حشمتالله فلاحتپیشه؛ وزارت خارجه کشور، فارغ از اینکه منصب وزارت دراختیار چه کسی باشد، دو اولویت دارد که کاملا با هم مرتبط هستند. نخستین اولویت رفع تنگناهای اقتصادی در خارج از کشور است و دومی تنشزدایی است. این دو مساله باهم ارتباط مستقیم دارند و یکی بر دیگری برتری ندارد.
اعتقاد من این است که بدون تنشزدایی امکان گشایشهای اقتصادی و سیاسی در خارج شکل نمیگیرد و اعتقاد من بر این است که باید این دو را باهم پیش برد. یکی از اشتباهاتی که گهگاه در تحلیل شکل میگیرد این است که برخی تحلیلگران، اولویتهای سیاست خارجی را براساس شعارها و اخلاقهای سیاستمداران وقت تحلیل میکنند. اما من معتقدم که فارغ از اینکه چه کسی در کرسی صدارت و وزارت و ریاست باشد، اولویت باید منافع ملت ایران باشد.
واقعیت این است که بسیاری از تنشهایی که علیه ایران شکل گرفته غیرواقعی است، بخشی از این تنشهای غیرواقعی به دلیل نزاعهایی است که بیش از اندازه طولانی شده و در آنها اغراق شده، بخشی از تنشها ناشی از نقش عوامل واسط و طرفهای ثالث است که از افزایش تعداد دشمنان ایران نفع میبرند و نفع خودشان را در تداوم خصومتهای بینالمللی علیه ایران تعریف میکنند و البته بخشی از این تنشهای غیرواقعی هم ناشی از اشتباهات سیاستمداران ما است که باعث شده ایران یکی از پردشمنترین کشورها در جهان محسوب شود.
اصل بنیادین این است که دولت کنونی، اصل تنشزدایی را در صدر اولویتهای خود چه در عرصه بینالمللی، چه در عرصه منطقهای و چه در حوزه دوجانبه قرار دهد. دولت جمهوری اسلامی ایران وقتی که میگوید قصد در احیای برجام و بازگشت به اجرای کامل تعهدات طرفها و کاهش تحریمها را دارد و در عین حال از فرسایشی شدن مذاکرات اجتناب میکند، در این زمینه محق است؛ براساس همین سیاست دولت کنونی میتواند فرجهها و ضربالاجلهایی را برای حل مساله تعیین کند و با همین روش محدودیتهای موضعی و زمانی را برای رفع تنشهای منطقهای تعریف کند.
وزیر خارجه میتواند برای میزهای مختلف وزارت خارجه، فرصتهایی را تعیین کند تا در فرجه زمانی مشخص، مشکلات، تنشها و چالشهای ایران با بازیگران منطقهای را حل و فصل کنند.
واقعیت این است که خیلی از بازیگران امروز جامعه جهانی روی تبدیل کردن ایران به یک خاکریز تنش حساب ویژه باز کردهاند. چه برخی از قدرتهای روز دنیا که حتی برخی از آنها ادعای دوستی با ایران را مطرح میکنند، چه برخی از گروههای میلیشیایی که فقط در فضای تنش تنفس میکنند.
باید از هزینههایی که تنشها در منطقه برای ایران ایجاد میکند، کاست. من برای مقاومت و محور مقاومت، احترام ویژه قائلم ولی مصداق مقاومت را شکست داعش میدانم که یک مثال خوب و افتخاری برای ایرانیها است. اما برای مثال راکتپراکنیهایی که به چند کیلومتری سفارت امریکا در یک کشور منطقه صورت میگیرد را اساسا مقاومت تلقی نمیکنم، بلکه فقط آن را نوعی شهرتطلبی و اعلام وجود برای افراد و گروههایی میدانم که حیات خودشان را در تنش میبینند و از این تنشها ارتزاق میکنند.
شأن ملت و کشور ۸۵ میلیونی ایران بالاتر از این است که مناسبات سیاست خارجیاش با منافع و مطامع برخی گروههای میلیشیایی گره بخورد که فقط در فضای تنش رشد میکنند.
نظر من این است که دولت سیزدهم باید ساز و کاری جامع برای پایان دادن به تنشها داشته باشد. اگر این کار صورت بگیرد، امکان دیپلماسی اقتصادی فراهمتر میشود و کشور میتواند در اقتصاد بینالملل صاحب نقش شود، درست است که همه سیاستمداران از مقاومت در مقابل تحریمها صحبت میکنند، اما حقیقت این است که فقط ملت ایران است که تاوان تحریمها را میدهد.
خیلی از افرادی که در سخنرانیها اسم مقاومت را بر زبان میآورند، برخلاف اکثریت ملت ایران، حقوقهای کلان و حق جلسههای شان پابرجا است و حتی بلکه برای همین سخنرانیها پولهای گزافی دریافت میکنند. اما مردم عادی کشور هستند که تاوان تحریمها را میدهند. همین دلاری که گران میشود ناشی از عدم ورود دلار به کشور است که ناشی از تحریم است، بار این گرانیها بر دوش ملت است. همین فرصتهای مختلفی که در حوزه توسعه و عمران کشور از بین میرود، بار آن بر دوش ملت است.
آنچه تا به امروز از سوی دولت به عنوان «مقابله با تحریم» عنوان شده است، در مدیریت اقتصادی کشور به معنای تعطیل کردن دو ضلع از مثلث مدیریت اقتصادی کشور است. از مثلث مدیریت اقتصادی کشور، فقط امورجاری باقی مانده است و دو ضلع توسعه و عمران، عملا فاصله بسیار زیادی با اهداف و ارقام برنامه توسعه پیدا کرده است. حتی آن ضلع اقتصاد هم که فعال است، با چاپ اسکناس و تحمیل تورم است که پیش میرود که باز هم بار آن روی دوش ملت است.
دولت جدید برای اینکه این مثلث را تکمیل کند یعنی ضلع توسعه و ضلع عمران را به امور جاری اضافه کند که ماحصلش کاهش بیکاری، رونق اقتصادی، افزایش بهرهوری، رسیدن به ارقام رشد و توسعه اقتصادی قوانین برنامه است، باید حتما مناسبات خارجی خودش را سامان بدهد.
در کنار همه اینها، باید از سخنرانیهای زاید، بینتیجه و آسیبزا خودداری کرد. مثال عرض میکنم، یکی از مسوولان دولت سیزدهم بلافاصله در همان روز انتصابش در مقام جدید موضعی گرفت با این مضمون که بعید است با دنیای استکبار به توافق برسیم و سیاست مقاومتی را ادامه میدهیم، بلافاصله با این اظهارات شاهد افزایش چندهزار تومانی قیمت دلار و چندصدهزار تومانی قیمت طلا در بازار بودیم. مسوولان باید توجه کنند که با اظهارنظرهای زاید و بینتیجه، بار اضافه بر دوش ملت نگذارند.
منبع: روزنامه اعتماد