سقوط بشار اسد و فرار او از سوریه، پایانی بر پنجاه سال سلطه خاندان اسد و تحولی اساسی در نظم سیاسی و ژئوپلیتیکی منطقه بود. ترکیه، با نفوذی گسترده بر گروههای مخالف بهویژه هیئت تحریر الشام، به یکی از بازیگران کلیدی تبدیل شده است. با این حال، چالش اصلی، ایجاد ثبات، حفظ نهادهای دولتی و تشکیل دولتی فراگیر و مشروع در دمشق است تا از تجزیه، خشونت و هرجومرج بیشتر جلوگیری شود.
فرارو- گالیپ دالای کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه اندیشکده چتم هاوس.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، در ساعات ابتدایی هشتم دسامبر، بیش از پنجاه سال سلطه خاندان اسد بر سوریه پایان یافت. فرار بشار اسد از کشور، نه تنها نظم سیاسی داخلی سوریه را به شکل ناگهانی متحول کرد، بلکه جایگاه ژئوپلیتیکی این کشور را نیز به شدت تغییر داد. سوریه دیگر عضوی از «محور مقاومت» یا یکی از مهمترین شرکای راهبردی روسیه در جهان عرب نیست؛ کشوری که مسکو از طریق پایگاههای هوایی و دریایی خود، نفوذ عمیقی در آن داشت.
بسیاری اکنون در حال ارزیابی برندگان و بازندگان این لحظه تاریخی هستند. تعیین برندگان چندان ساده نیست. سقوط اسد گرچه به طور قابلتوجهی نفوذ ترکیه را در سوریه و معادلات ژئوپلیتیکی منطقه افزایش داده است، اما هیئت تحریر الشام که نقش محوری در براندازی اسد داشت، صرفاً یک نیروی نیابتی ترکیه نیست. با این وجود، آنکارا که طی سالهای سخت جنگ داخلی از گروههای مخالف سوری حمایت کرد، اکنون نفوذ بالایی بر هیئت تحریرالشام دارد و قادر است تصمیمات و اقدامات این گروه را به طور مستقیم تحت تأثیر قرار دهد.
تعهد ترکیه سرانجام با سرنگونی اسد به نتیجه رسید و نقطه عطفی در معادلات منطقهای ایجاد کرد. در شمال سوریه، نیروهای مخالف که طی سالها با حمایت ترکیه تجربه و تواناییهای خود را ارتقا داده بودند، اکنون ظرفیتهای حکمرانی مؤثرتری از خود نشان میدهند. این پیشرفت نه تنها در اجرای منسجم عملیات براندازی اسد آشکار بود، بلکه در مدیریت منظم و هدفمند آنها پس از سقوط نظام بشار اسد نیز به وضوح دیده میشود. این تحولات بیانگر رشد چشمگیر توان حکمرانی مخالفان سوری است؛ رشدی که از یک سو نتیجه حمایتهای مداوم خارجی و از سوی دیگر حاصل انعطافپذیری و توانایی این نیروها در مواجهه با پیچیدگیهای سیاسی و شرایط متغیر سوریه است.
با این حال، هیئت تحریر الشام و دیگر گروههای مخالف ممکن است به زودی با این واقعیت روبهرو شوند که ساختن یک سوریه جدید به مراتب دشوارتر و پیچیدهتر از سرنگونی نظام اسد است. اگرچه میدانیم چه چیزی در سوریه فروپاشید، اما هنوز مشخص نیست که آینده این کشور چه خواهد بود. برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، تداوم تجزیه یا گسترش جنگهای نیابتی، نیاز به تلاش هماهنگ بازیگران سوری، منطقهای و بینالمللی است. این فرآیند باید با تشکیل دولتی موقت و غیرطایفهای در دمشق آغاز شود و در ادامه، بلوک جدیدی از کشورهای منطقهای و جهانی برای حمایت از روند سیاسی، بازسازی و نوسازی سوریه شکل گیرد—بلوکی که جایگزین قدرتهای حامی اسد شود و کشورهایی نظیر ترکیه، همسایگان عرب سوریه، قطر، عربستان سعودی، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را در بر گیرد.
