bato-adv
کد خبر: ۷۴۵۴۶۷

جنگل آسفالت یا آسفالت آدم‌ها در این جنگل

جنگل آسفالت یا آسفالت آدم‌ها در این جنگل
تا به امروز آس برنده سریال جنگل آسفالت ترکیب بازیگران آن است، اما بهترین بازیگران هم نمی‌توانند سریالی که مشکل اساسی آن در فیلمنامه است را نجات دهند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۰ - ۲۷ خرداد ۱۴۰۳

نهال موسوی در عصرایران نوشت: سریال جنگل آسفالت به تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه و کارگردانی پژمان تیمورتاش از سوم فروردین ماه از پلتفرم نماوا در حال پخش است و تا به امروز ۱۳ قسمت از آن منتشر شده است، اما ماجرا‌های آن همچنان در یک دایره محدود می‌چرخد.

اگرسریال را ندیده‌اید بهتر است که این نوشتار را نخوانید، چون بر دیدگاه شما تاثیر خواهد گذاشت و پیش قضاوت به وجود خواهد آورد.

جنگل آسفالت اسم یک فیلم سینمایی به کارگردانی جان هیوستون در سال ۱۹۵۰ است که او هم بر پایه رمانی به همین نام نوشته دبلیو آر بورنت (W. R. Burnett) فیلمنامه آن را نوشته بود، که البته انتخاب این نام برای یک سریال ایرانی هیچ اشکالی ندارد فقط ذکر این نکته لازم است.

اما برای اولین‌بار در ایران سال ۱۳۸۵ «جنگل آسفالت» اسمی بود که سروش لشگری با نام هنری هیچ‌کس برای اولین آلبوم موسیقی رپ خود استفاده کرد. این آلبوم که به صورت غیرقانونی و زیرزمینی منتشر شد، در میان جوانان آن سال‌ها از محبوبیت زیادی برخوردار بود. سروش لشگری در برخی قطعات موسیقی که در این آلبوم ساخته بود، به نقد اجتماعی تهران و مشکلات آدم‌ها پرداخته بود.

مهمترین مساله در سریال جنگل آسفالت این است که نویسندگان آن داستانی را برای روایت انتخاب کرده‌اند که در آن همه چیز به شکل وحشتناکی بی رحم است، یک جهان به شدت سیاه و تاریک که انگار هیچ روزنه امیدی در آن پیدا نمی‌شود. مادر به دختر رحم نمی‌کند، شوهر به زن، خواهر به خواهر، عاشق به معشوق، مربی به بازیکن و ...

من به هیچ عنوان تئوری مستعمل «سیاه نمایی» را قبول ندارم، اما سیاهی که در این سریال در طول این سیزده قسمت به تصویر کشیده شده است در نوع خود قابل مطالعه است.

زندگی سه خانواده در این سریال محور داستان است: خانواده امیر، خانواده هنگامه و خانواده پاشا، که هرکدام انواع و اقسام مشکلات را دارند.

در خانواده امیر، پدر (ایرج طلا) با همسرش (سیمین) رابطه سردی دارد و خواهر سیمین (غزال) هم با خواهر و شوهر خواهر مشکل دارد. دختر بزرگ خانواده (آرزو) را سیمین از خانه‌اش بیرون کرده و ...

برادر هنگامه هم قتلی انجام داده و در زندان زیر حکم اعدام است و مادر هم تمام توجه‌اش به پسر است و برایش هیچ اهمیتی ندارد که به سر هنگامه چه آمده و یا چه خواهد امد.

در خانواده پاشا هم که خواهرش مشکل روانی دارد و مادرش هم ترجیحش این است که با یک جمعی از دوستان معتاد در یک ویرانه زندگی کند تا در یک مرکز نگهداری باشد و ...

سعی بر این است که شخصیت‌های سریال چند لایه و خاکستری باشند، اما آنچه نتیجه کار شده است شخصیت‌هایی مشکل دار که هر کدام به گونه‌ای زخم خورده روزگار هستند که حتی اگر بخواهند خوب هم باشند نه می‌توانند و نه بسترش وجود دارد. طبیعتا انتخاب اسم این مجموعه هم از حاصل همین نگاه است.

گذشته از شخصیت‌ها و شکل شخصیت پردازی آنها، مهمترین مساله در یک مجموعه نمایشی این است که اتفاقات رخ داده در آن سکون نداشته باشد یعنی یا به لحاظ سیر و روند ماجرا‌ها رو به جلو و در حال گسترش باشد یا این که سطح روابط انسانی شخصیت‌های آن تغییر کند و مدام مخاطب را به این فکر وادارد که با این اتفاقی که رخ داد یا با این تغییر شناخت شخصیت‌ها نسب به همدیگر، حال چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

هر نویسنده فیلمنامه‌ای می‌تواند از سه افکت درام یعنی تعلیق، معما و غافلگیری برای همراه کردن مخاطب همراه با خود نهایت استفاده را ببرد. در چند قسمت ابتدایی جنگل آسفالت اتفاقا از این تمهیدات دراماتیک به خوبی استفاده شده بود، اما بعد از آن مجموعه در دام یک روند تکراری افتاد که مدام هر انچه که هست تکرار می‌شود و آدم‌ها مدام دور خود می‌چرخند و مدام همان حرف‌هایی را که قبلتر از ان‌ها شنیده‌ایم تکرار می‌شود.

یکی از نکات جالب توجه و قوت سریال جنگل آسفالت استفاده از بازیگران با تجربه و معروف است حتی برخی هم که جوان هستند در بازیگری فعالیت زیادی داشته‌اند و چهره تازه وارد نیستند. فقط به اسامی نگاه کنید:

نوید محمدزاده، امیرجعفری، مریلا زارعی، فرشته حسینی، علیرضا جعفری، ریما رامین فر، نازنین فراهانی، آزاده صمدی، مسعود کرامتی، مجید آقاکریمی، دیبا زاهدی، معین شاهچراغی، امین میری، عرفان ابراهیمی، مرجان اتفاقیان، نادر پورمهین، حسین فلاح، محسن بهرامی، حدیث نظری، محمدرضا فتحی و ...

باید گفت که تا به امروز آس برنده سریال جنگل آسفالت ترکیب بازیگران آن بوده است انصافا اکثر بازیگران به خوبی از عهده نقشی که دارند برآمده‌اند. اما بهترین بازیگران هم نمی‌توانند سریالی که مشکل اساسی آن در فیلمنامه است را نجات دهند.

شاید بسیاری با نوید محمدزاده در نقش پاشا مشکل داشته باشند و او را برای این نقش مناسب ندانند، ولی واقعیت این است خود محمدزاده تلاشش را برای کلیشه زدایی از شخصیت‌هایی که به ان‌ها شناخته می‌شد را انجام داده و قدم در یک راه جدید گذاشته است.

شاید تنها شخصیتی که قابلیت و توانایی لازم را در این سریال ندارد نقش امیر است با بازی علیرضا جعفری.

مخاطب مدام درگیر این پرسش است چرا باید هنگامه (فرشته حسینی) و عاطفه (آزاده صمدی) عاشق این شخصیت شوند؟ امیر قصه چه جذابتی دارد که زن سابق و نامزد کنونی، برای بدست آوردن او چنین خودشان را به آب و آتش بزنند؟ فارغ از توانایی علیرضا جعفری در بازیگری این پرسش مهمی است که باید نویسندگان فیلمنامه به آن جواب دهند.

به لحاظ عناصر تصویر (فیلمبرداری، طراحی صحنه، گریم، جلوه‌های ویژه و ...) و عناصر صدا (صدابرداری، موسیقی، صداگذاری و ...) سریال در حد استاندارد ایران است.

بهرحال باید منتظر ماند و تا آخر مجموعه را دید تا ببینیم در نهایت آدم‌ها در این جنگل آسفالت له و لورده خواهند شد یا اینکه عشق و امید به فریادشان خواهد رسید. اما فعلا سریال چند قسمت است که مدام در یک سیکل معیوب گیر افتاده و مدام آدم‌ها دور خودشان می‌چرخند و ... هیچ.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین