سیاست خارجی نباید بر اساس رویکردهای صفر و صدی یا سیاه و سفید باشد. انعطافپذیری و تعامل سازنده با جهان، در عین حفظ منافع ملی، کلید موفقیت در این مسیر است.
علاوه بر این، اجماع ملی و حمایت همهجانبه از دولت برای پیشبرد مذاکرات ضروری است. اختلافات داخلی و جبههگیریهای سیاسی میتواند مذاکرات را تضعیف کند و فرصتهای دیپلماتیک را از بین ببرد. حاکمیت باید بهطور کامل پشت دولت قرار بگیرد و از افراطگرایی و تندروی در سیاست داخلی و خارجی جلوگیری کند.
اصلاحات داخلی نیز بخش دیگری از این معادله است. دولت باید با انجام اصلاحات اقتصادی و اجتماعی، اعتماد عمومی را بازسازی کند. کاهش ناترازیهای اقتصادی، تقویت زیرساختها، و ارائه برنامههای شفاف، میتواند به افزایش اعتماد عمومی و بهبود شرایط داخلی کمک کند.
بنابراین دولت آینده ترامپ، هرچند سیاستهای سختگیرانهتری علیه ایران اتخاذ خواهد کرد، اما این به معنای بنبست کامل نیست. ایران با اتخاذ راهبردی مستقل، باز کردن درهای مذاکره مستقیم و انجام اصلاحات داخلی، میتواند از این بحران عبور کند. این مسیر، هرچند دشوار و پرچالش، میتواند به تأمین منافع ملی، کاهش فشارهای بینالمللی، و ایجاد امید در جامعه ایرانی منجر شود.
نویسنده: علیرضا سلطانی، استاد دانشگاه