در داخل سوریه، یکی از جدیترین خطرات این است که سقوط نظام اسد به فروپاشی کامل دولت منجر شود، همانگونه که در لیبی رخ داد. چنین سناریویی نه تنها هرجومرج بیشتری به همراه خواهد داشت، بلکه آیندهای تاریکتر برای سوریه رقم میزند. ازاینرو، حفظ نهادها و سازوکارهای دولتی ضروری است. گرچه انتقال سیاسی و تشکیل دولت به هم وابستهاند، اما میتوان این دو را از یکدیگر تفکیک کرد. انتقال سیاسی فرآیندی پیچیده و زمانبر است، اما تشکیل دولتی موقت برای ارائه خدمات ضروری، حفظ ساختارهای دولتی و جلوگیری از خلأ قدرت و آشوب، امری فوری و غیرقابلاجتناب است.
در همین راستا، تصمیم اخیر هیئت تحریر الشام برای برگزاری نخستین جلسه مشترک کابینه با وزرای دوران اسد، نشاندهنده تعهد به فرآیند انتقال سیاسی است و میتوان آن را گامی امیدوارکننده تلقی کرد. دستیابی به ثبات در سوریه نه تنها برای این کشور بلکه برای کل منطقه امری ضروری است. انتصاب نخستوزیر موقت، که تنها یک روز پس از سقوط دمشق مأمور تشکیل دولت انتقالی شد، گامی در مسیر درست بود.
هیئت تحریرالشام بهعنوان گروهی که رهبری پیشروی به سمت دمشق را بر عهده داشت، نقشی کلیدی در فرآیند انتقال سیاسی و تشکیل دولت ایفا خواهد کرد. با این حال، برای دستیابی به مشروعیت اجتماعی و پذیرش بینالمللی، دولت جدید باید فراگیر و نمایانگر تنوع جمعیتی سوریه باشد. این دولت نمیتواند صرفاً نسخهای بزرگتر از «حکومت نجات» در ادلب باشد؛ بلکه باید طیف گستردهای از گروهها و اقشار جامعه سوریه را در بر گیرد تا بتواند پاسخگوی نیازهای مردم و انتظارات جامعه جهانی باشد.
در شرایط درگیری، نارضایتیها و شکایات، بهویژه زمانی که بر مبنای هویت شکل بگیرند، اغلب به پیدایش شبهنظامیان، خشونت و افراطگرایی منجر میشوند. نمونهای بارز از این پدیده، همسایه سوریه، عراق است. سرنگونی رژیم سنی صدام حسین در سال ۲۰۰۳ به ظهور ساختار قدرتی جدید در بغداد منجر شد که تحت هدایت شیعیان و کردها بود. این تغییر، همراه با حذف و به حاشیه راندن جامعه سنی، موجی از افراطگرایی را نه تنها در عراق بلکه در سراسر منطقه ایجاد کرد. نتیجه آن، ظهور القاعده در عراق و در نهایت شکلگیری دولت اسلامی (داعش) بود که پیامدهای فاجعهباری برای ثبات منطقه به همراه داشت.
برای پیشگیری از سناریوی خطرناک در سوریه، نباید جامعه علوی یا شیعه به حاشیه رانده شود یا هدف جرمانگاری قرار گیرد. کاهش تنشها و جلوگیری از ایجاد کینههای جمعی برای انتقال سیاسی منظم و تشکیل دولتی مشروعتر در دمشق ضروری است. در سطح بینالمللی، بهجای فرآیند ژنو که با هدایت سازمان ملل و حمایت غرب دنبال میشد، این چارچوب آستانه بود که از اواخر ۲۰۱۶ به ابتکار ترکیه، روسیه و ایران مسیر درگیریها در سوریه را شکل داد. با این حال، این چارچوب بهجای تسهیل انتقال سیاسی، عملاً بر تثبیت وضعیت موجود متمرکز شد و در عین حال به سه کشور مزبور امکان داد منافع خود را در سوریه تنظیم و مدیریت کنند.
انتقال سیاسی در سوریه نیازمند حضور طیف متنوعی از بازیگران بر سر میز مذاکره است. یک پلتفرم جدید باید با محوریت کشورهای عربی و مشارکت همسایگان کلیدی سوریه، از جمله عراق، اردن، قطر و عربستان سعودی، شکل گیرد. حضور این کشورها از دو منظر اساسی اهمیت دارد. نخست، در حالی که سوریه کشوری عمدتاً عرب است، فرآیند آستانه توسط سه کشور غیرعرب هدایت میشد. بنابراین، ایجاد چارچوبی جدید با مالکیت کشورهای عربی میتواند مشروعیت بیشتری به روند انتقال سیاسی ببخشد. دوم، رهبران عرب منطقه با نگرانی به تحولات سوریه مینگرند؛ چرا که این تحولات دو عنصر اصلی خیزشهای عربی را شامل میشود: سرنگونی نظام و نقش برجسته اسلامگرایان. این وضعیت نگرانی این کشورها را نسبت به ثبات و امنیت رژیمهای خود افزایش میدهد.
ترکیه و گروههای مخالف سوری باید گامهایی عملی برای کاهش نگرانی رهبران عرب بردارند و آنها را به مشارکت در پلتفرمی منطقهای و جامع برای پیشبرد یک انتقال سیاسی منظم در دمشق ترغیب کنند. در همین راستا، اتحادیه اروپا و ایالات متحده نیز نقش مهمی در تشویق کشورهای عربی به همکاری سازنده ایفا میکنند.
بدون دستیابی به اجماع منطقهای، احتمال تشکیل ائتلافی از کشورهای عربی برای تضعیف هرگونه انتقال سیاسی دموکراتیک در سوریه وجود دارد—سناریویی که یادآور اقدامات پس از خیزشهای بهار عربی در اوایل دهه ۲۰۱۰ است، از جمله کودتای حمایتشده از سوی کشورهای خلیج فارس در مصر. اگر این روند به درستی مدیریت نشود، برخی کشورهای عربی ممکن است به مخالفت با نظم جدید در دمشق بپردازند. سوریه میتواند آزمونی کلیدی برای فرآیند عادیسازی منطقهای باشد که طی سالهای اخیر میان ترکیه و کشورهای عربی و همچنین ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس شکل گرفته است. بنابراین، روند انتقال سیاسی در سوریه باید به جای تضعیف این عادیسازی، به تقویت آن کمک کند.
اتحادیه اروپا نباید همچون گذشته به تماشاگر منفعل تحولات سوریه تبدیل شود. مشارکت فعال و زودهنگام با هیئت تحریر الشام، گروههای مخالف و بازیگران کلیدی منطقهای مانند ترکیه، برای تسهیل فرآیند انتقال سیاسی ضروری است. اتحادیه اروپا میتواند از طریق ارائه بستههای کمک مالی و برنامههای بازسازی، یک انتقال سیاسی منظم را تشویق کند. برای تحقق این هدف، ترکیه، اتحادیه اروپا، ایالات متحده و کشورهای عربی باید گفتوگوهای منظم و ساختاریافتهای درباره انتقال سیاسی، بازسازی و نوسازی سوریه آغاز کنند. «واقعیت جدید» در دمشق نباید به وضعیتی آشفته منجر شود. همکاری نزدیک میان سوریه، کشورهای عربی و قدرتهای بینالمللی میتواند زمینه را برای ایجاد دولتی مشروع و باثبات در دمشق فراهم کند و از فروپاشی بیشتر جلوگیری نماید.