فرارو- ست کراپسی، فعال سیاسی نو محافظه کار و لابیگر امریکایی، بنیانگذار و رئیس اندیشکده دفاعی موسسه یورک تاون و و دستیار «کاسپار واینبرگر» وزیر دفاع اسبق امریکا است. کراپسی در فاصله سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ میلادی مدیر سیاستگذاری در صدای امریکا بود. او در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان و بوش پدر سمت معاونت معاون وزیر نیروی دریایی را برعهده داشت. او در فاصله سالهای ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ میلادی مدیر مرکز مطالعات آسیا در اندیشکده دست راستی هریتیج بود. از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ میلادی او عضو مدعو در انستیتو امریکن اینترپرایز بود.
به گزارش فراور به نقل از آسیا تایمز، الحاق جنوب و شرق اوکراین به روسیه یک نمایش سیاسی با عناصر مسخره است. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه هیچ یک از استانهایی که به گفته او به فدراسیون روسیه الحاق شدهاند را فتح نکرده است. تنها چند ساعت پس از اعلام خبر الحاق این مناطق به خاک روسیه ارتش اوکراین به طرز چشمگیری باعث شرمساری پوتین شد. نیروهای روس مجبور به عقب نشینی از شهر استراتژیک لیمان در استان دونتسک به دلیل یورش نیروهای اوکراینی شدند. جنگ همچنان ادامه دارد بدون این که پایان مشخصی در نظر گرفته شده باشد.
لفاظیهای پوتین اغلب مبالغهآمیز هستند و پیامهای سیاسی و الهیاتی را در هم میآمیزد. بسیاری از افراد در کشورهای غربی اظهارات او را مضحک میدانند و توجه محدودی به آن دارند. با این وجود، پوتین روسیه را در حال آغاز یک جنگ صلیبی بزرگ تصور میکند.
علیرغم زبان مذهبیای که پوتین در گفتارش به کار میبرد امیدوار است و انتظار دارد که رهبران کمونیست جمهوری خلق چین در این جنگ صلیبی با او متحد شوند. غرب دلایل خوبی برای نگرانی در مورد تهدیدات هستهای روسیه دارد اما حتی اگر همه این تهدیدات کنار گذاشته شوند غرب باید بداند که جاه طلبیهای روسیه یک تلاش بزرگ، جدی و استراتژیک برای بهره برداری از ضعف فعلی غرب است.
بسیاری از مفسران غربی که اظهارات هستهای پوتین را تحلیل کردهاند حدس میزنند که او از نظر روانی نامتعادل است و بنابراین، از تسلیحات هستهای استفاده خواهد کرد. با این وجود، روسیه به علتی دقیق با هدف جلوگیری از مداخله ناتو تهدیدات هستهای را مطرح کرده است. پوتین و تیماش تلاش کردهاند تاکید کنند زمانی که احساس کنند دولت روسیه و خاک آن کشور در معرض خطر است از سلاح هستهای استفاده خواهند کرد.
واقعیت آن است که خاک روسیه در معرض خطر قرار ندارد. اوکراین چندین بار به اهدافی در کریمه حمله کرده است که مهمترین آن تخریب پایگاه هوایی ساکی در ماه آگوست و اخیرا خرابکاری در یک فرودگاه بوده است. بالگردهای اوکراینی نیز در اوایل جنگ اوکراین در جریان یک یورش متهورانه برون مرزی به بلگورود شهری در استان اوبلاست روسیه حمله کردند.
در واقع، در روزهای ابتدایی جنگ، اوکراین به پایگاه هوایی میلروو در استان روستوف حمله کرد. در هیچ موردی این حملات به «سرزمین» روسیه خواه به کریمه که از نظر بین المللی پیوستناش به فدراسیون روسیه برسمیت شناخته نشده و یا به مناطق دیگر روسیه واکنش شدید مسکو را به همراه نداشته است.
استفاده هستهای پویایی میدان جنگ را تغییر نمیدهد. اوکراین چینش نیروهای خود را با دقت انجام داده است تا آسیب ناشی از یک حمله هستهای تاکتیکی را کاهش دهد. یک انفجار در قلمرو اخیرا ضمیمه شده عجیب خواهد بود: حتی پوتین نیز برای منطقی جلوه دادن استفاده از تسلیحات هستهای در مناطقی از اوکراین که اخیرا مدعی شده خاک روسیه قلمداد میشود در تلاش است. حمله به کییف یا یک مرکز جمعیتی دیگر بسیار آسیب رسان خواهد بود اما اراده اوکراین را در هم نمیشکند. استفاده نمایشی نیز تاثیر کمی خواهد داشت.
روسیه انواع حملات پلکانی سطح پایینتر را برای حل مناقشه انجام نداده است از جمله حملات زیرساختی حیاتی یا تخریب راکتور هستهای زاپوریژیا. شواهد اندکی وجود دارد مبنی بر این که روسیه فعالانه برای حمله هستهای آماده میشود یا نیروهای هستهای خود را در حالت آماده باش بالا قرار میدهد.
پوتین و دیگر رهبران روسیه تهدیدات هستهای را با دقت بیان کردهاند. آنان حتی یک بار نیز کشور اوکراین را به استفاده از سلاح هستهای تهدید نکرده اند. هدف مورد تهدید غرب بوده است و اظهارات مقامهای روس با طرح این استدلال بوده است: اگر غرب تمامیت ارضی روسیه و بقای کشور آن کشور را مورد تهدید قرار دهد استفاده از تسلیحات هستهای از سوی روسها محتمل است. نکته اصلی در این اظهارات حفظ ماهیت محدود شده یک جنگ محدود است.
ناتو با خودداری از مداخله فعال در جنگ اوکراین علیرغم علاقهای که به شکست دادن روسیه و تضعیف نظامی آن کشور دارد خود را با پیش شرط اعلام شده از سوی روسیه تطبیق داده است. روسیه از حمله فیزیکی به جریان تدارکات ناتو به اوکراین خودداری ورزیده اگرچه این تجهیزات برای موفقیتهای نظامی اوکراین کلیدی هستند. پوتین در تازهترین سخنرانی خود گفت که روسیه با تمام ابزارهای لازم از خاکاش دفاع خواهد کرد. او به صراحت به سلاحهای هستهای اشاره نکرد. شومترین اظهارات او این بود که تخریب هیروشیما و ناکازاکی توسط آمریکا با سلاحهای هستهای در آگوست ۱۹۴۵ میلادی «یک سابقه» ایجاد کرد.
ایالات متحده از چنین سلاحهایی در میدان جنگ در ژاپن برای پایان دادن به جنگ در اقیانوس آرام در جریان جنگ جهانی دوم استفاده کرد. بنابراین، اظهارات پوتین ممکن است بدان معنا باشد که روسیه سیاست مشابهی را در مورد اوکراین اتخاذ خواهد کرد.
پوتین در سخنرانی هفته گذشته خود مدعی شد که بمباران هیروشیما و ناکازاکی همراه با بمباران استراتژیک آلمان و ژاپن به طور کلی «بدون وجود ضرورت نظامی» و به منظور ارعاب صورت گرفته بود.
بحث پوتین در اینجا تنها در مورد تهدیدات هستهای نیست. این بخشی از پرونده گستردهتری است که او علیه نقش غرب در تاریخ جهان مطرح میکند. پوتین در حال ترویج روایتی از اظهار گلایه خود از غرب است که شایسته توجه بیشتری میباشد.
به چالش کشیدن سلطه غرب پوتین در حال حاضر در حال احیای مضامینی است که سالها پیش برای نخستین بار مطرح کرده بود. برای مثال، او در سال ۲۰۰۷ میلادی در مونیخ قدرتهای غربی را به دلیل نقض قوانین بین المللی محکوم کرد و استدلال نمود که کشورهایی فراتر از درک لیبرال دموکراتیک غرب از مشروعیت اقدام کردهاند و باید در این باره پاسخگو باشند.
با این وجود، سخنرانی اخیر او در مورد الحاق مناطقی از اوکراین به خاک فدراسیون روسیه بر ناسیونالیسم (ملی گرایی)، خون و خاک تاکید داشت تا از طریق آن الحاق بخشهایی از اوکراین به روسیه را توجیه کند. به عبارت دیگر، هدف او انکار حق وجود اوکراین به عنوان یک کشور مستقل است. از دید او خرسون، زاپوریژیا، دونتسک و لوهانسک متعلق به روسیه و بخشی از خاک آن کشور هستند.
همه پرسی ساختگی پوتین برای مخاطبان غربی نبود. او میداند که همه پرسیهای نمایشیاش در غرب جذابیت چندانی نخواهند داشت. همه پرسی به نفع حامیان روسی پوتین است که مانند او نوستالژی روزهای باشکوه شوروی را در سر میپرورانند.
برای اوکراینیها در مناطق شرقی از دید پوتین رای به روسی شدن بود. او معتقد است اگر غرب این رویه را قبول ندارد «به جهنم» و اهمیتی ندارد. گفتن «مخالفت غرب، به جهنم» برای رهبری پوتین ضروری است چرا که حکومتاش میتواند از طریق آن منافع مشترکی که با چین و دیگر قدرتهای کوچکتر در جهان مانند ایران دارد را توجیه کند. او با این کار روابط بین المللی و سلطه غرب بر آن را به چالش خواهد کشید.
پوتین اصول لیبرال دموکراسی را با فساد تمدن غربی یکی میداند و به رابطه همجنسگرایان اشاره میکند. پوتین از سویی میگوید شیوههای مختلف زندگی را میپذیرد و تمایلی به تحمیل هژمونی فرهنگی بر دیگران ندارد. از سوی دیگر اما او استدلال میکند غرب مرتکب فساد شده و به دنبال نابودی شیوههای زندگی متفاوت از شیوه زندگی خود است. از دید او غرب ذاتا دشمن فرهنگها و کشورها و ملل اسلاو – روس، اسلامی و آسیایی است. روسیه از ارزشهای سنتی دفاع میکند و به مراکز مختلف قدرت احترام میگذارد و نه صرفا به اراده اکثریت داخلی.
پوتین در سال جاری دو حرکت مهم انجام داده است. یکی در فاصله ۲۰ تا ۲۴ فوریه زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرد و دیگری در فاصله ۲۱ تا ۳۰ سپتامبر زمانی که روسیه فراخوان بسیج عمومی نیرو را آغاز کرد و بخشهایی از شرق و جنوب اوکراین را به تصرف خود درآورد. هر یک از این دو اقدام تنها پس از مشورت پوتین با چین انجام شدند. تهاجم روسیه تا زمانی که شی جین پینگ چراغ سبز نشان داد به تعویق افتاد: پوتین به شی اجازه داد تا نمایش المپیک خود را کامل کند و چند روز پس از پایان آن حمله به اوکراین را آغاز کرد.
شی این حمله را مورد تایید قرار میداد نه بدان خاطر که گمان میکرد جاه طلبیهای پوتین محدود شده بلکه به این دلیل که امیدوار بود و انتظار داشت که یک پیروزی بزرگ روسیه را در موقعیت ژئوپولیتیکی بسیار قویتری قرار دهد و اوکراین، روسیه و بلاروس را در یک بلوک خودکامه متحد کند بلوکی که بتواند با اروپا مقابله نماید و باعث چنددستگی درون ائتلاف غربی و در نهایت شاید در هم شکستن آن ائتلاف شود.
شی تمایلی به دیدن تواضع پوتین ندارد. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد چین هم چنان فناوریهای حیاتی را در اختیار روسیه قرار میدهد. این موضوع از آنجا مشخص میشود که اخیرا مجازاتهایی به دلیل نقض تحریمها از سوی شرکتهای چینی از سوی امریکا علیه آن شرکتها اعمال شد. از دید امریکا این شرکتها محدودیتهای صادرات ایالات متحده را نقض کرده بودند.
چین هرگز پوتین را به دلیل حمله به اوکراین مورد سرزنش قرار نداده است. کاملا منطقی است که انتظار داشته باشیم شی و پوتین پیش و در جریان اجلاس اخیر سازمان همکاری شانگهای (SCO) درباره فراخوان بسیج نیروهای روس، شمشیربازی هستهای و الحاق روسیه بحث کرده باشند.
پوتین ظلم علیه چین را با ظلم اعمال شده علیه روسها یکی میداند. او «قرون روس هراسی» را با قرن تحقیر چین برابر میداند. پوتین موضع ضد استعماری را بیان میکند و اتحاد جماهیر شوروی را به صراحت با فدراسیون روسیه برابر میداند و از ادامه ماموریت شوروی مبنی بر انقلاب جهانی حمایت میکند و معتقد است روسیه اکنون ادامه دهنده همان راه میباشد.
این بدان معنا نیست که پوتین ناگهان مارکسیست -لنینیسم را پذیرفته است. این نمادی از دستورالعمل متحدی است که کمونیستهای چینی نیز آن را به کار میگیرند. با توجه به چنین بستری از لفاظی و رویکرد سیاسی تاکید پوتین بر ژئو اکونومی باید برای غرب بسیار نگران کننده باشد.
سخنان او با نکوهش کامل سیستم مالی بین المللی و انتقاد از دلار و یورو و با لحنی همراه با حسادت نسبت به سلطه مالی غرب آغاز شد. او گفت که ایالات متحده قدرت دلار را به عنوان ارز ذخیره جهانی بر سایر نقاط جهان تحمیل کرده است.
تجارت چین و روسیه در سطوحی بیسابقه است سیستمهای ماهوارهای چین و روسیه به طور فزایندهای به هم مرتبط میشوند و ارتباطات چین و روسیه قوی و سازگار است. در همین حال، چین صراحتاً به بانکهای خود دستور داد تا پیش از بیستمین کنگره حزب ظاهرا برای تقویت رنمینبی در برابر دلار خود را آماده سازند. سازمان همکاری شانگهای در اجلاس سپتامبر خود موافقت کرد که «ارزهای ملی» را در تجارت درون بلوکی افزایش دهد که به معنای آغاز فرایند دلارزدایی میباشد.
قابل ذکر است که هند و چین به همراه برزیل از دادن رای در محکومیت الحاق مناطقی از اوکراین به خاک روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد خودداری ورزیدند. این تصور که کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین ممکن است به هسته یک سیستم اقتصادی جهانی جدید تبدیل شوند که میتواند با سیستم تحت سلطه بلوک یورو آتلانتیک رقابت کند برای برخی از مردمان آن کشورها خوشایند است هر چند که به نظر میرسد امکان تحقق آن چند سال پیش واقع بینانهتر از امروز به نظر میرسید. محتملترین ابزار برای دستیابی به این سیستم موازی یا حمایت صریح چین از اوکراین و تحریمهای ثانویه بعدی است که پس از کنگره بیستم حزب اعمال میشود و یا هشدار دهندهتر از آن حمله احتمالی چین به تایوان خواهد بود.
سخنرانی پوتین مخاطبان مختلفی داشت. مهمترین آن کشورهای جهان سوم در قاره آفریقا و امریکای لاتین بودند. در نتیجه جدایی فاجعه اقتصادی جهانی دور از ذهن نیست.
در واقع، این موضوع است که به جای چشمانداز استفاده از سلاحهای هستهای باید غرب را نگران سازد و انگیزه کشورهای غربی را برای پایان دادن سریع جنگ اوکراین از طریق کمکرسانی به اوکراین برای تحقیر قدرت روسیه افزایش دهد. مبارزه برای تسلط اوراسیا تازه آغاز شده است. اوکراین آغاز آن است نه پایان.