شش ماه پس از انتخابات ریاستجمهوری، جناح شکستخورده، با شعار پوپولیستی «دلار ۲۰هزارتومانی» پا به میدان گذاشتهاند. چرا دلواپسان مخالف توسعه کشور هستند؟
دوباره «دلواپسان» دست به کار شدهاند. تریبونهایشان به کار افتاده، رسانههایشان شروع به تخریب کردهاند و خودشان در هر مجلس و محفلی تخریب را در پیش گرفتهاند. این یک چرخه زیان بار است؛ تا زمانی که یک دولت اصولگرا روی کار باشد، خبری از دلواپسی و سفره مردم نیست، اما همین که دولتی اصلاحگر روی کار میآید که هدفش اصلاحات اندک در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است، عدهای اندک کنار هم مینشینند یا مقابل یک نهاد تجمع میکنند و با اسم رمز دفاع از محرومان و گرسنگان به جان دولت و سیاستهای اصلاحیاش میافتند. ظاهراً رسم همان است، اما اسم تغییر کرده. اسم رمز که زمانی «دلواپسان» بود اکنون به «سفره ملت» تغییر کرد. به نام مردم، اما خدا میداند به کام کدام گروهها.
به گزارش سازندگی، روز شنبه گروهی اندک از دلواپسان پرهیاهو دور هم جمع شدند و همایشی بر پا کردند با نام «سفره ملت – تبیین روشن راهکارهای اقتصادی پیش روی ملت». در این همایش یاسر جبرائیلی که در دوران سیدابراهیم رئیسی، ریاست مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی دبیرخانه مجمع تشخیص را بر عهده داشت به همراه حسین صمصامی، نماینده مجلس ادعا کردند که «اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، همین امروز میشود دلار را به ۲۰ هزار تومان رساند» آقای جبرائیلی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: «ما حق این ملت را از حلقوم کثیف شما بیرون خواهیم کشید».
سیاستهای دولت چهاردهم برای حذف ارز ترجیحی به مذاق عدهای خوش نیامده و به عناوین مختلف درحال سنگ انداختن پیش پای دولت هستند. دیروز همزمان با ثبت درخواست ۷۰ نماینده برای استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارایی، عدهای از اصولگرایان تندرو در یک «شبه همایش» گرد هم آمدند و علیه سیاستهای اقتصادی دولت چهاردهم و به طور مشخص، سیاست حذف ارز ترجیحی موضع گرفتند.
همزمان با برگزاری این «شبه همایش» که حسین صمصامی، سیدیاسر جبرائیلی، رضا غلامی و محمدطاهر رحیمی در آن سخنرانی کردند، رئیسجمهوری نیز گفت: «پرداخت ارز ترجیحی به عدهای تبدیل به سهمیه و رانت شده؛ کسانی که از دریافت آن محرومند، خودبهخود بازنده هستند».
در مقابل دلواپسان اصولگرا معتقدند: «با سیاستهای اجرا شده نه تنها رانت زدایی نشده بلکه به هزینه مردم فقیر در اقتصاد، رانت پاشی شده است».
به عقیده اقتصاددانان طیف دلواپس که پیش از این تمرکز خود را روی دلارزدایی گذاشته بودند، یکی از اهداف اجرای سیاست یکسانسازی نرخ ارز از بین بردن رانت ادعایی بود که نه تنها رانت را کم نکرده بلکه بیشتر هم کرده است.
ادعای حسین صمصامی این است که «در اول شهریور ۱۴۰۳ نرخ بازار آزاد ۵۸ هزار و ۴۱۰ تومان و نرخ نیما ۴۴۸۰۰ تومان بوده، اختلاف ۱۳۶۱۰ تومان بوده است. اما در ۲۸ آذر نرخ نیما ۶۲ هزار و ۴۵ تومان و نرخ بازار آزاد ۷۷۴۶۵ تومان شد، یعنی اختلاف ۱۵۴۲۰ تومان شده است».
دیروز همچنین احمد نادری، عضو هیأت رئیسه مجلس خبر داد که «استیضاح آقایان پاکنژاد و همتی وزرای نفت و اقتصاد به ترتیب با ۲۳ و ۷۰ امضا به طور رسمی در سامانه مجلس به ثبت رسیده است.»
همزمان با انتشار این خبر، سیدیاسر جبرائیلی هم در یک «شبه همایش» با عنوان «سفره ملت» گفت: «ما باید معادلات ناصواب اقتصادی را تغییر بدهیم و حل کنیم. آیا ما میتوانیم همین امروز نرخ دلار را به قیمت ۲۰ هزار تومان که در سال ۷۴ بود، برسانیم؟ ما حق این ملت را از حلقوم کثیف شما بیرون خواهیم کشید».
