هم میهن نوشت: ابتدای مجلس نهم بین اصولگرایان انشقاق پدید آمد. گروهی از آنها فراکسیون رهروان ولایت را تشکیل دادند و گروهی دیگر در دسته رهپویان و ایثارگران و پایداریها قرار گرفتند. فراکسیون رهروان ولایت میخواستند علی لاریجانی ریاست مجلس را عهدهدار شود و آن سه گروه دیگر در تلاش بودند تا غلامعلی حدادعادل را رئیس مجلس کنند.
آن روزها اخبار مجلس خیلی داغ شده بود و گروه سیاسی روزنامه هر روز برای برنامهای که یکی از طرفین دعوا برپا میکردند، عکاس آفیش میکرد. فضا رقابتیتر از آن بود که در وصف بگنجد. حدادعادل و طرفدارانش کاروان راهیان نور راه انداختند و با تعدادی از نمایندگان به شلمچه رفتند و برای ریاست بیعت کردند.
در برگشت از شلمچه به بیعت اولیه قناعت نکردند و جلساتی در دفتر مجلس برگزار کردند و با تعدادی از نمایندگان قرار ناهار گذاشتند. آن قرارهای ناهار به جلسات پلوخوری معروف شد. از آن طرف رهروان ولایت یک روز را در باغ گیلاس نشستند و روزی دیگر میهمان ساختمان مجلس قدیم شدند و دست بیعت به سوی نمایندگان دراز کردند. حقیقتش را بخواهید همان موقع هم نفهمیدم که خاصیت این میز و صندلی چه بود که ۲۹۰ نفر از منتخبان مردم به هول و ولایی اینچنینی افتاده بودند.
اما خوب خاطرم هست همان لحظهای که مشخص شد لاریجانی پیروز این میدان میشود، خندهای سراسر رضا از عمق جان بر لبش نشست. دیروز که عکس قالیباف را دیدم، یاد آن روز و آن لبخند لاریجانی افتادم با این تفاوت که حریف قالیباف خیلی به دردسرش نیانداخت و سر و ته قضیه را با یکی دو افشاگری دمدستی هم آورد. اما همان خنده و همان احساس رضا را در صورت قالیباف دیدم. بحث میز شد، یاد شعری از مرحوم زرویینصرآباد افتادم که خواندنش خالی از لطف نیست...
ارزشمون به طول و عرض میزه/چقدر میز و صندلی عزیزه/ تموم فکر و ذکرمون همینه/ که هیشکی پشت میزمون نشینه/ اونا که مرد و زن دعاگوشون بود/ میز ریاست سر زانوشون بود/ بیا بشین که میز اگه وفا داشت/ وفا به صاحبای قبل ِما داشت / ... / مردا بدون میز هم عزیزن/ رفوزهها همیشه پشت میزن