یادداشت دریافتی- رضا هیبتی*؛ با نگاهی گذرا به صفحات تاریخ می توان این برداشت را کرد که در گذشته تعداد جنگها و درگیریها بین اقوم و قبیلهها و کشورهای مختلف بیشتر از دوران معاصر و چند دهه گذشته بوده است.
اگر تعداد جنگهای منطقهای و بینالمللی در چند قرن اخیر و دهههای مختلف تا به امروز را بدست اوریم یک سری زمانی کاهنده را مشاهده خواهیم کرد. یعنی در طول زمان تعداد جنگها کاهش یافته است.
اگر چه به لحاظ میزان تلفات به نظر میرسد چنین وضعیتی را مشاهده نکنیم، که دلیل عمده ان استفاده از تسلیحات نظامی پیشرفتهتر در دورههای اخیر بوده است.
بنابراین با توجه به این روند بلندمدت که کاهنده است به نظر میرسد دیگر شاهد جنگها و منازعات گسترده که در گذشتههای دور و نزدیک به وفور روی میدادند نباشیم، اگر چه درگیریها در ابعاد کوچکتر، همانند حملات تروریستی، یا منازعات منطقهای مانند موضوع الحاق بخشی از اکراین به روسیه همچنان محتمل هستند.
عامل شروع کننده بسیاری از جنگها در طول تاریخ مربوط به حوادث و منازعات کوچک و بعضاً ناچیز بوده که به دنبال خود جنگهای بزرگ و ویرانگر به همراه داشته است.
حوادثی مشابه با کشته شدن خلبان روسی به دست نیروهای ترکیهای یا حوادث و رویدادهای اخیر بین ایران و عربستان در قرن ها یا دهههای گذشته می توانست باعث نزاع ها و درگیریهای گسترده شود. اما امروز شاهد ان هستیم که نوع برخوردها و تقابلها تغییر کرده است.
ممکن است این سوال مطرح شود که چه چیزی باعث شده است بشر در سیر تکاملی خود به مرحلهای برسد که نوع تعاملات تغییر کند و عقلانیت جمعی دیگر اجازه ندهد سیاست مداران تندرو در یک کشور تصمیمهای عجولانه و تهاجمی بگیرند.
در مدلهای اقتصادی برای تعیین عوامل موثر بر یک متغیر از بین دهها عاملی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر آن متغیر اثرگذار هستند تنها چند عامل مهم انتخاب میشوند.
در واقع این طور استدلال میشود که با وجود اینکه عوامل اثرگذار بر یک پدیده یا متغیر ممکن است فراوان باشند اما تنها چند عامل محدود ( مثلا دو یا سه مورد) هستند که می توانند توضیح دهنده درصد بالایی (مثلا ۹۰ درصد) از تغییرات پدیده مورد نظر باشند و اثرات سایر عوامل اثرگذار در جمله خطا یا اختلال مدل منعکس میشوند.
در اینجا نیز میتوان چند عامل مهم برای پیش بینی به عمل آمده، یعنی عدم وقوع جنگهای گسترده و همه گیر، در نظر گرفت. از جمله مهمترین این عوامل پدیده " افکار عمومی" است.
پایان جنگ سرد را میتوان نقطع عطفی در روابط بینالملل دانست چرا که با گسترش دموکراسیخواهی در کشورهای غربی و بدنبال ان اهمیت یافتن افکار عمومی همراه شد.
تحولات بعد از فروپاشی شوروی و انقلاب ارتباطات و گسترش رسانههای جمعی و اجتماعی افکار عمومی را تبدیل به یکی از بازیگران جدید در عرصه تصمیم سازیهای سیاسی و بینالمللی کرده است.
در بین پدیدههای روانی جمعی، افكار عمومی گستردهترین و آشكارترین آنهاست. افکارعمومی میتواند نقش به سزایی در مشروعیت بخشی و یا کشاندن یک حکومت به ورطه سقوط ایفا کند.
با شناخت الگوی حاکم بر افکارعمومی یک جامعه میتوان رفتارهای مردم آن جامعه را در آینده و در حوادث گوناگون پیش بینی کرد.
دلیل دیگر موضوع "جهانی شدن" و پیامدهای آن است. با وقوع این پدیده بسترهای اولیه نوعی جامعه مدنی جهانی فراهم شده است.
نیروهای جهانی شدن در تجارت، اقتصاد، سیاست و فرهنگ گسترش یافتهاند. در بسیاری از نظریهها و تعریفهای جهانی شدن، بر عنصر اقتصادی فرایند جهانی شدن تأکید شده و بسیاری از نظریهپردازان، وجه غالب جهانی شدن را اقتصادی میدانند.
مهمترین اثرات جهانی شدن اقتصاد به صورت افزایش تجارت کالاها و خدمات واسطهای و نهایی، افزایش جریان نهادههای تولید (سرمایه و نیروی کار) به خارج از مرزها و شکلگیری شرکتهای چند ملیتی نمایان میشوند.
از منظر سیاسی، جهانی شدن تأثیرات شگرفی در فرهنگ و مناسبات سیاسی در سطح جهانی از خود بر جای گذاشته است.
ترویج اندیشه جهان وطنی در سطح روابط میان ملل و اقوام، ارتقای دموکراسی و رشد فرهنگ سیاسی در سطح جهان، تبدیل اقتدار سنتی جوامع به رقابتهای اقتصادی، رشد و گسترش آگاهی و حقوق شهروندی، تبادل اطلاعات، عقاید، افکار و تعامل ارزشهای ملی و هویتی در سطح کلان و بینالمللی، بخشی قابل توجهی از این تحولات میباشند.
جهانی شدن همچنین باعث تغییر مفهوم صلح و امنیـت بـینالمللـی شده است. در حالی که در گذشته نه چندان دور مقصود از امنیت تنها محدود به مفهوم امنیت ملی و امنیت نظامی بود، اما در عصر جهانی شدن امنیت جهانی اولویتی بیشتر نسبت به مفهوم امنیت ملی پیدا کرده است.
به عبارت بهتر، ماهیت تهدیدات تغییر یافته و تهدیدات از جنبه نظامی به حوزههای دیگری گسترش یافته است.
اینها مهمترین عواملی هستند که مانع از از لشکرکشی مجدد آمریکا به خاورمیانه میشوند و یا مانع از برخورد نظامی روسیه، که سابقه طولانی در جنگ و هجوم دارد، با ترکیه می شود.
اینها همان عواملی هستند که با وجود بالا رفتن تنش میان ایران و عربستان مانع از برخورد نظامی میشوند.
در عوض کشورها برای پیشبرد مقاصد خود از ابزارهای دیگر مانند تحریمهای اقتصادی بینالمللی یا یک جانبه استفاده میکنند.
به عبارت دیگر این عوامل باعث شدهاند تا نوع برخوردها و تقابلها حداقل در سطح جمعی و بینالمللی تغییر کنند.
امروز شاهد آن هستیم که این عوامل مانع از آن میشوند که همانند گذشته دیکتاتورها و جنگطلبها با تصمیم خود باعث مرگ هزاران نفر شوند.
امروز شاهد آن هستیم که برخورد با گروههای تندرو قدرتهای جهانی مانند آمریکا، فرانسه، انگلیس و همینطور روسیه را با هم متحد کرده است.
بنابراین به نظر میرسد زمین در آینده با مسئله جنگهای بزرگ روبه رو نخواهد شد و مهمترین چالشها و بحرانهای پیش رو در دو گروه کوتاهمدت و بلندمدت قرار میگیرند.
در طبقه بحرانها و چالشهای کوتاهمدت موضوعاتی مانند تروریسم، رکودهای اقتصادی و بحرانهای سیاسی کوتاه مدت، مهاجرتهای غیر قانونی و کاهش امنیت شغلی (ناشی از افزایش رقابت جهانی، دیجیالی شدن فضای کار و ظهور ماشینآلات خودکار و روباتها) مطرح هستند.
در طبقه بحرانها و چالشهای بلندمدت موضوعاتی مرتبط با صلح و امنیت جهانی، محیط زیست و توسعه پایدار (آلودگیهای زیست محیطی، افزایش دمای زمین و به دنبال آن تغییرات آب و هوایی، کم آبی، کاهش تنوع گونههای گیاهی و جانوری، و دیگر اثرات منفی متأاثر از آن)، قرار میگیرند که مستلزم اتحاد و همکاری کشورهای مختلف در سازمانها و مجامع بینالمللی هستند.
*دانشجوی دکترای اقتصاد