تا این لحظه از ۳۲۳ حاجی حاضر در فاجعه منا خبری در دست نیست. برخی اخبار ناگوار است و برخی امیدوارکننده، در این میان اما آنچه تندتر میشود ضربان اضطراب است، تجربهای که سالها پیش ابراهیم(ع) آن را تجربه کرده بود.
وقتی حضرت ابراهیم(ع) به امر خداوند و یا احساس ایمانی که داشت، به همراه فرزند مومن به ربش، به سوی صحرای منا رفتند و اضطراب داشتند، در حالی که امر خداوند را باید اجرا میکردند، باید به کشتن و کشتن شدن نیز راضی میشدند. و این مراحل بالایی از یقین و ایمان را میخواست. ابراهیم(ع) به امر خداوند میبایست از فرزند خود میگذشت، اما امسال بسیاری از ایرانیان عزیزترین کسان خود را که به دنبال اجرای نمادین آداب ایمان بودند، از دست دادند. مرگ پایان فاجعه در منا نبود و ضربان اضطرابش هنوز در دلهای ایرانیان ادامه دارد.
ایمان و اضطراب
ایمان سخت است و بدون کار و عمل به دست نمیآید، ممکن است در جهان مادی بتوان بدون کار به باری رسید، اما در جهان سرمدی «آن کس که کار نکند نان به کف نمیآرد، بلکه گمراه میماند...». روایت ابراهیم از زبان «کرکگارد»، فیلسوف دانمارکی با چنین مقدمهای آغاز میشود، روایتی که به نظرش باید بیداری ایجاد کند، وی میگوید نسلهای بیشماری داستان ابراهیم را کلمه به کلمه از بر میدانستند اما چه تعداد از آن بیخواب شدند؟ اضطراب امسال شاید ما را با امر ژرف ایمانی آشنا کرد؛ «اضطراب».
برای این فیلسوف دانمارکی سرِّ داستان همیشه شکوهمند ابراهیم در قربانی کردن «بهترین چیز» نهفته است، از این منظر از دست دادن بهترین چیز، بالاترین حد اضطراب را به همراه دارد. ریشه تبولرز ابراهیم(ع) در تناقض میان عملی است که از طرفی قتل، و از طرفی قربانی است. به نظر کرکگارد، وی هم به امر خداوند اطاعت میکرد و از سویی کاری را میکرد که به زعم کرکگارد غیراخلاقی بود و نباید میکرد.
حالا پس از روی دادن فاجعه منا، بسیاری از نزدیکان حجاج درگیر تب و لرزی هستند که شاید روزی ابراهیم آن را تجربه کرده بود. اگر ابراهیم(ع) مامور بود که عزیزترینش را در راه ایمان بگذارد، حالا پدر، مادر، همسر، فرزند و دوست یک حاجی که حالا پس از شنیدن خبر جرثقیل یا منا، احساس میکند که «عزیزترین کسش» را از دست داده است درگیر تناقضی ذهنی است؛ چرا عزیز من. اضطراب از یک سو نشان از میل و علاقهای است که «عزیزترین» کس میتوان داشت و از سوی دیگر میل به تسلیم به اراده خدایی که همه چیز به او باز میگردد و ممکن است حالا آن را از وی بستاند. امر واقع محصولی از قضا وقدر الهی است.
حج امسال و ضربان اضطراب
سالیان سال است که وقتی ایرانیان و ساکنین بلاد دیگر به حج میروند، طلب حلالیت میکنند، این طلب، معنای روشنی دارد، آمادگی برای از دست دادن «عزیزترین»چیز خود یعنی جان. این نگرانی ریشه در دوری راه داشت و هزاران خطری که در این راه دور و دراز نهفته بود. حاجیان بسیاری امسال هم پس از طلب حلالیت، پای در دیدار خدا و رسولش نهادند اما رفتنشان اضطراب آفرین شد.
امسال حج آهنگ اضطراب داشت. خانوادههای ایرانی ابتدا خبر از سقوط یک بالابر یا جرثقیل را در خانه خدا شنیدند. گزارش کشتهشدگان ایرانی از 1 نفر شروع شد اما اخبار تا 11 نفر بالا رفت. در خلال این مدت دلها مثل سیر و سرکه میجوشید. 12 روز بعد اما حادثهای بزرگتر در صحرای منا رخ داد.
در اولین گزارشها از فاجعه منا، تعداد کشتهشدگان 12 نفربود، اما این تعداد تا کنون به 144 نفر رسیده است، از لحظه مخابره خبر، ضربان اضطراب تندتر و تعداد کشتهها نیز زیادتر شده است.
کشته شدن در مسیر طرد شیطان و اجرای آیین ابراهیمی، حالا خود آزمونی برای عزیزترین کسانشان شد. بار دیگر اضطراب آغاز شد، اما این اضطراب صورت و دامنهای بسیار گسترده داشت. خبری بدتر از بیخبری نیست و حالا بسیاری از هموطنان ما بیخبرند.
ضربان اضطراب هنوز ادامه داد و برای برخی تندتر هم شده است. خانواده برخی از حاجیان مفقود ابتدا اخباری خوب شنیدند که عزیزشان در یکی از بیمارستانهای طائف است، اما ساعاتی بعد چنین خبری تکذیب شد و امید حاصل دوباره به ناامیدی بدل گشت.
ناصر قرباننیا، معاون پژوهشی دانشگاه مفید قم از این دست بود. دیروز خبری مبنی بر سلامتی ایشان از سوی دانشگاه مفید به دست رسید که متاسفانه ساعاتی بعد این خبر از سوی مدیر کاروان ایشان تکذیب شد.
اکنون از 323 حاجی خبری در دست نیست، برخی اخبار بد میآید و برخی اخبار امیدوار کننده است، در این میان اما آنچه تندتر میشود ضربان اضطراب است، تجربهای که سالها پیش ابراهیم آن را تجربه کرده بود.
یادداشت: میثم قهوهچیان
منبع: ایکنا