«در این روزها کشور در شرایطی قرار گرفته که رژیم اسراییل میخواهد با تحریک امریکا، جنگی را بر منطقه و ایران تحمیل کند. به نظر میرسد ایجاد وفاق بین نخبگان و به خصوص وفاق دولت با مردم و جامعه و ایجاد یک همبستگی، بزرگترین بازدارنده جنگ افروزان علیه ایران است و قدرت دفاعی بزرگ، همانند روزهای جنگ تحمیلی، همین وفاق و کم شدن فاصله بین دولت و ملت است.»
علی ربیعی در روزنامه اعتماد نوشت: شامگاه شنبه در همایش «دولت وفاق ملی برای ایران» که در شهر قم برگزار شد، در خصوص پاسخ به این سوال که چرا پزشکیان یک ضرورت اجتنابناپذیر برای شرایط در آستانه بحرانهای متعدد در این مقطع تاریخی است، سخن گفتم و در ادامه وفاق را به مثابه نظریه و روشی اجتنابناپذیر در شرایط فعلی تبیین نمودم. شرایطی در کشور وجود داشت که نه تنها اعتماد بین ملت و دولت بهشدت کاهش پیدا کرده بود بلکه اعتماد به گروههای مرجع سنتی نیز کمرنگ شده و جابهجایی عظیمی در گروههای مرجع به وجود آمده بود، نهادهای اجتماعی دچار تغییرات زیادی شده، سیاستهای فرهنگی مبتنی بر ارزشهای رسمی در تقابلی فرسایشی با ارزشهای جاری قرار داشت.
امید به آینده در نسلهای سه دهه اخیر با روند کاهشی مواجه بوده و زمینه ناامنیهای روانی و حتی مهاجرت را سبب شده بود. بدینسان سبب پدید آمدن بحران نفوذ شده بود (بحران نفوذ پدیدهای است که اکثر افراد جامعه به لحاظ ذهنی و رفتاری در برابر قوانین، دستورات و خواستههای حکومت مقاومت و کنشهای مخالف را به صورت پنهان و آشکار بروز میدهند). در این میان اظهارنظرها و سیاستها هم نشان میداد که اساسا جریانهای فکری مقابل پزشکیان، توسعه را به مفهوم رشد و توسعه اقتصادی، تغییرات اجتماعی، گشایشهای جهانی و زندگی راحتتر مردم قبول نداشته و بیشتر به دنبال نظریه بقا، جامعهای با زندگی حداقلی را عملا دنبال میکردند.
با این وصف و در وضعیتی که گسلهای بسیاری از ناترازیهای بحرانزا در کشور، بدون برنامهریزی موثر، یله و رها هر روز عمیقتر میشدند و سنجشها و آمارها نیز از کاهش مشارکت خبر میداد؛ شرایطی پیش آمد که «پزشکیان» پدیده انتخابات شد و اتفاقا بنا بر دیدگاههای عمیقی که در سالیان دراز با آن باورها زیسته و سخن گفته بود، دولتی میانجی را شکل داد.
امروز برخی شواهد شهودی و آماری نشان میدهد که حتی سی میلیون نفری که در انتخابات مشارکت نکردهاند، به این اتفاق امید بستهاند. دولت میانجی و میاندار با اعتقاد به ضرورت ائتلاف بزرگ برای حل مسائل کشور، نظریه وفاق را بسط داده و در عمل آن را به منصه ظهور رساند. متاسفانه، معمولا پس از روی کار آمدن هر دولتی، شاهد پدیدهای انقلابگونه (نه به معنای تعریف دقیق جامعهشناختی آن بلکه به واسطه نتایج انتخابات که یک تغییر و تحول اساسی در نظام بوروکراسی و سیاستها رخ میداد) در جامعه بودیم.
این اتفاق در دولتهای نهم، دهم و سیزده بر طبق نظریه خالصسازی با شدت و به صورتی گسترده به وقوع پیوست و این در حالی است که عبور از بحرانهای متعدد، بدون ائتلاف همگان میان نخبگان سیاسی قوای مختلف، دولت با حاکمیت و نهایتا دولت با نهادهای اجتماعی و مردم و ایجاد مشارکت و رضایت مردمی ممکن نیست. عمده این اتفاقات حاصلعدم فهم و اتفاق نظر مشترک است که راهکاری جز وفاق ندارد.
در روزگاری که نظم جهانی در حال تغییر بوده و ژئوپولیتیک اقتصادی و سیاسی جدیدی در حال شکلگیری است که متاسفانه ایران از آن جا مانده و در صورت تداوم، ایران را به رغم داشتن مزیتهای فراوان به کشوری بدون مزیت جهانی تبدیل میکند، باید با فهم مشترک و ایجاد ائتلاف در داخل بتوانیم سهم خود را از اقتصاد جهانی ستانده و به کشوری تاثیرگذار تبدیل شویم. من معتقدم بنیاد ناهماهنگیها و تخریبگریهای سیاسی، ناشی ازعدم فهم مشترک از مسائل و علل آن است. یکی از کارکردهای وفاق به مثابه روش، ایجاد همنظری با گسترش گفتوگوها در مسائل کشور است. روش پزشکیان بر اساس نظریه وفاق، تلاش برای ایجاد چنین فضایی است.
در این روزها کشور در شرایطی قرار گرفته که رژیم اسراییل میخواهد با تحریک امریکا، جنگی را بر منطقه و ایران تحمیل کند. به نظر میرسد ایجاد وفاق بین نخبگان و به خصوص وفاق دولت با مردم و جامعه و ایجاد یک همبستگی، بزرگترین بازدارنده جنگ افروزان علیه ایران است و قدرت دفاعی بزرگ، همانند روزهای جنگ تحمیلی، همین وفاق و کم شدن فاصله بین دولت و ملت است.
من معتقدم تداوم شرایط پیشگفته کشور، جامعه را در وضعیت ضعیفتر شدن و ایران را منزویتر و کماثرتر میکند. دولت پزشکیان با نظریه وفاق، برونرفتی برای خروج از چنین شرایطی است و هرکس که دل در گروی ایران ندارد نباید به این دولت و نظریه پشتپا بزند. با مسائل کوچک و تعلقات سیاسی، تنها راه برون رفت از مسائل کشور را نبندید.