کتاب پیر پرنیان اندیش، جمعآوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سخن منتشر شد.
به گزارش انتخاب، هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سؤالات گردآورندگان میپردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است.
-به نظر شما چرا روشنفکرها اون روزها اینقدر به حزب توده گرایش داشتن؟
ببینید جوونها به خصوص دنبال حرف نو. هستن در زمان جوانی من به خصوص بعد از کتابهای مرحوم کسروی، حتی دیوان حافظ و سعدی نشانه ارتجاع بود و اون موقع ارتجاع اصلاً بدترین کلمه بود... اصلاً آدمهایی که هیچی سرشون نمیشد، روزنامه رهبر، ارگان حزب توده ایران پول میدادن و میخریدن و طوری تاش میکردن که اسم روزنامه معلوم باشه و میذاشتن تو جیب کتشون و تو خیابون راه میرفتن؛ یعنی ما مترقی هستیم، نو هستیم مال این زمان هستیم...ای بسا نگاه هم نمیکردن به روزنامه و شاید مخالف هم بودن، ولی این نشانه ترقی خواهی و روشنفکری بود.
یه علت این استقبال بی، چون و چرای تمام جمع روشنفکرها به این افکار همین بود... برای اینکه نو بود، مترقی بود به علت هم آبرو و حیثیتی بود که اتحاد شوروی به دست آورده بود با پیشرفتهای سریع و اقتصادی و پیروزی عظیم (با تکیه و تأکید «عظیم» را بیان میکند) در جنگ جهانی دوم... امروز برای اتحاد شوروی شریک درست کردن و میگن آمریکاییها آلمانیها رو له کردن و انگلیسیها فلان کردن.
در صورتی که اونا کاری نکردن استالین هی به اونا میگفت: به جبهه جدید، به جبهه دوم باز کنید تا فشار هیتلر بر ما کم بشه اونا میگفتن میکنیم و نمیکردن. در واقع میخواستن شوروی تا اونجایی که ممکنه چلونده بشه و تضعیف بشه طوری که بعد از جنگ چیزی از اتحاد شوروی باقی نمونه حالا کار نداریم؛ خلاصه یه اقبال بی، چون و چرا از طرف هر کس که میخواست مترقی به حساب بیاد به حزب توده ایران وجود داشت.