فرارو- برای «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه، یک عبارت دو کلمهای وضعیت کنونی ژئوپولیتیک جهان را خلاصه میکند: «میلیارد طلایی».
به گزارش فرارو به نقل از واشنگتن پست، پوتین در سخنرانی این هفته در مسکو اعلام کرد که «الگوی تسلط کامل بر به اصطلاح میلیارد طلایی ناعادلانه است. چرا باید این میلیارد طلایی از کل جمعیت جهان بر همه مسلط شود و قوانین رفتاری خود را تحمیل کند»؟
پوتین روز چهارشنبه ادامه داد: «میلیارد طلایی جهان را به افراد درجه یک و دو تقسیم میکند و بنابراین، اساسا نژادپرست و استعماری نو است».
پوتین روز چهارشنبه افزود: «ایدئولوژی گلوبالیستی (جهان گرایی) و شبه لیبرال زیربنایی آن به طور فزایندهای بیشتر شبیه توتالیتاریانیسم (تمامیت خواهی) میشود و مانعی بر سر راه تلاشهای خلاقانه و آزاد تاریخی است».
برای اکثر خوانندگان در ایالات متحده یا اروپا، «میلیارد طلایی» احتمالا هیچ معنایی ندارد. با این وجود، در روسیه این عبارت برای دههها به عنوان خلاصه نویسی به منظور توصیف نبرد آینده برای منابع بین نخبگان جهانی و روسها وجود داشته است. از ماه فوریه، دولت روسیه این تئوری را به کار گرفته است تا استدلال کند که انزوای روسیه پس از حمله به اوکراین به دلیل اقدامات آن کشور نبود بلکه به دلیل یک توطئه جهانی اجتناب ناپذیر علیه روسیه بوده است.
گلایههای پوتین در مورد نابرابری و بیعدالتی ممکن است از جانب مردی به نظر برسد که تهاجمی را رهبری کرده که میتواند به احیای یک امپراتوری کمک کند کسی که برای دههها به قدرت چسبیده است در حالی که بزرگترین حریف خود (ناوالنی) را به زندان میفرستد و زمانی ثروت شخصیاش ۲۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شده بود.
با این وجود، دست کم به نظر میرسد برخی از اعضای حکومت روسیه صمیمانه به اخلاق و استدلال پشت این نظریهها باور دارند و ممکن است فقط روسها نباشند که این ایده را قانع کننده میدانند.
پوتین ادعاهای مرتبط با امپراتوری مدنظر خود را به وضوح بیان میکند. اشارات مبهم پوتین به یک «میلیارد طلایی» در ماههای اخیر تاریخ توطئه آمیزتری را پنهان میکند. این عبارت برگرفته از یک کتاب آخرالزمانی است که در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد درست زمانی که دوران شوروی به شدت متوقف شده بود. این کتاب با عنوان «توطئه دولت جهانی: روسیه و میلیارد طلایی» توسط «آناتولی تسیکونوف» روزنامه نگار روس با نام مستعار «آ. کوزمیچ» نوشته و چاپ شده بود.
تسیکونوف در کتاب یک توطئه آخرالزمانی را علیه روسیه توصیف کرد که در آن نخبگان ثروتمند غربی متوجه شدند که تغییرات زیست محیطی و فاجعه جهانی منجر به رقابت بیشتر برای منابع جهانی خواهد شد و در نهایت جهان را برای همه آنان غیر از یک میلیارد نفر غیرقابل سکونت میسازد. این نخبگان میدانند که روسیه را با منابع طبیعی، تودههای عظیم و موقعیت شمالیاش باید به هر وسیلهای که برای بقایشان لازم است تحت کنترل خود درآورند.
این نظریه مبتنی بر ترسهای مورد مناقشه در مورد افزایش جمعیت جهانی بود که توسط «توماس رابرت مالتوس» روحانی بریتانیایی در اواخر قرن نوزدهم میلادی مطرح شده بود. با این وجود، اکنون با نسخه مدرن و روسی شده آن مواجه هستیم.
«الیوت بورنشتاین» پژوهشگر دانشگاه نیویورک در کتب خود تحت عنوان «توطئهها علیه روسیه: توطئه و فانتزی پس از سوسیالیسم» در سال ۲۰۱۹ میلادی مینویسد: «این ایده در تاریخ و بستری گستردهتر و پارانوئیدی شکل گرفته است».
بورنشتاین میافزاید: «میلیارد طلایی بسیاری از مهمترین مظاهر روسیه پس از فروپاشی شوروی (نیاز به دفاع از منابع طبیعی کشور در برابر غرب غارتگر، تضعیف روحیه جوانان روسیه توسط غرب، تخریب اقتصاد روسیه، و نابودی بهداشت عمومی) را گرد هم میآورد. در یک روایت متقاعد کننده داستانی است که سنگهای محک تاریخی (جنگ بزرگ میهنی) را با علم و شبه علم در هم آمیخته است».
تسیکونوف یک سال پس از انتشار کتابش در شرایط نامشخصی درگذشت. با این وجود، ایده او به زودی توسط «سرگئی کارا مورزا» روشنفکر ضد لیبرال روسی ترویج شد. او در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی نوشت که میلیارد طلایی به معنای جمعیت دموکراسیهای با درآمد بالاتر مانند کشورهای عضو جی -۷ یا سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی (OECD است که نسبت ناعادلانهای از منابع جهان را مصرف میکنند.
بیش از دو دهه بعد، اکنون این نظریه در تمام بخشهای حکومت روسیه وجود دارد. علیرغم ریشه توطئهآمیز آن، مقامهای بلندپایه روسیه مانند «دیمیتری مدودف» رئیس جمهور سابق و «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه از زمان حمله روسیه علیه اوکراین در ۲۴ فوریه به این سو آن را در جلسات و سخنرانیهای عمومی تکرار کرده اند.
مدودف معاون کنونی شورای امنیت روسیه در تاریخ ۱۹ مارس گفت: «شما میتوانید هر اندازه که دوست دارید خود را یک میلیارد طلایی معرفی کنید، اما جمعیت کره زمین چندین برابر بیشتر است و فلزات بسیار گرانتر از طلا هستند.» به نظر میرسد که هیچ کس در واقع خود را «میلیارد طلایی» نمیداند.
برای برخی از کارشناسان صحبتهای «نیکلای پاتروشف» دبیر شورای امنیت روسیه، فردی کمتر شناخته شده، اما قدرتمند که جانشین بالقوه پوتین محسوب میشود نگران کنندهتر است. پاتروشف در مصاحبهای با هفته نامه دولتی «آرگومنتی فاکتی» که در ماه مه منتشر شد گفت که غرب ممکن است در مورد «حقوق بشر، آزادی و دموکراسی» صحبت کند، اما مخفیانه به سمت دکترین میلیارد طلایی کار میکند.
پاتروشف مدعی شد که شیوع کرونا ممکن است برای این علت سازماندهی شده باشد و هشدار داد که یک بحران برای اقتصاد جهانی توسط «تعدادی از بزرگان در شهر لندن و وال استریت» در حال ایجاد است.
«مارک گالئوتی» استاد افتخاری در دانشگاه کالج لندن در توئیتی درباره این سخنان پاتروشف به کنایه نوشت: «من میترسم که این مرد واقعا باهوش مردی که گوش پوتین با اوست و ممکن است منصب او را نیز بخواهد تحلیل خود را از رویدادهای جاری جهانی باور کند».
نظریههای این چنینی میتوانند کاربردهای تاکتیکی نیز داشته باشند. زمانی که پوتین از یک میلیارد طلایی صحبت میکند از آن برای گره زدن استثمار غرب علیه آفریقا و آسیا به واکنش شدید غربیها به حمله روسیه علیه اوکراین استفاده میکند. اگرچه پوتین مدت هاست که خود را به عنوان صدای محافظه کاری جهانی معرفی کرده، اما خشم برحق ضد استعماری بدون شک نیروی قدرتمندتری در سطح جهانی است.
پوتین روز چهارشنبه گفته بود: «البته این میلیارد طلایی به دلایلی طلایی شد. دستاوردهای زیادی داشته است، اما این دستاوردها نه به لطف اجرای برخی ایدهها و اتخاذ برخی مواضع بلکه تا حد زیادی از طریق غارت مردم دیگر در آسیا و آفریقا میسر شده اند. در واقع، این چنین بود. ببینید هند چگونه غارت شده است».
در جنوب آسیا، آفریقا و امریکای لاتین روایتهای همراه با خشم علیه سلطه و استعمار مخاطبان خاص خود را دارد و از آن استقبال میکنند. این سه منطقه تاکنون از تلاشهای غرب برای منزوی کردن مسکو حمایت نکردهاند.
با این وجود، تناقضات در منطق پوتین میتواند داستان او را تضعیف کند. داستان دیگری از استعمار و سلطه اکنون در اوکراین در جریان است کشوری که پوتین آن را بخشی از سرزمین روسیه میداند. پوتین به سرعت در حال حرکت به سمت الحاق و جذب و ادغام بخشهایی از اوکراین است که در حال حاضر در اختیار دارد و «خود را به عنوان نسخه جدیدی از تزار اوایل قرن هجدهم پتر کبیر در حال بازیابی سرزمینهای از دست رفته» معرفی میکند.
بسیاری از تحلیلگران علت اصلی جنگ را نه خواستههای پوتین برای روسها بلکه به عنوان تمایل پوتین برای ادامه مشروعیت داخلی میدانند. «یاکوف فیگین» مورخ میگوید: «جنگ به پوتین اجازه داد تا به عنوان مسئول غیرقابل جایگزینی به صحنه سیاست روسیه بازگردد».
آیا این سبک سیاست امپریالیستی و باور به امپراتوری و مرد بزرگ میتواند با ترسهای آخرالزمانی و ضد استعماری از میلیارد طلایی همزیستی داشته باشد؟ در حال حاضر کرملین امیدوار است چنین همزیستیای امکانپذیر باشد.