فرارو- «آندریا کندال تیلور» کارشناس ارشد و مدیر اندیشکده «امنیت جدید آمریکا» و افسر اطلاعاتی سابق آمریکا. حوزه تحقیقات او چالشهای امنیت ملی پیش روی امریکا و اروپا با تمرکز بر روسیه اقتدارگرایی و تهدیدهای متوجه دموکراسی و وضعیت اتحاد فرا آتلانتیک است. او از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ میلادی معاون افسر اطلاعات ملی روسیه و اوراسیا در شورای اطلاعات ملی امریکا (NIC) در دفتر مدیر اطلاعات ملی (DNI) بود. او در این منصب تحلیل استراتژیک جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در مورد روسیه را هدایت کرده بود.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، پیش بینی مسیر جنگ دشوار است به ویژه به این دلیل که تصمیم گیری در مورد آینده آن تقریبا به طور کامل به یک مرد بستگی دارد: «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه. از آنجایی که هیچ کس در نظام سیاسی روسیه برای کنترل یا محدود کردن او وجود ندارد سیاست روسیه تابع هوی و هوس پوتین است. این واقعیت در مورد اقتدارگرایان شخص محور مانند پوتین صدق میکند: تنها چیزی که در مورد آنان قابل پیش بینی است غیرقابل پیش بینی بودن آن هاست.
همان طور که تصمیم پوتین برای آغاز جنگ بسیاری را شگفت زده کرد تصمیمات او در روزها و هفتههای آینده نیز باعث شگفتی ما خواهند شد. ممکن است در میانه افزایش نارضایتی از جنگی که دستاوردهای محدودی را در میدان نبرد برای پوتین نشان میدهد او خواستههای خود را برای تسهیل شرایط پایان دادن به ویرانی کاهش دهد. از آنجایی که هیچ دفتر یا حزب سیاسی برای هدایت وضعیت و هیچ ایدئولوژی منسجمی برای انطباق با آن وجود ندارد پوتین این اختیار را دارد که مسیر خود را تغییر دهد.
کنترل کرملین بر فضای اطلاعاتی روسیه که از زمان آغاز جنگ رو به رشد بوده به این معنی است که پوتین میتواند آن چه میخواهد را به مردم خود بفروشد. پوتین گفته است که به دنبال تضمین بیطرفی و غیرنظامی کردن اوکراین، پذیرش کنترل روسیه بر کریمه و استقلال مناطق در شرق دونباس اوکراین است. به نظر میرسد پوتین پیش تر، از هدف خود برای تغییر رژیم در کی یف فاصله گرفته است و میتواند به سمت پذیرش راه حلهای خلاقانه در مورد موضوعاتی مانند غیرنظامی شدن اوکراین حرکت کند.
تحریمهای بین المللی هم چنان به شهروندان عادی روسیه آسیب میزنند، اما پوتین میتواند به این نتیجه برسد که کاستن از اهدافاش برای پایان دادن سریعتر به جنگ به جای افزایش تلفات سربازان روس بهترین شانس را برای او به منظور ماندن در قدرت فراهم میکند موضوعی که اولویت شماره یک اوست.
این سناریو امکانپذیر است. با این وجود، تمایل پوتین به ریسک و الگوهای مشهود در سایر رژیمهای استبدادی نشان میدهند که افزودن بر دامنه جنگ برای تامین اهداف حداکثری او در اوکراین سناریوی محتملتر است. همان طور که «آوریل هاینز» مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده میگوید: «این جنگی است که پوتین میداند نمیتواند در آن ببازد».
این نتیجه گیری از دو پویایی مرتبط ناشی میشوند. نخست آن که یک شکست نظامی برای روسیه یا حتی یک جنگ طولانی مدت که تصور عمومی از شایستگی پوتین را تضعیف میکند باعث ضعیف شدن پوتین از نظر دارا بودن قدرت میشود. نکته دوم و به همان اندازه حیاتی سرنوشتی است که در انتظار پوتین پس از دست دادن قدرت است. اگر پوتین برکنار شود سوابق رهبران مشابه نشان میدهند او به احتمال زیاد زندانی، تبعید یا کشته خواهد شد.
این موضوع باعث میشود پوتین به شدت بجنگد شدیدتر از سایر رهبرانی که انتظار یک بازنشستگی آرام را دارند تا مانع تحقق سرنوشت شومی برای خود شود. در اوکراین، پوتین برای پرهیز از ایجاد هرگونه تصوری درباره ضرر و باخت روسیه و وادار کردن اوکراینیها به پذیرش خواستههای خود به جنگ ادامه میدهد.
تاریخ روسیه بر موقعیت متزلزل پوتین در حال حاضر تاکید دارد. همان طور که «لئون آرون» از مؤسسه امریکن اینترپرایز به درستی اشاره کرد تعدادی از رهبران پیشین روسیه به دلیل شکست نظامی مجازات شده اند: «جنگ کریمه (۱۸۵۳.۱۸۵۶ میلادی) انقلاب لیبرال از بالا به پایین امپراتور» الکساندر دوم «را تسریع کرد. جنگ روسیه و ژاپن (۱۹۰۴.۱۹۰۵ میلادی) اولین انقلاب روسیه را به همراه داشت. فاجعه جنگ جهانی اول به کناره گیری امپراتور» نیکلای دوم «و بروز انقلاب بلشویکی منجر شد. هم چنین، جنگ در افغانستان به یک عامل کلیدی در اصلاحات» میخائیل گورباچف" رهبر شوروی تبدیل شد.
حتی خارج از روسیه، دیگر رهبران شخص محور قدیمی شبیه پوتین از جمله «موبوتو سسه سوکو» رئیس جمهور سابق زئیر، «صدام حسین» رهبر سابق عراق و «علی عبدالله صالح» رئیس جمهور سابق یمن به دلیل درگیریهای بین دولتی قدرت را از دست دادند.
در حال حاضر شواهدی وجود دارند که نشان میدهد حمله پوتین به اوکراین قدرت او را تضعیف کرده است. پیش از این، همه شواهد حاکی از آن بود که پوتین برای سالهای آینده حکومت میکند و در نهایت در زمان ریاست جمهوری به دلایل طبیعی فوت خواهد کرد. این رایجترین روشی است که رهبران شخص محور قدیمی معمولا قدرت را ترک کردهاند همان طور که در ازبکستان و ترکمنستان به ترتیب با فوت «اسلام کریم اف» در سال ۲۰۱۶ میلادی و «صفرمراد نیازف» در سال ۲۰۰۶ میلادی و در کشورهای دورتر در نقاطی مانند سوریه، اتیوپی، کوبا، گینه و کشورهایی دیگر رهبران این گونه از قدرت کنار رفته اند.
با این وجود، تصمیم به جنگ احتمالات مبنایی پوتین را تغییر داد. مشکلات اقتصادی روسیه و نشانههای آشکار نارضایتی عمومی و نخبگان روس از جنگ و پیامدهای آن نشان میدهند که کنترل پوتین تضعیف شده است.
این وضعیت منجر به طرح پرسش دوم میشود: اگر او برکنار شود چه شانسی وجود دارد که پوتین به سلامت به دوران بازنشستگی برود؟ پوتین مطمئنا به سرنوشت رهبرانی مانند «معمر قذافی» رهبر سابق لیبی فکر میکند. گفته میشود که او بارها مرگ قذافی از طریق فیلم ویدئویی مرتبط با آن تماشا کرده است. او تقریبا به طور قطع تصاویری از صدام را در لحظات پیش از به دار آویخته شدن نیز به یاد میآورد.
فراتر از این رویدادهای واضح، تاریخچه رهبران اقتدارگرای شخص محور باید نگرانی زیادی در پوتین ایجاد کند. زمانی که رهبران اقتدارگرا مجبور به کناره گیری از قدرت میشوند اغلب تبعید، زندانی یا کشته در انتظار آنان بوده است. نکته مهم این است که از بین انواع رهبران اقتدارگرا رهبران شخص محور بدترین وضعیت را دارند: از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، ۶۹ درصد از رهبران شخص محور پس از برکناری با سرنوشت سختی روبرو شدند.
برای پوتین خطر محاکمه شدن توسط دادگاه کیفری بین المللی (ICC) این محاسبات را تقویت میکند. اگر پوتین تصور محاکمه برای جنایات جنگی را داشته باشد عزم او را برای ماندن در قدرت تقویت خواهد شد. تحقیقات نشان میدهند که خطر مواجهه با عدالت بینالمللی منجر به کاهش قابل توجهی در متوسل شدن اقتدارگرایان به تبعید در مواقع مواجهه با مقصر شناخته شدن به منظور ارتکاب جنایات شده است.
اگرچه عدالت بین المللی منجر به دستگیری و یا استرداد تعدادی از رهبران سرکوبگر از جمله «آگوستو پینوشه» از شیلی و «اسلوبودان میلوسویچ» از صربستان شده است، اما مانع از مذاکره در طول درگیریها و درخواست تبعید از سوی همتایان آنان شده است.
مسئول و مقصر شناختن رهبرانی مانند پوتین و فرماندهاناش در میدان نبرد برای جنایات هولناکشان موضوعی مهم است، اما چگونگی مبارزه پوتین برای حفظ قدرت را نیز شکل خواهد داد.
در نهایت، وحشت در اوکراین بر سر میز مذاکره پایان خواهد یافت. با این وجود، محاسبات پوتین در مورد آسیبپذیری خود و سرنوشتی که در صورت از دست دادن قدرت در انتظار او خواهد بود به این معنی است که او اقدامات وحشتناک و مخاطرهآمیز فزایندهای را برای وادار کردن اوکراین به پذیرش شرایط خود دنبال خواهد کرد.
بدتر از آن میتواند این سناریو باشد که اگر پوتین احساس کند در حال باختن در حوزه میدانی است و خطر شکست نظامی او را تهدید میکند انگیزه بیشتری برای تشدید اقداماتاش از جمله با استفاده از یک سلاح هستهای تاکتیکی به منظور جلوگیری از شکست داشته باشد. همین منطق، اقدامات او را در داخل روسیه شکل میدهد جایی که پوتین احتمالا به مخالفتهای مهم با خشونت پاسخ میدهد.
پوتین در حال حاضر سرکوب را تشدید کرده است، اما اگر با اعتراضات گسترده مواجه شود احتمالا دستور استفاده از خشونت برای سرکوب آن را خواهد داد. سپس این سوال پیش میآید که آیا مردان تحت امرش مایل هستند خشونت را اعمال کنند؟
سرویسهای امنیتی روسیه وفادار به پوتین به نظر میرسند و در دورههای اعتراضات پیشین در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ میلادی وفادار به شخص او باقی ماندند، اما آنان واقعا آزمایش نشده اند. علاوه بر این، پوتین فاقد پیوندهای خانوادگی یا خویشاوندی با نخبگان سرویس امنیتی خود است که عاملی مهم در تعیین این موضوع است که آیا مقامهای امنیتی دستور آتش گشودن به معترضان را اجرا خواهند کرد یا خیر.
اگر پوتین اقدامات خود را تشدید کند و کی یف را مجبور به انتخابهای دشوار برای پایان دادن به مرگ و ویرانی در اوکراین سازد ایالات متحده و متحدان و شرکای آن باید آماده باشند تا یک دوره طولانی رویارویی با پوتین و رژیم تحت رهبری او را حفظ کند. با این وجود، در حالی که واشنگتن این فشار مداوم را اعمال میکند باید برای چگونگی بهبود روابط با روسیه پس از خروج پوتین از صحنه برنامه ریزی کند واقعیتی که اکنون به نظر میرسد نزدیکتر از پیش از زمان آغاز جنگ است.