این کشمکشها در حالی علنی شده که کمتر از دو هفته دیگر تا شروع به کار دولت جدید آمریکا باقی نمانده است؛ آیا این رفتارها در راستای منافع ملی است؟
نرخ ارز از سال ۱۳۹۰ تاکنون بیش از ۶۰ برابر شده، یعنی به طور متوسط سالانه ۴۱ درصد رشد کرده است. اگر قرار بود نرخ ارز براساس تورم افزایش پیدا کند قاعدتاً باید حدود ۲۰ برابر میشد، اما نرخ رشد ارز بسیار بیشتر است. دلیل جهش رشد این است که سمت عرضه ارز به خاطر تحریم دچار شوکهای بسیار بزرگی شده است. درآمدهای دلاری نفتی کشور نسبت به سال ۱۳۹۰ یکسوم شده و کل درآمدهای ارزی کشور به کمتر از نصف تقلیل پیدا کرده است. به اضافه اینکه خروج سرمایه نیز بسیار بیشتر شده و درحالی که در سمت عرضه کاهش داشتیم، تقاضای ارز تحت تاثیر رشد بالای نقدینگی و تمرکز تقاضای ایجاد شده بر محدودترین منبع یعنی ارز با شدتی بیش از سایر اقلام رشد کرده است.
مجموعه موارد یاد شده، باعث شده است که نرخ ارز رشد بسیار بالاتری نسبت به تورم را تجربه کند. درآمدهای ارزی کشور طی دهه ۸۰ حدود ۵/۴ برابر شده بود، درحالی که در دهه ۱۳۹۰ به کمتر از نصف رسیده است و هیچگونه مدیریت اقتصاد کلانی روی ارز به عنوان مهمترین منبعی که کشور با آن اداره میشود، اعمال نشد. یعنی زمانی که درآمدهای ارزی ۵/۴ برابر شد همه ذخایر ارزی خرج شد و در زمانی هم که این درآمدها نصف شد، همه شوک به اقتصاد و زندگی مردم وارد شد.
اگر تحریم نداشتیم، امروز نرخ ارز قاعدتاً در حدود ۲۰ هزار تومان بود. البته این گزاره به این معنا نیست که اگر تحریم برداشته شود، نرخ ارز ۲۰ هزار تومان میشود، این مساله دیگر قابل بازگشت نیست، اما اگر تحریم و شوکهای طرف عرضه نبود، قاعدتاً قیمت ارز در همین حدود قرار میگرفت. این مساله نه فقط باعث کاهش درآمد و رفاه جامعه شده که اقتصاد را نیز در برابر ضربات احتمالی آسیبپذیرتر کرده است. اگرچه از دولت تازهوارد و بدون آمادگی قبلی نمیتوان انتظار زیادی در بهبود روابط خارجی داشت، اما امروز تردیدی نداریم که راه توسعه اقتصادی از مسیر رفع تحریم میگذرد.
اقتصاد ایران در طول سالهای گذشته با چهار شوک بزرگ ارزی مواجه شده است، یعنی طی ۱۲ سال چهار بحران ارزی بزرگ را پشت سر گذاشتهایم. این الگوهای تکرارشونده به وضوح نشاندهنده تأثیر تورم مزمن بر نرخ ارز است. جهش اخیر ارز هم پنجمین شوک ارزی در ۱۲ سال گذشته است. اقتصاد ایران در حالی این همه شوک را تحمل کرده که بسیاری از کشورهای دنیا در طول تاریخ اقتصاد خود حتی یک بار هم بحران ارزی را تجربه نکردهاند.
دولت چهاردهم برای قطع دست ذینفعان، سیاست درست در شناورسازی نرخ ارز و راهاندازی بازار ارز تجاری را در پیش گرفته که هدف آن شفافسازی و ایجاد تعادل در بازار است. اما این سیاست از سوی عدهای خاص که یا مخالف سیاسی دولت هستند یا در زمره ذینفعان به حساب میآیند به شدت مورد حمله قرار گرفته است.
به چند دلیل میتوان گفت که دولت چهاردهم مقصر شوکهای اخیر نیست و اگر دولت رئیسی هم ادامه پیدا میکردای بسا شوکهای بزرگتری به بازار ارز وارد میشد. دلیل اصلی شوک اخیر تورم به یادگار مانده از دولت سیزدهم است. جز این، یکی از دلایل اصلی شوک اخیر مربوط به پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکاست. تصور مردم این است که آمدن ترامپ میتواند تحریمها را تشدید کند و درآمدهای ارزی را کاهش دهد. این انتظار چندان هم بیراه نیست و در هفتههای گذشته درحالی که ترامپ هنوز سکان را در دست نگرفته به میزان ۳۰۰ هزار بشکه از فروش نفت ایران کاسته شده است. از سوی دیگر مرور روندهای گذشته نشان میدهد که نرخ ارز هر بار که به مدت چند ماه برابر با نرخ تعادلی آن سیر کند با شوک جدید از آن مقادیر فاصله میگیرد.
