bato-adv
کد خبر: ۱۰۷۳۷۱

اروپا و آمريكا درباره ايران يكصدا نيستند

دکتر کیهان برزگر

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ - ۲۳ اسفند ۱۳۹۰


اعلام آمادگي 1 + 5 براي مذاكرات هسته‌اي با ايران كه پاسخ مثبت تهران را به همراه داشت، تازه‌ترين تحول در روند تعاملات هسته‌اي ايران و غرب است. اعضاي شوراي امنيت به همراه آلمان‌،خواستار مذاكراتي جدي،‌ پيوسته و بدون پيش شرط از سوي ايران شده‌اند.

از سوي ديگر آژانس بين‌المللي انرژي اتمي كه درخواست مجدد خود را براي بازديد از سايت پارچين مطرح كرده شاهد آمادگي تهران براي تداوم همكاري‌هاست.

درهمين راستا‌، بحث درباره مواضع آتي ايران در مذاكرات با 1 + 5، واكنش غرب وچگونگي روند حمايت روسيه و چين از ايران از مهم‌ترين محورهايي است كه در رابطه با آنها با آقاي دكتر كيهان برزگر،‌ رئيس پژوهشكده مطالعات استراتژيك خاورميانه و مدير گروه علوم سياسي و روابط بين‌الملل واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد به گفت‌وگو نشستيم كه مشروح اين مصاحبه در ادامه مي‌آيد:

به نظر مي‌رسد روند مسئله هسته‌اي ايران تغيير كرده است. در آغاز، توقف كل برنامه هسته‌اي ايران مطرح بود اما اكنون بحث اعتماد‌سازي مطرح است که خود نوعي تغيير در نگاه غرب است. با توجه به اين مسئله، مذاكرات هسته‌اي از چه وجهي برخوردار است و آيا اين پذيرش جديد به معني آن است كه غرب مي‌خواهد مذاكرات را از پله دوم،‌ يعني پذيرفتن ايران هسته‌اي شروع كند؟

به نظرم غرب رفته رفته واقعيت هسته‌اي شدن ايران را مي‌پذيرد و سعي در مديريت درجه پيشرفت برنامه هسته‌اي ايران از طريق مذاکره از موضع قدرت را دارد. اما ايران و غرب درباره دستوركار مذاكره ديدگاه‌هاي متفاوتي دارند. ديدگاه آمريكايي که در واقع ديدگاه غالب در مجموعه غرب است معتقد است بايد از طريق تحريم‌هاي سخت ايران را وادار كند تا سياست هسته‌اي خودش را تغيير دهد و اميدوار است كه اين اتفاق بيفتد. تحريم‌هاي سخت عبارتند از تحريم‌هاي اقتصادي و فشارهاي شديد سياسي هم در قالب نهادهاي بين‌المللي و هم در قالب تحريم‌هاي دوجانبه.

چالشي كه به وجود آمده آن است كه اتحاديه اروپا هم خودش را به اين سياست آمريكا نزديك كرده است و اميدوار است كه در اين چارچوب بتواند جهت‌هاي هسته‌اي ايران را تغيير دهد. اکنون غرب مي‌خواهد مستقيما در مذاکرات به مسئله هسته‌اي ايران بپردازد اما ايران حل و فصل مسئله هسته‌اي را در يک قالب بزرگ‌تر مسائل امنيت همگاني و استراتژيك در سطح منطقه در نظر مي‌گيرد.

يعني يك تفاوتي دراينجا وجود دارد و برهمين مبنا است كه ايران هرگاه وارد مذاكرات هسته‌اي مي‌شود سعي مي‌كند تا برنامه كنفرانس را گسترده‌تر و در ابعاد امنيت همگاني در مسائل استفاده صلح آميز از انرژي هسته‌اي و حتي صلح و امنيت منطقه‌اي متصل كند. در اين چارچوب غني‌سازي اورانيوم درخاك ايران به عنوان يك مسئله بدون بازگشت و مهم‌ترين کارت برنده ايران در روند مذاکرات مطرح مي‌شود.

اما ديدگاه آمريکايي خواهان توقف غني‌سازي به عنوان يک پيش شرط است. اين نقطه اصلي اختلاف است. به اعتقاد من همين كه مذاكرات به تاخير مي‌افتد به اين دليل است كه دو طرف مي‌خواهند ببينند كه با چه دستور كاري وارد مذاكرات شوند. از ديدگاه ايران، غني‌سازي مستقل در خاک ايران امري تمام شده است و قابل بحث نيست اما غرب در قالب بزرگ‌تري، يك چالش دروني را تجربه مي‌كند که چطور با اين مسئله کنار بيايد.

در همين راستا اروپايي‌ها،‌ آمريكايي‌ها، روسها و چيني‌ها تلاش مي‌كنند به نقطه تعادل خود برسند كه نقطه شروع بحث در مذاكرات آتي با ايران كجا بايد باشد. اگر تحول يا ابتکاري در موضع فعلي غرب به‌وجود نيايد مذاكرات احتمالا به جايي نخواهد رسيد. بنابراين اساس بحث اين است كه چگونه مي‌شود در درون مجموعه 1 + 5 بين ديدگاه آمريكايي كه الان غالب است و‌عمدتا برنامه هسته‌اي ايران را با نگاه بازدارندگي و تسليحاتي مي‌بيند با ديدگاه اروپايي در گروه 1 + 5 كه تا حدودي مشروعيت غني‌سازي اورانيوم در ايران را مي‌پذيرد و ديدگاه روسيه و چين که بر تم انرژي صلح آميز برنامه هسته‌اي ايران تاکيد دارند تعادل برقرار شود. اگر اين تعادل برقرار شود به نظر من اين مذاكرات مي‌تواند جلو برود.

آيا اين اجماع تبديل به دستوركار غرب شده و تا چه اندازه امكان موفقيت آنها در ايجاد اين اجماع وجود دارد يا اينكه اجماعي نيست بلكه فقط به عنوان يك ايده شكل گرفته است؟

اجماعي صورت نگرفته اما ايده آن شكل گرفته است. الان ايران از لحاظ قبولاندن واقعيت برنامه هسته‌اي ايران چند قدم جلوتر است و غربي‌ها اين را پذيرفتند. در حال حاضر‌، يکي از مهم‌ترين موضوعات اين است كه دامنه‌هاي چانه‌زني و مديريت آينده برنامه‌هاي هسته‌اي ايران در چارچوب آژانس بين‌المللي انرزي هسته‌اي چگونه باشد.

اعتقاد من اين است موضعي كه غربي‌ها اتخاذ كردند نه صرفا براي توقف غني‌سازي بلكه براي مديريت كردن بازرسي‌هاي سخت‌تر در آينده است و همين الان هم مثل گزارش آمانو كه اخيرا گفته ايران به ما اجازه نداده كه ما از تاسيساتي مثل پارچين كه به نظرمان مشكوك است بازديد كنيم، اين نشان مي‌دهد كه آنها استراتژي خود را بر اين گذاشتند كه چگونه دامنه بازديدهاي سرزده را افزايش دهند و به دنبال تعريف جديدي از پروتكل الحاقي هستند.

يك پروتكل الحاقي جديد كه مختص ايران باشد و با پروتكل الحاقي سنتي که در طي سالهاي 2004 تا 2006 ايران به طور داوطلبانه قبول كرد متفاوت باشد. چون بعضي از ديدگاه‌ها در غرب اعتقاد دارند که پروتكل فعلي شرايط و سخت گيريهاي لازم را براي کنترل برنامه هسته‌اي ايران ندارد تا خيال کشورهاي غربي به اصطلاح آسوده باشد. لذا بايد به دنبال يک پروتكل الحاقي با دامنه و اختيارات گسترده‌تر بود.

ايران عنوان كرده ملزم به اجراي پروتكل الحاقي NPT نيست و براي بازديد از مكان‌هاي موردنظر آژانس بايد توافقات دوجانبه منعقد شود. ولي آژانس بدون توجه به اين مسئله درخواست بازديد از پارچين را مطرح كرد آيا آمريكا مي‌تواند با استفاده از اين مسئله از منظر حقوقي عليه ايران اقدام كند؟

ايران نسبت به فعاليت‌هاي بازرسين آژانس يك مقدار بي‌اعتماد است. بنابراين مسئله اصلي ايران با پروتكل، اولا اعتمادسازي اوليه است و ديگر اينكه در قبال اين همه همكاري، طرف غربي چه كاري قرار است براي ايران انجام دهد. ايران بيشتر رفتارهاي آژانس را به شكل سياسي مي‌بيند نه مسئله‌اي صرفا تكنيكي. براي همين است همانطور كه آقاي سلطانيه گفته اگر مي‌خواهند پارچين را هم ببينند اشكالي ندارد اما بايد قالب آن مشخص شود. بر اساس اصول NPT ايران تا جايي كه مي‌توانست همكاري خود را انجام داده و شايد الان انتظار دارد كه طرف مقابل هم يكسري حرکات اعتماد ساز انجام دهد كه البته به دليل غالب بودن ديدگاه‌هاي آمريكايي و اسرائيلي هيچ وقت سعي نشده كه در قبال همكاري‌هاي ايران گام‌هايي برداشته شود.

