با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، روابط شکننده آمریکا و چین به سمت تنشهای جدیتر پیش میرود. سیاستهای ترامپ شامل افزایش تعرفهها، محدودیتهای فناوری و تقویت روابط با تایوان، پکن را به واکنشهای سختتر سوق میدهد. در مقابل، چین با محدودیت صادرات مواد حیاتی و تلاش برای حفظ ثبات داخلی پاسخ میدهد. رقابت استراتژیک دو کشور، با وجود تلاشهایی نظیر میانجیگری احتمالی ایلان ماسک، بهسوی تشدید تنشها پیش میرود.
فرارو- ایان برمر تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل مرکز مطالعات استراتژیک بین الملل.
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه پراجکت سیندیکت، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده و شی جینپینگ، همتای چینی او، در سال ۲۰۲۴ موفق شدند با دیپلماسی محتاطانه، تنشهای میان دو کشور را مدیریت کنند و ثباتی شکننده در روابط واشنگتن و پکن برقرار سازند. اما با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، این ثبات در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. ترامپ در آغاز دوره دوم ریاستجمهوری خود روندی تهاجمی برای قطع روابط اقتصادی و ژئوپلیتیک میان دو کشور در پیش خواهد گرفت که میتواند اقتصاد جهانی را به سوی بحران سوق دهد.
ترامپ در نخستین گام، تعرفههای جدیدی بر کالاهای چینی اعمال خواهد کرد تا پکن را به پذیرش توافقی اقتصادی وادار کند. این تعرفهها اگرچه به سطح ۶۰ درصدی که در کارزار انتخاباتی خود وعده داده بود نمیرسد، اما نرخ بالای آنها تا پایان سال ۲۰۲۵ میتواند بر تمامی واردات چینی به حدود ۲۵ درصد افزایش یابد. در مقابل، رهبران چین اینبار با واکنشهای تندتر و انعطافپذیری کمتری به این فشارها پاسخ خواهند داد. از نگاه پکن، هرگونه امتیازدهی، بهویژه در شرایط ضعف اقتصادی داخلی، خطر شعلهورتر کردن نارضایتی عمومی و تلقی آن بهعنوان پذیرش تحقیر ملی را به همراه دارد.
چینیها معتقدند بازگشت ترامپ، نتیجه سیاستهای سازنده سال ۲۰۲۴ است و در نتیجه دلیلی برای ادامه آن مسیر وجود ندارد. از دیدگاه رهبران چین، اقدامات ترامپ، تأییدی بر سوءظن آنها درباره تلاشهای واشنگتن برای مهار قدرت این کشور است. فناوری همچنان حساسترین حوزه در روابط آمریکا و چین باقی خواهد ماند. دولت ترامپ قصد دارد شرکتهای چینی بیشتری را به فهرست سیاه وزارت بازرگانی اضافه کند و دسترسی آنها به فناوریهای آمریکایی را محدودتر سازد. این سیاستها، که شامل گسترش کنترلهای صادراتی نیز میشود، در ادامه محدودیتهای اعمالشده از سوی دولت بایدن در زمینه تراشههای پیشرفته کامپیوتری خواهد بود.
پکن نیز برای مقابله، صادرات مواد معدنی کلیدی و فناوریهای مرتبط با پردازش آنها را محدود کرده است. این مواد، که برای تولید باتریهای خودروهای الکتریکی، تجهیزات الکترونیکی و فناوریهای نظامی ضروری هستند، نقطه ضعف قابلتوجهی برای صنایع آمریکایی محسوب میشوند.
هرچند احتمال حمله نظامی چین به تایوان در سال ۲۰۲۵ همچنان اندک است، اما این جزیره به کانون اختلافات ژئوپلیتیک میان واشنگتن و پکن تبدیل خواهد شد. ترامپ خود علاقهای ویژه به تایوان ندارد، اما تیم امنیتی او، شامل چهرههایی همچون مارکو روبیو بهعنوان وزیر خارجه و مایک والتز در نقش مشاور امنیت ملی، به دنبال روابط نزدیکتر با تایوان خواهند بود. این اقدامات، از جمله تضمینهای امنیتی بیشتر به تایوان، از نظر پکن عبور از خط قرمزهای واضح به شمار میرود و بر شدت تنشها خواهد افزود.
رهبران چین بر این باورند که تاکتیکهای فشار آنها توانسته ویلیام لای، رئیسجمهور ملیگرای تایوان را تحت کنترل نگه دارد و شواهد نیز از این ادعا حمایت میکند. وضعیت اقتصادی قوی تایوان به لای این امکان را میدهد که بدون نیاز به تحریک چین، محبوبیت داخلی خود را حفظ کند.
با این حال، اگر چین احساس کند که تایوان گامهایی به سوی استقلال عملی برداشته است، یا اگر ایالات متحده یکی از خطوط قرمز چین را نقض کند—مانند بازدید احتمالی مارکو روبیو از تایوان یا حضور نظامی کشتیهای آمریکایی در بنادر تایوان—پکن ممکن است به اقدام نظامی روی آورد. این اقدام میتواند شامل محاصره دریایی یا تصرف یکی از جزایر استراتژیک تایوان باشد. بهویژه با نزدیک شدن به انتخابات ۲۰۲۸ تایوان و افزایش تلاشهای چین برای جلوگیری از پیروزی مجدد لای، این خطرات تشدید خواهد شد.
شی جینپینگ و ترامپ هر دو در سال ۲۰۲۵ تمایلی به تشدید بحران ندارند، زیرا سیاستهای داخلی در اولویت آنها قرار دارد. شی با چالشهای اقتصادی، نگرانیهای اجتماعی و آشفتگی در رهبری نظامی کشور مواجه است. ترامپ نیز از هر بحرانی که ممکن است بازار سهام آمریکا را متزلزل کند، اجتناب خواهد کرد و به دنبال توافقاتی است که موقعیت او را تقویت کند.
اما مشکل اصلی در عدم وجود زمینه مشترک برای توافق جامعتر بین دو کشور است. دولت شی ممکن است پیشنهاداتی نظیر افزایش واردات محصولات کشاورزی آمریکا، تسهیل شرایط برای شرکتهای آمریکایی و حتی سرمایهگذاریهای چینی در ایالات متحده ارائه دهد. با این حال، این اقدامات برای راضی کردن ترامپ و مشاوران تندروی او کافی نخواهد بود.
عزم ترامپ برای تشدید فشار بر چین و تزلزل اقتصادی پکن، این کشور را به اتخاذ سیاستهای سختگیرانهتر سوق خواهد داد. چین احتمالاً صادرات مواد کلیدی مانند مواد معدنی حیاتی را که برای فناوریهای پیشرفته آمریکا ضروری هستند، محدودتر خواهد کرد. این اقدامات متقابل، تنشها را به نقطه بحرانی نزدیکتر میکند. دو عامل غیرمنتظره میتوانند تا حدی بر روابط آمریکا و چین تأثیرگذار باشند: ترامپ و ایلان ماسک مشاور جدید محبوب او.. تلاش ترامپ برای ایجاد رابطه شخصی با شی جینپینگ و نقش ماسک بهعنوان یک واسطه احتمالی به دلیل منافع تجاریاش در چین، ممکن است فضا را تا حدی تعدیل کند. با این وجود، نیروهای ساختاری و تضادهای اساسی میان دو کشور بسیار قویتر از آن هستند که این عوامل بتوانند تغییری اساسی ایجاد کنند.
فروپاشی روابط میان آمریکا و چین پیامدهای عمیقی بر جهان خواهد داشت. بسیاری از کشورها تمایلی به ورود به یک جنگ سرد جدید ندارند، اما در صورت تشدید تنشها، متحدان کلیدی آمریکا، مانند ژاپن، کره جنوبی و اتحادیه اروپا، مجبور به انتخاب موضعگیری در حوزههای امنیتی خواهند شد. این انتخابها میتوانند هزینههای اقتصادی و دیپلماتیک سنگینی برای آنها در پی داشته باشند. هرچند هیچیک از طرفین خواهان مواجهه مستقیم پرهزینه در سال ۲۰۲۵ نیستند، نشانههای موجود حاکی از آن است که اجتناب از تشدید تنشها بهطور فزایندهای دشوار خواهد شد. رقابت راهبردی میان آمریکا و چین، با وجود تمایلات داخلی هر دو کشور، همچنان به سمت تقابل عمیقتر پیش میرود و سالهای آینده را با نااطمینانی بیشتری همراه میسازد.