در چند روز اخیر برداشت بازار این بوده که ارز از رشد بازارهای موازی جا مانده و الان بهترین موقعیت برای خرید است. به این ترتیب شوک جدیدی به بازار وارد آمده است. یکی از دلایلی که دلواپسان معتقدند بر بازار ارز اثر گذاشته، برنامه دولت در راهاندازی بازار ارز تجاری است. اینگونه باید طرح مسأله کرد که دولت با راهاندازی این بازار تلاش میکند، پرداخت یارانه ارزی به خواص را متوقف کند. این سیاست باعث کاهش فساد میشود و در میانمدت به صنایع کشور جانی تازه میبخشد و تراز تجاری را هم مثبت میکند. اما دلواپسان که احتمالاً دست خود را از منافع حالت قبل کوتاه میبینند به تغییرات جدید معترض شدهاند.
ظهور دلواپسان به اوایل دوران ریاستجمهوری حسن روحانی و تلاش او برای تنشزدایی با غرب به رهبری آمریکا برمیگردد. در آن زمان جریانی سیاسی که از رسیدن به مجلس باز مانده بود، سعی کرد با پرچم دلواپسی وارد صحنه شود و، چون منفعتش در محصور بودن ایران بود به همه دستاوردهای دولت حسن روحانی حمله کرد. این جریان از همان ابتدا مذاکره با آمریکا را خیانت به کشور خواندند و به تیم مذاکره هستهای وقت، برچسبهایی، چون خائن، سازشگر و غربگرا زد.
دلواپسان معتقد بودند، دولت روحانی دستاوردهای زمان احمدینژاد را بر باد خواهد داد و قراردادی ننگین همچون ترکمانچای خواهد بست. نمایندگان این جریان در مجلس بارها روحانی، ظریف، عراقچی و اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای را به مجلس کشاندند و از آنها در مورد مذاکرات هستهای سوال کرده و از هیچ تلاشی برای سنگاندازی در مسیر مذاکرات دریغ نکردند. در رأس آنها علیرضا زاکانی بود؛ او که با تلاش گسترده همفکرانش به ریاست کمیسیون ویژه برجام رسید، تمام توان خود را برای متوقف کردن مذاکرات هستهای و خدشه وارد کردن به برجام انجام داد.
این کشمکشها به دیوار سفارت عربستان در تهران ختم شد و دلواپسان را دیوارنورد کرد. این گروه از ابتدای توافق برجام به جای سیاستورزی در منطقه، رویکرد نظامیگری و تنشزایی میان برخی همسایگان را در پیش گرفتند؛ به طوری که از یک طرف سعودیها، شیخ نمر را ناجوانمردانه گردن زدند و آنگاه که حکومت عربستان در کانون مذمت جهانیان قرار گرفت، ناگاه سفارت عربستان در تهران به آتش کشیده شد تا عربستان از فشار جهانی رها شود و حربه بُرندهای به دست بیگانگان داده شود تا چهرهای بیثباتکننده از ایران در عرصه بینالملل به تصویر بکشند. آیا این رویدادها تصادفی بود؟
دلواپسان در پسابرجام از رفتوآمدهای هیاتهای خارجی و اروپایی به ایران گرفته تا اقداماتی مانند عقد قرارداد خرید هواپیماهای مسافری و قرارداد توتال، طوری حساسیت هیستریایی از خود بروز میدادند که گویی دولت منتخب مردم درصدد چوب حراج زدن به منابع مملکت و روی آوردن به طرحهای بدون اولویت یا تجملی است. پرسش این است که چرا دلواپسان هیچ تلاشی نکردند تا شرایط برای استفاده از فرصتهای جهانی در راستای فقرزدایی و کاهش بیکاری در مملکت فراهم شود؟
جامعه ایران از سال ۱۳۹۰ به این طرف به صورت مداوم رفاه خود را از دست داده و نرخ فقر بر اساس آمارهای رسمی به بالای ۳۰ درصد جمعیت ایران رسیده است. یعنی در حال حاضر از هر سه نفر ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارد. این برای دلواپسان مهم نیست. ذهن آنها اینگونه طراحی شده که به مصداقهای توسعه حمله کنند و نه به موانع آن. دلواپسان را هم باید به خاطر قدرت تخریبشان جدی گرفت و هم به خاطر گفتارها و علایق شاذشان جدی نگرفت. دلواپسان افرادی هستند که وقتی موتور کشور درست کار میکند، آب در باک بنزین میریزند. نفع آنها در متوقف ماندن کشور است و از توسعه و پیشرفت بدشان میآید.