چين و روسيه اعلام كردند تعاملات ايران و آژانس مثبت بوده و همين مسئله را دليل مهمي بر مسالمت‌آميز بودن برنامه‌هاي هسته‌اي ايران دانسته‌اند، با توجه به اين موضوع آيا مخالفت ايران با بازديد آژانس از پارچين مي‌تواند دليلي شود كه از طريق آن آمريكا به روسيه و چين بگويد كه ايران با آژانس همكاري لازم را ندارد و به اين ترتيب راي موافق اين دو كشور را براي پيوستن به جبهه غرب به دست آورند؟
قطعا غرب اين هدف را دنبال مي‌كند كه بتواند چين و روسيه را با خود همراه كند اما به اعتقاد من دامنه و مرزهاي حمايت چين و روسيه از غرب در مورد برنامه هسته‌اي ايران هم حد ومرزي دارد. به نظر من چيني‌ها و روسها در يك مقطعي بيش از حد به غرب نزديک شدند که خود زمينه‌هاي بي‌اعتمادي بين دو طرف درگير را افزايش داده و الان به اين نتيجه رسيدند كه مسئله هسته‌اي ايران با روش ديپلماتيك قابل حل است و اينجا زياده خواهي‌هاي بيش از حد غرب وجود دارد.

درست است كه چين و روسيه در يك مقطعي به قطعنامه 1929 راي مثبت دادند اما فرداي همان قطعنامه به اين نتيجه رسيدند كه غربي‌ها براساس منافع خودشان قضيه را جلو مي‌برند. بنابراين اينكه چين و روسيه در مقطع فعلي کاملا با آمريكا همراه شوند جاي ترديد وجود دارد. 

نگاه روسیه به برنامه هسته‌ای ایران چیست؟
به ‌نظرم باید به عمق نگاه استراتژیک روسیه به برنامه هسته‌ای ایران توجه داشته باشیم. غنی‌سازی مستقل اورانیوم در خاک ایران قاعدتا در چارچوب منافع روسیه نیست. روسیه به دلیل منافع اقتصادی ناشی از ارسال سوخت هسته‌ای و همچنین صدور تکنولوژی، ساخت نیروگاه‌های جدید و غیره خواهان حفط نفوذ سنتی خود در مدیریت برنامه هسته‌ای ایران است. 

از جنبه ژئوپولتیک هسته‌ای در درون خاورمیانه و تداوم برتری قدرت روسیه در منطقه هم روس‌ها خواهان کنترل فعالیت‌های هسته‌ای در منطقه هستند. بنابراین طرح‌هایی مثل طرح «گام به گام» روسیه شاید مثبت باشد اما باید مراقب بود تا از طریق روسیه یکسری محدودیت‌هایی هم به روند برنامه هسته‌ای ایران تحمیل نشود. 

اتفاقا اینجاست که دیدگاه روسیه تا حدی به دیدگاه غربی نزدیک می‌شود. اما به‌طور کلی روسیه با مسئله تحریم‌های سخت غرب مخالف است. بنابراین شاهدیم که دیدگاه روسیه یک فراز و نشیب‌هایی دارد یک زمانی به غرب نزدیک می‌شود و زمانی دیگر از غرب دور می‌شود و دیدگاه مستقل‌تری را در نظر می‌گیرد. الان هم با انتخابات روسیه و روی کارآمدن آقای پوتین به‌نظرم روسیه به دیدگاه مستقل‌تر و سنتی خودش نزدیک می‌شود. به‌هرحال باید توجه داشت مرزهای نزدیکی روسیه به غرب یا دوری از آن بستگی به درجه تامین منافع روسیه دارد.

با توجه به تفاوت رويكردهايي كه ميان ديدگاه آمريكايي و اروپايي وجود دارد آمريكا بارها اعلام كرده كه منتظر تاثيرگذاري تحريمهاي اقتصادي عليه ايران است و با توجه به اينكه ايران هم گفته كه ابتكارات جديدي را در مذاكرات ارائه خواهد كرد آيا شما چشم‌انداز مثبتي را براي اين مذاكرات مي‌بينيد؟
بله، به اعتقاد من مي‌تواند مثبت باشد. از اين لحاظ که غرب و آمريكا به اين واقعيت برسند که آن هدفشان از اعمال تحريم‌هاي سخت، هيچ تاثيري در سياست‌هاي هسته‌اي ايران ندارد و در ايران موضوع هسته‌اي تبديل به موضوعي ژئواستراتژيک و ملي شده و اساسا نوع نگاه به برنامه هسته‌اي ايران از جنبه فشار اقتصادي ممکن است جواب ندهد.

در اين صورت آمريکايي‌ها راه ديگري که دارند گزينه جنگ است که در شرايط فعلي منطقه‌اي و حتي با توجه به خود شرايط دروني و مخالفت افکار عمومي آمريکا و همچنين افزايش رکود اقتصاد جهاني با افزايش قيمت انرژي در شرايط جنگ انتخابي غيرواقع بينانه است. پس نمي‌توان گفت که آمريکا تصميم به جنگ را گرفته است.

به‌رغم اينکه اوباما مکررا مي‌گويد که همه گزينه‌ها روي ميز است من اعتقاد ندارم که او اساسا فردي جنگ طلب باشد. البته فشارهاي لابي‌هاي اسرائيلي و تندروهاي آمريکايي در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا در ماه‌هاي آينده ممکن است اوباما را به اين سو سوق دهد. اما جنگ به دليل شرايط غيرقابل پيش‌بيني آن براي اوباما بسيار پر ريسک خواهد بود. روي ديگر سکه هم وجود دارد و آن اينکه اوباما در ابتداي رياست‌جمهوري خود اعلام کرده بود که موضوع هسته‌اي ايران را به روش مسالمت‌آميز حل خواهد کرد.

حرکت به اين سو در آستانه انتخابات آمريکا مي‌تواند براي او مشروعيت به همراه آورد و راي بيشتري جمع کند تا حرکت به سوي جنگ. آستانه تشديد بحران در روابط کشورها الزاما به جنگ منجر نمي‌شود بلکه همانگونه که تاريخ روابط بين‌الملل در بسياري از مواقع نشان داده مي‌تواند به ديپلماسي و حل‌و‌فصل مسالمت‌آميز اختلافات منجر شود.

به‌نظر مي‌رسد که بحث تهديدهاي نظامي اسرائيل هر روز جدي‌تر مي‌شود. در اينجا از 3 منظر مي‌توان نگاه کرد؛ يک آنکه آيا اسرائيل درباره برنامه‌هاي هسته‌اي ايران، واقعا احساس خطر کرده و اين ادعا که ايران در حال رسيدن به وضعيت آستانه است را باور دارد يا اينکه غرب در حال استفاده ابزاري از اسرائيل است تا اين رژيم را عليه ايران جلو بيندازد و يا اينکه اسرائيل از غرب نااميد شده و مي‌خواهد هشدار دهد که به تنهايي عليه ايران اقدام مي‌کند، ارزيابي شما در اين باره چيست؟
موضوع اسرائيل موضع مهمي است که از زواياي مختلف مي‌توان آن را نگاه کرد. اسرائيلي‌ها هميشه آمريکايي‌ها را متهم مي‌کنند که شما نبايد درباره امنيت ما تعلل کنيد. اين ديدگاه نخبگان تندروي اسرائيلي است. اما ما نبايد نقش افکار عمومي اسرائيل در اين زمينه را ناديده بگيريم. افکار عمومي اسرائيل شديدا مخالف جنگ عليه ايران است.

اما رژيم اسرائيل از موضوع هسته‌اي ايران سوءاستفاده مي‌کند و آن را به عنوان«تهديد وجودي» متصل مي‌کند كه به اعتقاد من اغراق بيش از اندازه است. پشت اين قضيه حفظ انحصار هسته‌اي در خاورميانه و به اصطلاح حفظ امنيت اسرائيل مطرح است.

اسرائيلي‌ها خيلي دوست دارند که اگر حمله‌اي عليه ايران مي‌شود آمريکايي‌ها اين کار را انجام دهند چون اگر خودشان انجام دهند هزينه‌هاي سياسي امنيتي و استراتژيک براي منطقه خواهد داشت و يک شکاف جدي را در درون مجموعه غرب و قدرت‌هاي بزرگ و حتي رژيم عربي متحد غرب در منطقه ايجاد خواهد کرد. بنابراين در تلاشند که اين کار از طريق آمريکا صورت بگيرد که البته در اين باره خود آمريکايي‌ها به اجماع نرسيده‌اند، براي همين است که ما هر روز مواضع جديدي از سوي اوباما، نتانياهو و شيمون‌پرز مي‌بينيم چراکه عواقب اين حرکت از لحاظ منطقه اي، اقتصادي و به چالش کشيدن جايگاه آمريکا و استاندارد دوگانه‌اي که آمريکايي‌ها در منطقه پياده مي‌کنند بسيار پيچيده است.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین