با صادق زیباکلام یک روز بعد از درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، یکی از بلندپایهترین چهرههای سیاسی کشور که در زمره حامیان جدی و تأثیرگذار گفتمان اعتدال در عرصه سیاست خارجی به شمار میرفت، گفتوگو کردیم. گفتوگویی که محور اصلی آن بر نگاه متفاوت هاشمی به بازیگری ایران در عرصه جهانی ذیل گفتمان آشتی دوستانهاش مبتنی بود.
به گزارش روزنامه ایران، زیباکلام معتقد بود که مشی اعتدالجویانه آیتالله و نگاه مصلحتگرایانه او به تحولات سیال بینالمللی، پایهگذار اعتماد میان ایران انقلابی و کشورهای مردد به این بازیگر نا آشنا به قواعد بازی جهانی شد و حالا این رئیس دولت یازدهم است که با در پیش گرفتن گفتمان اعتدال و تدبیر، راه او را ادامه میدهد...
در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
مشی اعتدالی آیتالله هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست خارجی دیر زمانی که او سکاندار ریاست جمهوری در دهه اول انقلاب اسلامی بود، در چه قالبی بروز و ظهور یافت؟ بویژه آنکه طی سالهای نخستین پس از انقلاب، شکلگیری یک فضای تهدیدآمیز علیه ایران و همچنین یک سلسله رخدادهایی از جمله فشار امریکا بر اروپا برای پیوستن به تحریمهای اقتصادی آن کشور علیه ایران، روند روابط اروپاییها با ایران را مختل کرده بود...
در دوره اول انقلاب جدال پنهانی بین ایران که مشی تازهای را مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته بود با سایر کشورهای منطقهای و غربی به راه افتاده بود و به نوعی ایران را در عرصه سیاست خارجی دچار انزوا کرده بود. دورانی که طی آن سیاست خارجی از یک سو تحت تأثیر فضای انقلابی به وجود آمده و متأثر از طرح خواستههای جدید مردم قرار گرفته بود و از سوی دیگر به خاطر ماهیت تجدیدنظرطلبانه انقلاب با منافع سایر کشورها زاویه پیدا کرده بود.
درک آقای هاشمی از سیاست جهانی طی هشت سال دوره ریاست جمهوریاش بیش از آنکه مبتنی بر نگاه ایدئولوژیک باشد، بر واقعیات عرصه بینالمللی مبتنی بود. از این رو در دوره ایشان تلاش گستردهای بر اساس انعطاف پذیری و جهتگیریهای مصلحتگرایانه صورت گرفت تا ایران از انزوای سیاسی بیرون آید و تا سطح یک کشور اسلامی مقتدر در عرصه جهانی ارتقا یابد. به این ترتیب آقای هاشمی نوعی محاسبهگری مبتنی بر عقلانیت را در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته بود و این نگاه بویژه بعد از جنگ ایران و عراق جدیتر شد. ایشان اعتقاد داشت که اگر جنگ بنا بر ضروریاتی صورت گرفته حالا دیگر دلیلی وجود ندارد که ایران همچنان با دنیا سر خصم و دشمنی داشته باشد. تلاش ایشان در زمینه کاستن از دشمنیها بخصوص نسبت به غرب و اروپا پررنگ بود.
این نگاه زمانی اهمیت دو چندانی پیدا میکرد که روابط ایران و اعراب هم در دوره ایشان چندان مساعد نبود و نقشآفرینی آقای هاشمی تحت تأثیر نفوذ و تأثیرگذاری که در قبال کشورهای عربی داشت به نزدیکتر کردن روابط کمک زیادی کرد. دولت آقای هاشمی در چارچوب روابط منطقهای بویژه با کشورهای حاشیه خلیج فارس، به احیای روابط و برقراری روابط حسنه اقدام کرد. روابطی که مبتنی بر این اصل اساسی در نگاه او بود که سیاست خارجی ایران را احترام به تمامیت ارضی و نیز ارزشهای اجتماعی و دینی دیگر مردمان تشکیل میدهد.
نحوه مواجهه ایشان در مقابله با موانع و مشکلاتی که در عملیاتی کردن سیاست اعتدال جویانهای که در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته بود، چگونه بود؟
آقای هاشمی نگاه هدفمند و طراحی شدهای در سیاست خارجی داشت و این را پذیرفته بود که این مسیر دشوار و طولانی است و نمیتوان سریع انتظار داشت که بحرانهای پا گرفته میان ایران و کشورهای جهان به سرعت حل و فصل شود. خاصه رابطه با امریکا که او میخواست دامنه دشمنی با امریکا از آن سطحی که بود بیشتر نشود.
یکی از دشواریهای آقای هاشمی در مسیر کاستن از تنشها با کشورهای خارجی با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران رقم خورد... نقش ایشان را در مدیریت این رخداد چگونه میبینید؟
از آنجایی که امام خمینی (ره) اعتماد ویژهای به آقای هاشمی داشتند و با توجه به تواناییهای ایشان، وی را برای مدیریت شرایط بحرانی و فوقالعاده قبول داشتند عملاً امور مربوط به جنگ را به آقای هاشمی سپردند. از سال 1365 به بعد بود که آقای هاشمی در بحبوحه اوجگیری جنگ با ذکاوت و واقعبینی و اشرافی که به صحنه عملیاتی جنگ داشتند، دریافتند که ایران نمیتواند به آن اهداف اصلیاش که سرنگونی صدام و سقوط بصره بود، دست پیدا کند.
ایشان با مصلحتاندیشی، امام را در جریان واقعیات گذاشتند تا جنگ در شرایطی خاتمه یابد که موازنه به ضرر ایران برهم نخورد. یعنی آقای هاشمی در حالی که شرایطی برای تقدیس جنگ در ایران به وجود آمده بود، امام را قانع کرد که ادامه جنگ بیش از این به نفع کشور نیست. امام هم با اعتمادی که به آقای هاشمی داشتند، قطعنامه 598 را پذیرفتند. معتقدم یکی از بزرگترین خدمات ایشان به ایران تمام کردن جنگ بود.
در این مقطع عواملی چون تمام شدن جنگ، الزمات ناشی از بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ، فشارهای اقتصادی و تنگناهای سیاست داخلی، نیاز به استفاده از امکانات و سرمایهگذاری خارجی شرایطی را به وجود آورده بود تا آقای هاشمی بر لزوم اتخاذ جهتگیریهای جدید در سیاست خارجی برای خروج ایران از انزوای بینالمللی تلاش کند.
به همین دلیل ایران متعاقب پذیرش قطعنامه، اعلام کرد که درصدد نزدیکی با جهان خارج خواهد بود و در این راستا آقای هاشمی تلاش نمود تا شرایط لازم را برای عادیسازی روابط با بازیگران منطقهای و بینالمللی فراهم آورد. بدون شک رسیدن به دوستی با کشورهای جهان عرب و در تمامی سطوح، یکی از ویژگیهای اصلی سیاست خارجی در دوران هاشمی بود. ایران درصدد بود تا روابط خود را با تمامی کشورهای عربی، بدون توجه به جهتگیریهای آنان در حوزه سیاست خارجی مورد پیگیری قرار دهد.
این سیاست و مشی اعتدالجویانه تحت تأثیر چه شرایطی دچار فرود شد؟
رویکرد آقای هاشمی در سیاست خارجی پایهگذار تنشزدایی با کشورهای غربی و منطقهای شد و همین مبنای سیاستی شد که بعدها در دوره دولت اصلاحات مورد پیگیری قرار گرفت. در چنین فضایی ایران توانست روابط خود را با اتحادیه عرب و کشورهای اروپایی بهبود بخشد و با طرح بحث «گفتوگوی تمدنها» تأثیر بسزایی در تغییر نگاه جامعه جهانی به ایران گذارد. حاصل این بهبود روابط با غرب و تنشزدایی در منطقه، تغییر نگرشها به ایران و سرانجام جلب منافع اقتصادی و سیاسی بود.
اما متأسفانه این شرایط در دورهای که آقای احمدینژاد اعتقادی به تنشزدایی نداشت و آن را در راستای رویکرد غیر انقلابی تفسیر میکرد، به ضرر ایران تغییر کرد و در نتیجه آرمانهایی چون صدور انقلاب و دشمنی بیشتر با اسرائیل و امریکا در دستور کار قرار گرفت. شرایطی که آقای هاشمی انتقاد بسیاری به آن داشت و آن را به معنای انزوای هرچه بیشتر ایران و تغییر شرایط بینالمللی تفسیر میکرد اما اوجگیری تندرویها به نحوی بود که توجهی به این انتقادات نمیشد.
پیگیری رویکرد سازندهای که ریشه در اعتدال و دوری از افزایش خصومت با بازیگران بینالمللی داشت، در دوره آقای روحانی از سر گرفته شد. آقای هاشمی رفسنجانی یکی از حامیان گفتمان اعتدالجویانه آقای روحانی بود که در مسیر حل و فصل مناقشه هستهای با جهان و دشواریهایی که در این راه پیش پای دولت یازدهم قرار گرفت، نقش ویژهای ایفا کرد... درباره نگاه ایشان به توافق هستهای و نقش ویژهای که در قامت یکی از حامیان گفتمانی دولت یازدهم ایفا کرد، توضیح دهید.
آقای هاشمی معتقد بود که مناقشه هستهای راه مراوده سیاسی با کشورهای بزرگ و تأثیرگذار و دستیابی به منافع اقتصادی ناشی از آن را به کلی بسته است. افزون بر اینکه این موضوع در کنار سیاستهای اشتباه دولتهای نهم و دهم که چهره خارجی ایران را مخدوش کرده بود، منجر به ایجاد اجماع و فشار بیشتر کشورهای خارجی علیه ایران شده بود. آقای هاشمی حل موضوع هستهای را علاوه بر اینکه منجر به خروج ایران از فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها میدانست، آن را کلیدی برای ترمیم جایگاه از دست رفته کشور در عرصه بینالمللی میدید.
آقای هاشمی معتقد بود در شرایطی که دولت یازدهم ذیل رویکرد عقلانیاش از یک وجهه و مقبولیت جهانی بهرهمند شده است و طرف مقابل هم به طور جدی خواهان رفع نگرانیهایش درباره برنامه هستهای ایران است، باید از این فرصت برای حل اختلاف استفاده کرد. درک آقای هاشمی از شرایط این گونه بود که امریکا با توجه به وضعیت دشواری که در منطقه و گرفتاریهایی که در کشورهایی مانند عراق و افغانستان پیدا کرده است، نمیخواهد وارد جنگ دیگری در منطقه شود، بنابراین برای مذاکره آمادگی جدی دارد.
در همین راستا ایشان به طور جدی به حمایت از تیم مذاکره کننده و برجام برخاست و در مواجهه با کارشکنیهای تندروها تلاش زیادی کرد تا از سقوط برجام و افتادن توپ نقض آن به زمین ایران جلوگیری کند. دلیل اصلی حمایت آقای هاشمی از برجام بر مبنای این اعتقاد او بود که این توافق پایهگذار اعتماد دوباره جهان به ایران شد و دستاوردهای سیاسی که برای ایران به ارمغان آورده به اندازهای است که طرفهای توافق برای حفظ آن همه تلاش خود را بکنند.
نگرانی اصلی ایشان هم فضاسازی تندروهای داخلی بود که از منظر ایشان میتوانست باعث فراری دادن سرمایهگذاریهای خارجی و عدم ورود جدی آنها به ایران دوره پسابرجام شود. در واقع آقای هاشمی، حضور آقای روحانی و دستیابی به برجام را بهترین فرصت برای حل مشکلات پیش روی کشور میدانست اما معتقد بود که مزاحمتها از قدرت و توان دولت برای رسیدن به این هدف میکاهد.