bato-adv
کد خبر: ۵۳۰۵۸۵

ترکیه پس از اردوغان به کدام سو خواهد رفت؟

ترکیه پس از اردوغان به کدام سو خواهد رفت؟
راینکوفسکی معتقد است که کمالیسم نابود شده و حتی دیدگاه‌های ترکیه در آینده پس از "خودکامگی اردوغان" بعید است که بتواند دوباره به کمالیسم استناد کند و ارجاع داده شود.
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۱ - ۰۷ بهمن ۱۴۰۰

فرارو- با نگاهی به صد سال سیاست ترکیه در کتابی به زبان آلمانی تحت عنوان "تاریخ ترکیه از آتاترک تا به امروز" Geschichte der Türkei: Von Atatürk bis zur Gegenwart "ماوروس راینکوفسکی"* استدلال می‌کند که ترکیه بدون تکیه بر ژاکت مهار کننده ملی گرایانه خود (مشابه روپوش بازدارنده‌ای که برتن دیوانه‌های خطرناک می‌کنند و جلوی حرکت دست و بازوی آنان را می‌گیرد) می‌تواند به درستی از ظرفیت‌هایش استفاده کند.

به گزارش فرارو به نقل از قنطره، در کتاب "تاریخ ترکیه از آتاترک تا به امروز" چاپ آگوست سال ۲۰۲۱ میلادی، نویسنده خط تحول ترکیه را از امپراتوری عثمانی که از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی تضعیف شده بود تا جمهوری ترکیه که امروز یکی از اعضای گروه جی -۲۰ قلمداد می‌شود، دنبال کرده است. برای چندین دهه، نوسازی پیشگامانه‌ای که "مصطفی کمال آتاترک" در دهه‌های ۲۰ و اوایل دهه ۳۰ میلادی راه اندازی کرد ملت ترکیه را در مسیری کاملا تازه قرار داد. با این وجود، دست کم در یک دهه اخیر، ترکیه "مدرن" از نظر سیاسی، نهادی و فرهنگی به دلیل واکنش اسلام گرایان دچار تغییرات زیادی شده است. ترکیه راه طولانی‌ای که به سوی اروپایی شدن در قرن نوزدهم میلادی آغاز کرد را اکنون تغییر داده و در مسیر پیشین حرکت نمی‌کند.

در این کتاب، راینکوفسکی کم‌تر بر مسائل اقتصادی ترکیه تمرکز می‌کند و بیش‌تر بر روی فرهنگ سیاسی و مذهب در حوزه تاریخی و اجتماعی تمرکز کرده است. این رویکرد طبیعی به نظر می‌رسد چرا که او یک اسلام شناس است.

کتاب او تصویری ظریف از سه تناقض اساسی در ترکیه را ارائه می‌دهد: تضاد ترکیه سکولار و مذهبی، درگیری‌های سیاسی مرتبط با محیط شهری و روستایی و تاثیر متقابل زیاد اعتماد به نفس و خشم بر روی یکدیگر که بر احساسات تاریخی استوار است. از دید "راینکوفسکی" این موضوع در تغییر سریع بین نقش‌های قهرمان، قربانی، مردانگی و شکنندگی بازتاب یافته است.

راینکوفسکی با توضیح دقیق و سیستماتیک نشان می‌دهد که اصلاحات آتاترک تا چه اندازه پس از فرآیند اروپایی‌سازی و مدرن سازی در امپراتوری عثمانی از قرن نوزدهم در جریان بود.

این یک شروع تاریخی بود که مملو از دوگانگی بوده است: ظهور دیرهنگام و رادیکالیزه شدن ملی گرایی ترک‌های جوان سبب شد تا دولت مسئول نسل زدایی علیه مسیحیان سوری و ارمنی در امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۵ میلادی شناخته شود بدون در نظر گرفتن این موضوع که تاریخ شاهد تداوم حضور و نفوذ ترک‌های جوان در میان نخبگانی بود که جمهوری ترکیه را در سال ۱۹۲۳ میلادی تاسیس کردند.

او اشاره می‌کند که از اصلاحات مرتبط با آتاترک و تسلط سیاسی کمالیست‌ها "مجموعه" بوروکراسی، روشنفکری، قضایی، و نظامی کمالیستی شکل گرفت. به عبارت دیگر، دولت، تحت تسلط کمالیست‌ها بود که در میان ساکنان تحصیل کرده شهر محبوبیت داشتند، اما در مناطق روستایی و در میان اهالی مذهبی سنی و سنت گرا از هیچ حمایتی برخوردار نبودند.

