دکه روزنامهفروشی منطقه چهاردانگه که چیزی جز سیگار و خوراکی نداشت، فقط توانست بخشی از حرف و حدیثهای پر از ترس و ارعاب را در خود جای دهد. حرف و حدیثهایی که ناشی از انتشار تصاویر یک سرقت مسلحانه عجیب بود.
در روزهای اخیر اخبار و تصاویری رعبآور از طریق فضای مجازی و رسانهها پخش شد و به اطلاع عموم رسید. فاجعهای غیرقابل باور و تکاندهنده که اواخر شب شنبه یا بامداد یکشنبه اتفاق افتاد. سرقتی عجیب، بدون انگیزهای مشخص، شگفتی مایل به دلهره؛ احساسی از ترسی کمجان که ترسهای فردی به سرعت عمیق ترش کرد.
به گزارش اعتماد، نیمه شب ۱۴ مرداد ماه در جنوب غربی تهران، «چهار سارق» درحالی که لباسهای مشکی به تن داشتند و سر و صورت خود را با کلاه نقابدار به همان رنگ پوشانده بودند، وارد یک دکه روزنامهفروشی شدند و اکثر اجناس دکه را سرقت کردند و رفتند.
دکه روزنامهفروشی منطقه چهاردانگه که چیزی جز سیگار و خوراکی نداشت، فقط توانست بخشی از حرف و حدیثهای پر از ترس و ارعاب را در خود جای دهد. حرف و حدیثهایی که ناشی از انتشار تصاویر یک سرقت مسلحانه عجیب بود.
برداشتی از تصاویر منتشر شده مربوط به آن شب؛ در آهنی دکه مثل دهن مرده باز بود. یک کولر آبی با پایههای فلزی هم روی زمین میان چهارچوب در قرار گرفته بود تا داخل اتاقک را خنک کند. بالای چهارچوب در، یک لامپ سوسو میزد و زمین خاکی مقابل دکه روزنامهفروشی را در آن نیمه شب روشن کرده بود. همه چیز عادی به نظر میرسید تا اینکه سه سارق سیاهپوش از راه رسیدند. یکی از آنها که اسلحه وینچستر در دست داشت و آن را با دستمالی شبیه لُنگ پوشانده بود، یکدفعه جلوی در دکه تیر هوایی شلیک کرد. یکی دیگر از سارقان که سلاح سرد در دستش گرفته بود با همدستش که اسلحه داشت شروع به تهدید صاحب داخل دکه کردند. بعد هم دو نفر از سارقان با چند کیسه داخل دکه شدند و سارقی که اسلحه به دست داشت بیرون دکه کشیک میکشید و به این طرف و آن طرف نگاه میکرد. بعد از چند بار رفت و آمد و پر کردن کیسههای خالیشان از باکسهای سیگار، آدامس، دستمال کاغذی، باکسهای آب معدنی، آبمیوه و... متواری شدند، اما آخرین نفری که با حیرت هر چه تمامتر از در خارج شد و پشت در دکه سنگر گرفت و رفتن سارقان را نگاه کرد، یکی از صاحبان دکه بود...
صبح شب حادثه، ۱۵ مرداد ماه رسانهها و فضای مجازی فقط داشتند تصاویر ضبط شده توسط دوربینهای مداربسته همان دکه را منتشر میکردند. انتشار این تصاویر واکنشهای مختلفی از سوی کاربران و افکار عمومی به همراه داشت. واکنشها به این سرقت عجیب نشاندهنده موارد اسفباری بود. کاربران فضای مجازی معتقد بودند که «مشکلات اقتصادی، ناامنی، اعتیاد و...» موجب چنین اتفاقات عجیبی در جامعه شده است.
البته واکنشها فقط مختص به کاربران فضای مجازی و افکار عمومی نمیشد تا جایی که «علی القاصی» رییس کل دادگستری استان تهران نیز در پی انتشار این تصاویر به دادستان اسلامشهر دستور داد تا ضمن بررسی موضوع با بهکارگیری ظرفیت پلیس تخصصی و تیمهای ویژه امنیتی و نظامی نسبت به شناسایی و دستگیری این افراد اقدام کنند. القاصی همچنین دستور داد تمام ابعاد این سرقت مسلحانه و به عنف این افراد مورد بررسی و اتهامات متهمان ضمن تشکیل سریع پرونده قضایی تعیین و نسبت به تحقیقات دقیق مقدماتی اقدام و پرونده جهت رسیدگی به مرجع قضایی مربوطه ارسال شود. با این حال و با دستور رییس کل دادگستری تهران؛ یکی از صاحبان دکه به «اعتماد» میگوید که متاسفانه هنوز سارقان شناسایی و دستگیر نشدهاند.
ریختند داخل دکه و گفتند تکان بخوری میکشیمت
دکه روزنامهفروشی در منطقه چهاردانگه تهران متعلق به دو شریک است. فردی که شب حادثه در دکه بوده ۳۰ سال دارد و هنوز از ماجرایی که برایشان رخ داده در شوک بهسر میبرد. شریک او عنوان میکند از وقتی که از دکه سرقت مسلحانه شده شریکش به لحاظ روحی و روانی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و حتی چند روز پس از حادثه نتوانسته ناهار و شام بخورد. «ر. س» در ادامه در مورد شب حادثه به «اعتماد» میگوید: «من چند دقیقه برای خرید از دکه خارج شدم و شریکم در دکه بود. بعد هم که فیلم سرقت منتشر شد و همه دیدند چه اتفاقی افتاد.»
در تصاویر منتشر شده مشخص است که سه سارق در صحنه حضور داشتند. دقیقا چند نفر بودند؟
چهار نفر بودند. نفر چهارم داخل ماشین ۲۰۶ مقابل دکه پارک کرده بود تا این سه نفر بتوانند اموال ما را داخل ماشین بگذارند و ببرند.
از جزییات شب حادثه بیشتر توضیح دهید.
از ۱۲ شب گذشته بود که سارقان ریختند داخل دکه و به شریکم گفتند؛ اگر تکان بخوری میکشیمت. یکی از آنها مقابل دکه با اسلحه وینچستر تیر هوایی شلیک کرد و یکی دیگر از آنها با چاقو شریکم را تهدید میکرد. بعد هم طبق تصاویر که دیدید باکسهای آب معدنی و آبمیوه، باکسهای سیگار، دستمال کاغدی، شکلات، آدامس و... را داخل کیسهای که همراهشان بود، ریختند و بردند. وقتی میخواستند سوار ماشین شوند و فرار کنند آنها را دیدم. یعنی وقتی آنها رفتند من از راه رسیدم و دیدم چه بلایی سرمان آمده.
گذشته از انگیزه مالی که مهمترین انگیزه برای این نوع سرقت است، شما و شریکتان خصومت شخصی با فرد یا افرادی نداشتید؟
ما خصومت شخصی با هیچ کس نداشتیم. حالا اگر کسی با ما خصومت داشته، نمیدانیم.
هنوز سارقان دستگیر نشدهاند؟
نه. ماموران موضوع را پیگیر هستند، اما هنوز سارقان شناسایی و دستگیر نشدهاند.
اگر بخواهید برآورد خسارت کنید چه میزانی به شما خسارت وارد شده است؟
از آن روز فکر و ذهنمان بههم ریخته. این موضوع بیشتر از خسارت مالی به ما آسیب روحی وارد کرده، ولی حدودا ۹۰ میلیون تومان از اجناس ما سرقت شده است.
پای اسلحه به سرقتهای خرد باز شده است
«احمد بخارایی» مدیر گروه سیاسی انجمن جامعهشناسی در مورد تحلیل و بررسی این نوع سرقت عجیب به «اعتماد» توضیح میدهد: «این حادثه کمسابقه یا بیسابقهای بود که رخ داد. یعنی اغلب وقتی افرادی با سلاح گرم دست به سرقت میزنند سراغ مکانهایی میروند که اجناس ارزشمند داشته باشد، اما حالا اینبار حمل سلاح گرم با سرقت خرد یا دله دزدی همراه شده است. بنابراین تلفیق این دو نوع جرم (جرم مالی و جرم خشونتآمیز) با عنوان سرقت از دکه، بیسابقه بوده. این واقعه به طور خاص دو الی سه سناریو و فرضیه میتواند داشته باشد. یکی اینکه پشت صحنه ماجرا هم همین است که میبینیم؛ یعنی با اسلحه اجناس کمبها و خرد دزدیده شده. فرضیه دوم این است که ممکن است یک تسویهحساب شخصی یا تهدید بوده باشد. در هر دو فرضیه یک امر مشترک وجود دارد؛ اینکه خشونت در جامعه فراگیر شده و سرقت مسلحانه با سرقت خرد تلفیق شده و این در تصاویر منتشر شده نیز کاملا مشخص است. دست یکی از افراد قمه بود و دست فرد دیگر اسلحه. حتی اگر فرضیه دوم که تسویهحساب شخصی است را درنظر بگیریم باز هم چهره خشونتبار تسویهحسابها خود را نشان میدهند. فرضیه سوم برای این نوع سرقت، مشکلات مالی یا فقر است. ببینید اگر راه پول درآوردن در جامعه برای همه افراد یکسان نباشد برخی افراد دست به «نوآوری» میزنند. نوآوری در اینجا به معنی ابتکار در وسایل سرقت است. البته به این موضوع نیز باید توجه کرد؛ منطقهای که در آن سرقت صورت گرفته، منطقه فقیری است و به لحاظ مالی افراد وضعیت خوبی ندارند، اما اینکه فقر به عنوان یک متغیر بزرگ در این صحنه حضور داشته باشد، جای تردید دارد. البته تا زمانی که سارقان مسلح دکه روزنامهفروشی دستگیر نشوند ما نمیتوانیم بگوییم این افراد با چه انگیزهای این اقدام عجیب را انجام دادند. یا نمیتوانیم بگوییم آنها بار اولشان بوده که سرقت کردند یا نه... ولی شنیده شده اکثر افرادی که دستگیر میشوند دارای سابقه هستند. مساله عجیب این واقعه این است که پای اسلحه به سرقتهای خرد باز شده. در مورد اینکه چرا این افراد با اسلحه به دکه روزنامهفروشی دستبرد زدند میتوان گفت؛ شاید افراد در حالت عادی نبودند که این موضوع هم جای تاسف دارد و نشان میدهد؛ مصرف مواد مخدر به انواع مختلف در جامعه با آمار بالایی مواجه است. مورد دیگر اینکه شاید سارقان در گروه دوستان خود خواستند خودنمایی کنند، چون گروه مثل آیینه است و افراد وقتی وارد گروههای مختلف میشوند خود را مانند آنها میبینند.»
بخارایی در ادامه میگوید که این را هم اضافه کنم؛ ما مسائل جامعهمان را نمیتوانیم با کشورهای دیگر مقایسه کنیم. مثلا وقتی گفته میشود در امریکا در هر دو یا سه دقیقه سرقت مسلحانه صورت میگیرد شرایط کاملا با ایران متفاوت است، چراکه در امریکا اکثر سرقتها توسط افرادی خاص صورت میگیرد و ثانیا اسلحه به صورت قانونی به فروش میرسد. بنابراین نمیتوان این دو را با هم مقایسه کرد، اما باید دید در ایران که فروش اسلحه غیرقانونی است و نیروهای امنیتی و انتظامی نقش بسیار پررنگی دارند چرا این نوع سرقتها صورت میگیرد و اینکه در پایتخت هر کسی اسلحه بخواهد به راحتی میتواند تهیه کند. مساله مهم دیگر مساله خشونت عریان است که در غالبهای مختلف در جامعه دیده میشود. از نظر بنده ریشه اصلی این موضوعات، خشونت نظام سیاسی است که علیه مردم و شهروندان اعمال میشود. ماجرای حجاب و وقایع اخیر کشور نیز چهره دیگر خشونت عریان است که در کف خیابانها شاهد آن هستیم.
استفاده از اسلحه بابت سرقت بیسکویت و سیگار نشانه خشم سارقان نسبت به جامعه است
«محمدجعفر ساعد» جرمشناس نیز در مورد این خبر به «اعتماد» میگوید: «موضوع سرقت تعدادی بیسکویت، کیک، نوشابه، سیگار و... بوده، اما آنچه که در سرقت مسلحانه واجد اهمیت است و آن را تبدیل به یک جرم بسیار سنگین میکند، موضوع سرقت یعنی اموال دیگران نیست بلکه رفتار ارتکابی سارق توام با وسیلهای به نام سلاح است که از این رهگذر از یکسو امکان سرقت را به سادگی هر چه تمامتر میسر میسازد و از سوی دیگر در شخص مالباخته رعب و وحشت ایجاد میکند و در اشخاص ثالث ایجاد حس ناامنی مالی و حتی جانی! در نتیجه، سنگین بودن جرم سرقت مسلحانه از باب ربودن مال دیگری با ارزش کم یا زیاد نیست؛ سارقان مسلح چه بیسکویت بربایند و چه ساعت رولکس یا میلیونها دلار، تفاوتی در نوع سرقت آنها که مسلحانه است ایجاد نمیکند. از منظر جرمشناسی، روشن است که وقوع چنین سرقتهایی منحصر و محدود به یک عامل نیست و بلکه باید به دنبال شناسایی عوامل وقوع آن بود. در این بین، شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی جامعه از یک طرف و شخصیت سارق و نوع نگاه او به شرایط مذکور از طرف دیگر عوامل وقوع این پدیده مجرمانه را تشکیل میدهد. با این حال، شخصیت سارق نسبت به برخی از این شرایط واکنش شدیدتری در قیاس با برخی دیگر دارد و بنابراین بسته به شخصیت سارق، یک یا چند مورد از این عوامل نقش پررنگتری نسبت به مابقی دارند. در این میان، میتوان گفت که با توجه به وضعیت امروزی جامعه ایرانی ما، سارقان مسلح دکه روزنامهفروشی از یکسو در شرایط اقتصادی دشواری بودند و از سوی دیگر تعدی از هنجارهای قانونی و اخلاقی در نظر آنان چنان بیاهمیت بوده که سلاح گرم را چاشنی کار خود کردند. یعنی به گونهای استفاده از سلاح گرم بابت سرقت چند بیسکویت، سیگار و نوشابه نشانه خشم آنها نسبت به جامعه بوده است، چنانکه سارقان با این رفتار خود هشداری به جامعه میدهند که دیگر پیروی از هنجارها محملی برای آنها ندارد و واکنش جامعه نیز به رفتار مجرمانهشان برای آنها بیاهمیت است. چنین واقعهای زنگ خطر شدیدی برای جامعه است و نیازمند چارهاندیشی سریع! ارتکاب این سرقت با استفاده از سلاح گرم را نباید حاصل نادانی سارقان مرتکب دانست. امروزه جوانان در پرتو دانش و فناوریهای به روز آن دامنه اطلاعات وسیعی دارند و از ریزترین امور در روند جامعه ملی و بینالمللی آگاه هستند و این آگاهی و مقایسه وضعیت خود با دیگران آنها را به مسیرهایی سوق میدهد که بعضا به شکل چنین سرقتهایی در ظاهر ساده، اما به لحاظ قانونی شدید منتهی میشود.»
ساعد در ادامه توضیح میدهد که وقوع این سرقت، معادله یا اصل حسابگری مجرم در وقوع جرم را به کلی به کنار میگذارد و آن را مردود میسازد. او میگوید: «مجرم در وقوع جرم، هزینه و سود جرم مورد نظر را در ترازوی سنجش میگذارد و آن زمان که سود آن بر هزینههایش برتری یافت، گام در ارتکاب آن میگذارد، اما سرقت مسلحانه حاضر به روشنی این اصل را به باد فراموشی میسپارد، زیرا سود چند بیسکویت در مقابل هزینه کیفر شدید چندین سال حبس و حتی مرگ نمیتواند منطق این اصل سنجشگری را توجیه کند و در این خصوص به نظر بنده، ناتوانی و عدم پاسخگویی و وجاهت این اصل در مورد سرقت مسلحانه مورد بحث، نمیتواند حمل بر نادانی سارقان دانست، بلکه باید نگاهی ژرفتر به قضیه داشت و علت و عوامل را در جایی دیگر جستوجو کرد. جوان امروز در فشار اقتصادی روزافزون جامعه در کنار نبود فرصت کافی برای کسب درآمد، بروز و افشای روابط سخیف ضداخلاقی برخی منبرنشینان مروج اخلاق و آموزههای دینی، ممنوعیت شدید پوشش اختیاری و در کل نبود حس امید به فردا، در گام اول دیگر خود را مقید به پیروی از اصول و هنجارهای مشروع اجتماعی نمیداند و پا را تا بدانجا فراتر میگذارد که با سلاح گرم امنیت مالی یک شهروند کاسب سطح حداقلی را به خطر میاندازد و هیچ ابایی هم از کیفر ناشی از رفتار مجرمانه خود ندارد. این بیاعتنایی به حیات و آینده خود و بیتوجهی مضاعف به امنیت جانی و مالی هممیهن خود به حقیقت زنگ خطری در حد هشدار برای جامعه و بهخصوص متولیان امر در حکومت است که چشمهایشان را بشویند و جور دیگر ببینند تا ببینند که این سیاست انفعال در قبال آینده جوانان و تکیه صرف بر شعار بیعمل و دو چندان تمرکز بر مسائل بیاهمیت و بیتوجهی به امور ضروری منتهی به آتشی خواهد شد که اگر نتوان گفت همگان در شعلههای آن خواهند سوخت، دستکم دود آن در چشم همگان ماندگار خواهد شد.»