سازنده مستند «جام جم» که به زندگی و آثار فروغ فرخزاد میپردازد، معتقد است، روایت کیمیایی از تدفین فروغ را باید با آشنایی نسبت به مدل ادبیات این فیلمساز تحلیل کرد.
به گزارش خبرآنلاین، گفتوگوی اخیر مسعود کیمیایی با روزنامه شرق و اشاره این فیلمساز به این نکته که او فروغ فرخزاد را پیش از خاکسپاری غسل داده، واکنشهای بسیاری را به همراه داشته است.
ناصر صفاریان، مستندسازی که درباره فروغ فیلم ساخته، از افرادی است که به واسطه تحقیقاتش درباره این شاعر سرشناس میتواند در مورد این گفته اظهارنظر کند. صفاریان نظر خود را در این مورد با انتشار متنی در وبلاگ خود و شبکه اجتماعی منتشر کرده، اما در توضیحاتی دقیقتر به خبرآنلاین گفت: «با شناختی که از کیمیایی دارم و در نظر گرفتن این نکته که او فیلم میبیند و کتاب میخواند و دارای دانش و بینش است بعید به نظر میرسد او تا این حد اطلاعات تاریخی نامربوط ارائه کرده باشد. این صرفنظر از این نکته است که اصلا ما جزو دوستداران کیمیایی باشیم یا نباشیم.»
او ادامه داد: «گنگی و نامفهومی در شکل جملهبندی در فهوای کلام کیمیایی وجود دارد که همواره در سخنانش بود، اگر به دستخطی از کیمیایی نگاهی بیاندازید متوجه این نکتهای که می گویم میشوید.»
صفاریان گفت: «در مورد موضوع خاص فروغ که در آن گفتوگو مطرح شده، نظر شخصی من این است که منظور کیمیایی این بوده که آن روز او در آن جمع حضور داشته است، اما به دلیل همین بیان خاص کیمیایی این طور به نظر میرسد که انگار کیمیایی میگوید من شخصا این کار را کردهام.»
این مستندساز گفت: «برداشت این نکته که خود کیمیایی غسل را انجام داده، به واسطه ناآشنایی با ادبیات او به وجود میآید، او گفته من شخصا آنجا بودم. سند مکتوب در این مورد هم خاطرات اسماعیل نوریاعلا است. گفتههای کیمیایی با درک مدل خاص ادبیات او توجیهپذیر است.»
صفاریان همچنین در متنی که در شبکه اجتماعی «فیس بوک» منتشر کرده در این مورد نوشته است:
«چه نقد محترمانه فرج سرکوهی عزیز -که در بیش تر موارد موشکافانه به ماجرا نگاه کرده- و چه نوشته های دور از احترام برخی دوستان درباره مصاحبه جدید مسعود کیمیایی با روزنامه شرق، هیچ یک در درک «مدل گفتاری/ نوشتاری» کیمیایی موفق نیست. کیمیایی مدلی دارد برای خودش در جمله بندیِ گفتاری و نوشتاری: جمله هایی که فعل ندارد، جمله هایی که فاعل ندارد، جمله هایی که اصلا جمله نیست و چند تا کلمه است که گاهی با ربط کنار هم می آید و گاهی بی ربط. فرقی هم ندارد وقتِ صحبت باشد یا زمان نوشتن. یک جور نثر مختص خودش است که شاید برای متن شاعرانه و عاشقانه جواب بدهد و بتوانی در چنین موضوعی حس و حال خوبی از آن بگیری، ولی در متن خبری و جمله گزارشی و آن چه قرار است بشنوی و بخوانی تا باخبر شوی از چیزی، در اغلب موارد می شود یک چیزِ پرتِ گنگِ نامربوط. کسانی که با کیمیایی نشست و برخاستی داشته اند این مدل را می دانند. سال ها پیش هم هوشنگ گلمکانی درباره جمله بندیِ نامربوط و بی ربط نویسی کیمیایی یادداشتی در ماهنامه فیلم نوشت. بدتر شدن موضوع در سال های اخیر هم این است که این بی ربطی و نامربوطی و پرتی، جزئی جدانشدنی از دیالوگ نویسی و فضاسازی و حتی کلیت فیلم های کیمیایی هم شده، تا نهایت می رسد به فاجعه «متروپل» که ملغمهای از هر چیز نامربوط است.
حالا هم کل ماجرای این مصاحبه و دو اشاره خاصش به هدایت و فروغ برای کسی که کیمیایی را می شناسد، از همین مدل می آید و بس. به نظر من که با این مدل بی ربط گویی مسعود کیمیایی آشنا هستم، معنای حرف او در اشاره به نام این دو عزیزِ بزرگ، چیزی نیست که به ذهن اغلب دوستان رسیده. فضای کلیِ بحث و جمله های پس و پیش این دو اشاره را که بخوانیم و با مدل کیمیایی قیاس کنیم، در قد و قواره همان مدل است. با شناختِ این مدل، من این برداشت را ندارم که او می گوید با صادق هدایت «دیدار داشته» و خودش «شخصا» پیکر فروغ را شسته است.»