با این حال، یکی از مهم‌ترین تضاد‌های پروژه سکولار کمالیستی و در حال نوسان آن ایدئولوژی، تعریف "ملت ترک" در داخل دولت سکولار با کمک گرفتن از اسلام بود. بر اساس یکی از شعار‌های سیاسی جمهوری اولیه، یک ترک نه تنها باید خوشحال باشد که خود را ترک بخواند بلکه باید خود را از طریق عقاید سنی‌اش از دیگران در سطح ملی متمایز سازد.

این ناسیونالیسم طرد کننده با توجه به جمعیت مذهبی و قومیتی ناهمگون در داخل "دولت ملی" ترکیه تا به امروز در اقدامات سیاسی همه دولت‌های ترکیه ثابت مانده است. سرکوب ناسیونالیستی مستمر نه تنها بر بزرگترین اقلیت یعنی کرد‌ها بلکه بر یونانی‌های باقی مانده در استانبول پس از "تبادل جمعیت" در سال ۱۹۲۳ و هم چنین بر یهودیان، ارمنی‌ها و علویان نیز تاثیرگذار بوده است.

راینکوفسکی به تناقض دیگری نیز اشاره می‌کند. بیرون کشیدن ناسیونالیسم از دست کمالیست‌ها برای محافظه کاران، به اندازه ناسیونالیست و محافل سیاسی عمدتا اسلامگرا کاری آسان بود. بنابراین، پس از آن که کمالیسم انحصار ناسیونالیستی خود را از دست داد چه چیزی باقی ماند؟  از زمانی که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید "مجموعه کمالیستی" زیر پا گذاشته شده است: ارتش قدرت خود را از دست داده، نفوذ اسلام گرایان در دستگاه قضایی افزایش یافت و بخش‌های آموزشی پاکسازی شدند.

راینکوفسکی معتقد است که کمالیسم نابود شده و حتی دیدگاه‌های ترکیه در آینده پس از "خودکامگی اردوغان" بعید است که بتواند دوباره به کمالیسم استناد کند و ارجاع داده شود.

کمالیسم ممکن است یک مدل حکمرانی منسوخ در آینده قلمداد شود با این وجود، قضاوت تاریخ در مورد آن ایدئولوژی بحث برانگیز خواهد بود. کمالیسم تاثیرات پیچیده‌ای بر ترکیه برجا گذاشت و توانست بنیاد‌ها و نهاد‌هایی را برای بنیان‌های ترکیه دموکراتیک پایه‌ریزی کند. اگرچه بنیاد‌های کمالیست در زمان خود اقتدارگرا بودند، اما زمانی رسید که از قدرت کناره‌گیری کردند. کمالیسم در بخش‌هایی از جامعه، به ویژه در جا‌هایی که پیشرفت اجتماعی از جمله برای زنان را تسهیل می‌کرد از حمایت وفادارانه‌ای برخوردار بود. این یک ویژگی متناقض کمالیسم بود: به یک اندازه رهایی بخش و همزمان سرکوبگر بود.

نمونه‌های بارز این جنبش متناقض شامل صحنه نمادینی است که در آن "صبیحه گوکچن" دختر خوانده "ارمنی تبار" آتاترک و اولین خلبان زن در نیروی هوایی ترکیه بمب‌هایی را در سال ۱۹۳۷ میلادی بر سر کرد‌های شورشی در ناحیه درسیم در شرق آناتولی ریخته بود.

"راینکوفسکی" پیچیدگی‌های پلورالیسم یا کثرت گرایی سیاسی پس از تحولات ۱۹۶۰ میلادی به خصوص وقوع کودتا در ترکیه را به شکلی عمیق بررسی می‌کند. او در فصل "وعده‌های محافظه کاری اسلامی" به اردوغان و حزب عدالت و توسعه یعنی به جریانات راست‌گرا، محافظه‌کار و اسلام گرا می‌پردازد. در اینجا، نویسنده توضیح می‌دهد که چرا جریان سیاسی چپ در ترکیه پس از کودتای ۱۹۸۰ منحل شد، چرا "سنتز ترکی-اسلامی" از آن زمان تاکنون غالب بوده است و این که چرا اردوغان توانسته یک رژیم ریاست جمهوری استبدادی را تحکیم کند. از زمان معرفی سیستم چند حزبی در سال ۱۹۵۰ به این سو، حدود ۶۰ درصد از رای دهندگان ترک همواره از احزاب محافظه کار و مذهبی حمایت کرده‌اند.

این کتاب با تفکرات بسیار خوش بینانه‌ای در مورد پتانسیلی که ترکیه در صورت جدایی از محافظه کاری و ملی گرایی مذهبی مدنظر اردوغان و حزب‌اش می‌تواند بارور سازد به پایان می‌رسد.


* ماوروس راینکوفسکی؛ مورخ در حوزه امپراتوری عثمانی و پروفسور مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه بازل سوئیس

 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین