bato-adv
کد خبر: ۲۴۸۲۲۶
مروری بر مواجهه شعر قیصر امین پور با دفاع مقدس، طی سه دهه

راویِ شریفِ رنج

تاریخ انتشار: ۱۴:۳۲ - ۰۷ مهر ۱۳۹۴
صادق درویش؛ با اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی و متعاقب آن وقوع انقلاب اسلامی، رفته‌رفته، زمینه‌ای برای شکل‌گیری و تولد نسلی از شاعران انقلابی و مذهبی فراهم شد. تهاجم سراسری ارتش عراق در 31 شهریور 1359 که موجب وقوع جنگی هشت ساله میان ایران و عراق شد، فرصتی تاریخی برای پرورش نسل شاعران انقلاب رقم زد که تجربه‌های شعری خود را در این کارزار تعمیق ببخشند و با آرمان‌های بلند ملی و مذهبی صیقل دهند.


قیصر امین‌پور، بی‌شک از چهره‌های شاخص نسل شاعران انقلاب است. شعر او، شمایلی پر ارج و شریف از ظرفیت‌های شعر انقلاب اسلامی است که در زمان جنگ و از درون صحنه نبرد شرح شهامت‌ها و بزرگی‌ها می‌کند و پس از جنگ نیز، از دغدغه‌ها و آرمان‌های دفاع مقدس، خالی نمی‌شود.

 

تجربه‌های شعری قیصر امین‌پور که در حدود سه دهه تداوم داشت، اگرچه با ظرافت‌های فراوان، نمایی شهودی و درون‌گرایانه را به تصویر می‌کشید، اما در بُنِ کلماتِ او، دغدغه اجتماعی و آرمان‌گرایی مذهبی و ملی متبلور می‌شد. این خصیصه تا انتها همراه با شعر قیصر مسیر شاعری او را طی کرد و مواجهه مفهومی او با جنگ را از همین زاویه دید نیز می‌شود رصد کرد.

 

جنگ‌ها با جوشش و فوران احساسات عمومی و وجدان جمعی همراه هستند. در جنگ‌، آن دسته از قواعد عملی كه در طول زمان متصلب و سخت شده و به صورت نهاد و هنجار در آمده، شكسته شده و جامعه به سر چشمه‌های جوشان اخلاق و آرمان‌ها که هنجارهای اجتماعی متاثر از آنها هستند، باز می‌گردد و مجددا در اثر جوشش و در هم تنیدگی وجدان‌ها، آرمان‌های جدید شكل گرفته و  به تدریج نهادینه می‌شوند.

با این تفسیر، جنگ‌ها به میزانی كه در عرصه معنویت وارد شوند، ژرف‌تر و پایدارتر می‌گردند و عرصه‌های جدیدی را برای عمل تعریف كرده و آرمان‌های نوینی را مطرح می‌نمایند. شعر قیصر، کمابیش تابلویی نفیس از این رویکرد به جنگ را آماده کرده است. خشم، زخم، دلتنگی و صلح، مسیر تجربه شعری قیصر امین پور در ارتباط با مساله جنگ است.

 

با آغاز جنگ، شعر قیصر امین‌پور که در ابتدای مسیر خود به سر می‌برد، خشمگین و ناباورانه به چهره بی‌رحم و عریان خشونتی که بر شهر و دیار خود می‌رفت، نظاره می‌کند. قیصر در این دوران، به کلماتش و شمایل آنها نمی‌اندیشد، او یکسره تجاوز و سبعیت جنگ را به تصویر می‌کشد. نمونه اعلای آن، "شعری برای جنگ" اوست که در اسفند ماه 59 و متعاقب بمباران دزفول (شهر قیصر) سروده می‌شود:

 

می‌خواستم شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی‌شود

دیگر قلم زبانِ دلم نیست

گفتم:

باید زمین گذاشت قلم‌ها را

دیگر سلاح سردِ سخن کارساز نیست


او در ادامه به جنسی از همدلی بی‌پیرایه مردمان و خاکش و شعرش می‌رسد که اگرچه در جوانی سروده شده اما پختگی و صلابت عجیبی در آن نمودار می‌شود:

گفتم که بیت ناقصِ شعرم

از خانه‌های شهر که بهتر نیست

بگذار شعر من هم

چون خانه‌های خاکی مردم

خرد و خراب باشد و خون آلود

 

این شعر قیصر را می‌توان به طور نمادگرایانه، مواجهه لایه‌های مختلف جامعه ایران با مساله جنگ دانست؛ زلزله‌ای (حمله صدام) آمده و مردم همدلانه و دردمندانه آوار را کنار می‌زنند و به سوگ می‌نشینند. شعر قیصر نیز از این محتوا لبریز است و صحنه‌های عریان و تلخی که از بمباران دزفول به تصویر می‌کشد:

 

من با دو چشمِ مات خودم دیدم

که کودکی ز ترس خطر تند می‌‌دوید

اما سری نداشت.

 

تقارن تقریبی آغاز جنگ با آغاز شعر قیصر امین‌پور، موقعیتی ویژه برای او فراهم کرد تا از کوران حوادث جنگ کلماتش را به درون کوره‌ای از آتش نبرد روانه کند. آنچه از کوره خارج شد، برای تاریخ ادبیات و شعر ما بسیار گرانبها بود، تجربه‌ای که به سادگی حاصل نشد و به قول قیصر: «این قافیه در دلِ رباعی خون شد».

 

با تداوم جنگ، ظرفیت‌های عمیق معنوی و انسانی آن، شعر قیصر را متوجه خود کرد و اصرار متواضعانه قیصر در روایت شاعرانه جنگ و پس‌زمینه اجتماعی آن، او را بر جایگاه شاعر دردمند جنگ تحمیلی نشاند. طی سال‌های دهه 60، قیصر دفترهای شعری منتشر کرد که در "تنفس صبح" مفاهیمی از جنگ را به روشنی مشاهده می‌کنیم:

بیا ای دل از اینجا پر بگیریم/ رهِ کاشانه دیگر بگیریم

بیا گم‌کرده دیرینِ خود را/ سراغ از لاله پرپر بگیریم

و:

شهیدان را به نوری ناب شوییم/ درونِ چشمه مهتاب شوییم

شهیدان همچو آب چشمه پاکند/ شگفتا؛ آب را با آب شوییم؟

 

همچنین و در همان دوران، مجموعه شعری به نام "مثل چشمه، مثل رود" از قیصر منتشر شد که مخاطب آن کودکان و نوجوانان بودند. در این دفتر شعر نیز مفاهیم دفاع مقدس به نحوی که مخاطب آن ظرفیت دارد منعکس شده اما می‌بینیم که برای همه گروه‌های سنی، زخم جنگ را به دل می‌نشاند:

 

پس پدر کی ز جبهه می‌آید؟/ باز کودک ز مادرش پرسید

گفت مادر به کودکش که: «بهار،/ غنچه‌ها و شکوفه‌ها که رسید»

 

تعهد اجتماعی شعر قیصر امین‌پور در واقع زیربنای منطقی بازتاب جنگ در سروده‌های اوست. مسیر شاعری او پس از جنگ نیز، از این مهم تخطی نمی‌کند. اگرچه شاعر انقلاب بود اما در روزگاری که شعر فارسی در احاطه دوگانه‌های بی‌شمار بود، قیصر فروتنانه و بی‌آنکه بخواهد هیچ حد وسطی را برای خود نگاه دارد؛ در مرز شعر متعهد و شعر هنری و در مرز شاعران جریان انقلاب و جریان روشنفکری و بسیاری از دوگانه‌های دیگر ایستاد.

شعر قیصر امین پور اگرچه در تکاپوی تجربه‌های فرمی و زیبایی‌شناسانه بود اما هیچ گاه از دغدغه اجتماعی، خالی نشد. شعر او در طی سه دهه، تابلویی نجیبانه از زندگی و زمانه مردمان ایران در آن سالها و به طور همزمان تصویرگر اندوخته‌های عمیق و ناب یک نسل از شاعران ایران بوده است:

 

دردهای من

گرچه مثلِ درد مردم زمانه نیست

دردِ مردمِ زمانه است

مردمی که نام‌هایشان

جلدِ کهنه شناسنامه‌هایشان

درد می‌کند.

 

در دهه هفتاد، قیصر همچنان راوی زخم‌های جنگ و در عین حال دلتنگ فضای دلنشینی است که امروز دیگر مفقود شده و نشان آن را باید در رشادت‌ها و همدلی‌های دوران دفاع دید:

 

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم/ ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم/ اگر دل دلیل است آورده‌ایم

گواهی بخواهید اینک گواه/ همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم

 

شهید باکری در بخشی از وصیت‌نامه خود، سخنی می‌گوید از رزمندگانی که پس از جنگ اگرچه به گذشته خود وفادارند و احساس مسئولیت می‌کنند اما، مصائب و دشواری‌های جامعه‌ی پس از جنگ، آزارشان می‌دهد؛ گویا این سخن، ناشنیده و ناخودآگاه بر ذهن و ضمیر قیصر نشسته بود. قیصر پس از جنگ، دلتنگ است و مهجور:

 

خسته‌ام از آرزوها، آرزوهای شعاری /  شوقِ پروازِ مجازی، بال‌های استعاری

لحظه‌های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن /  خاطراتِ بایگانی، زندگی‌های اداری.

 

قیصر امین‌پور، متاسفانه عمر بلندی نداشت اما این توفیق برای او حاصل شد تا در پنجمین دهه از عمر خود به مرزی از پختگی برسد که تجلی آن در مواجهه شعر او با مساله جنگ نمایان می‌شود.

او ابتدا قلم را زمین گذاشت و جنگید، سپس راوی زخم‌ها و دلتنگی‌های جنگ شد، در دهه هفتاد سرخورده و مهجور از جامعه‌ای است که تن به فراموشی می‌دهد اما در دهه هشتاد، قیصر آخرین خانه‌های خود را برای این پازل سرود و بنایی کامل و شریف از شعر جنگ به یادگار گذاشت.

او البته تا انتها، پای رسمِ کمیاب حضور در جنگ و دفاع ایستاد و راوی زخم‌هایی از جنگ بود که تمامی ندارند:

 

کودک

با گربه‌هایش در حیاط خانه بازی می‌کند

مادر، کنارِ چرخِ خیاطی

عطرِ بخارِ چای تازه

در خانه می‌پیچد

صدای در!

_«شاید پدر!»

 

قیصر در سال‌های آخر عمرش، دفتر شعرِ "دستورِ زبانِ عشق" را منتشر کرد. صلح؛ آن کلیدواژه اساسی بود که شعر قیصر در موضوع جنگ، بدونِ آن کامل نبود. صلح، میوه آخرین دفتر شعر اوست. به هنگام جنگ، در صحنه نبرد، قلم زمین گذاشت و جنگید، پس از آن راوی جنگ بود و در پایان، اگرچه دلبسته مسیری بود که طی کرده، اما فراموش نکرد که صلح، بلندبالاترینِ واژه‌هایی است که شعر او بدون آن چیزی کم داشت. دو شعر کوتاه با نام طرحی برای صلح از سروده‌های آخر اوست:

 

شهیدی که بر خاک می‌خفت

چنین در دلش گفت:

«اگر فتح این است،

که دشمن شکست،

چرا همچنان دشمنی هست؟»

و:

شهیدی که بر خاک می‌خفت

سرانگشت در خونِ خود می‌زد و می‌نوشت

دو سه حرف بر سنگ:

«به امیدِ پیروزی واقعی

نه در جنگ

که بر جنگ!»


منبع: پایگاه اسناد دفاع مقدس
bato-adv
مجله خواندنی ها