bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۴۳۷۸۸

ترجیح آمریکا؛ 'جنگ یا دیپلماسی' یا 'کاربرد دیپلماسی به مثابه قدرت‌نرم برای اعمال قدرت‌سخت'

تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۱۹ اسفند ۱۳۹۱
فرارو- دکتر مهدی مطهرنیا: در حال اینترنت گردی شبانه ام بودم که در بخش نگاه ویژه ی فرارو به نوشته ای از لیندا هرد، کارشناس مسائل خاورمیانه، برخوردم که طی گزارشی برای گالف نیوز؛ تغییر نامحسوس سیاست آمریکا در قبال برنامه هسته ای ایران را مورد بررسی قرار داده و نوشته بود: این احتمال وجود دارد که اوباما و تیم عملگرای وی در مسیر «اگر نمی توانی آن ها را از بین ببری، با آن ها همراه شو (ضرب المثلی معادل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو)» قرار گیرد.

لیندا هرد در ادامه گزارش تحلیلی خود می نویسد: "سیاست باراک اوباما در قبال ایران در دور دوم ریاست جمهوری وی با تغییرات نامحسوسی همراه بوده که بهت و آشفتگی را به حلقه جنگ طلبی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل تزریق کرده است."

گزینه مداخله نظامی آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هسته ای همچنان روی میز است اما در کاخ سفید یا وزارت کشور و پنتاگون تمایل چندانی برای جنگ وجود ندارد. لحن آمریکا زمانی تغییر کرد که جو بایدن، معاون رئیس جمهوری این کشور اعلام کرد ایالات متحده آماده مذاکره دو جانبه با ایران است.

این در حالی است که در بافت موقعیتی ناشی از پیروزی اوباما در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری؛ او این موقعیت را پیدا کرده است که سیاست های خود بر اساس دکترین قدرت هوشمند امریکایی را در چارچوب انتخاب کارگزاران مناسب برای اجرای سیاست های ناشی از این دکترین چینش نماید. کری، هایگل و برنان سه ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که در وسط آن ها جوبایدن قرار دارد و اوباما با وجود آن ها چهره ای از امریکا را نشان می دهد که نیاز مبرم پیاده سازی دستورالعمل های برآمده از قدرت هوشمند آمریکایی است.

جوزف نای قدرت هوشمند را چنین تعریف می کند: "توانایی ترکیب قدرت نرم وقدرت سخت .”این تعریف نای به تنهایی چیزی به دانش ما نمی افزاید’چرا که شاخصه های هوشمند بودن این قدرت بر نحوه این ترکیب متناسب ’ باز می گردد. صرف ترکیب قدرت سخت و نرم به شکل گیری قدرت هوشمند منجر نمی شود.رمز بنیادین نگاه نای به "هوشیاری نسبت به محیط Contextual intelligence" باز می گردد.

آسیب اصلی استفاده از قدرت سخت آن جا است که منجر به ایجاد تنفر در طرف مقابل شود. مرزهاي بین ترس و تنفر بسیار شکننده هستند و محافظت از آن ها نیازمند مهارت هاي دقیقی است. تنفر ایجاد شده در پی اِعمال قدرت سخت، می تواند منجر به برانگیخته شدن مقاومت و درنتیجه تضعیف توان تأثیرگذاري بر رفتار دیگران شود.

در حالی که قدرت نرم بر "قابلیت شکل دادن به علایق" دیگران تکیه دارد و از جذب و شیفتگی استفاده می کند. قدرت سخت به "قابلیت کنترل دیگران" از طریق تنبیه وتشویق می اندیشد. اگر قدرت نرم به میدان بیاید و در برابر قدرتی قرار گیرد که توانسته است با تکیه بر "قدرت نرم"؛ در برابر قدرت برتر یا ابرقدرتی مانند آمریکا قد علم کند؛ و با "توازن نامتقارن"؛ قدرت برتر را به موازنه ی دردناکی از قدرت فراخواند، در خواهیم یافت که بهترین راه وارد شدن به ساحت قدرت هوشمندی است که در مرحله ی نخست با دارایی های نرم خود به میدان می آید. آن ها را آشکارا در جلوی دیدگان می گذارد. رقیب را که در چنبره ی قدرت نرمش قدرت سخت دست بالای او را به سخره کشیده است از توازن بخشی نامتقارنش به بیرون می کشد. و سپس با ایجاد "موازنه ی منفی" ناشی از عدم تقارن قدرت سخت؛ در لحظه ی مناسب با خلع قدرت نرم رقیب؛ زدن ضربه های سخت را مشروعیت می بخشد.

امریکای امروز هوشمندانه با اعلام مذاکره ی مستقیم؛ رسمی و آشکارا با ایران؛ به موازات به روی کار آمدن "مثلث قدرت هوشمند"، در دولت دوم اوباما بر آن است که این زمینه پروری را به انجام رساند و ایران را در حالت کیش و مات از چنبره ی قدرت نرم ناشی از رویکردهای اسلام انقلابی شیعه در مبارزه با آمریکا، دور ساخته و با ترک خوردگی مشروعیتی روبرو سازد.

مساله اصلی هم امریکا نیست؛ مسئله آن است که آمریکا و مبارزه با آن به برند نظام جمهوری اسلامی در معادلات بین المللی تبدیل شده است که باز گرفتن آن توسط امریکایی ها را به یک "کنش گفتمانی"؛ تبدیل ساخته است که با بروز یا تولدش اثر خود را به همراه دارد.

امریکا در پی گرفتن این برند از جمهوری اسلامی است تا چالش درونی میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را در صحنه ی داخلی به حوزه ی منطقه ای و بین المللی گسترش و در پی آن زمینه های لازم برای برخورد کم هزینه تر با ایران خالی شده از رویکردهای انقلابی را فراهم سازد.

خانم هرد؛ می افزاید: "محمود احمدی نژاد با تایید اینکه تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا بر بخش نفت تاثیر گذاشته اند، گفت: «اگر اسلحه را از روی سر ملت ایران بردارید، من خودم با شما مذاکره می کنم.» این در حالی است که اگر تحریم های پیشنهادی جدید برای اعمال ممنوعیت بر بازرگانی ایران از سوی کنگره به همین منوال تشدید شوند، ایران بیش از پیش تاثیر خواهد پذیرفت."

لیندا هرد در ادامه می نویسد: "با این حال به نظر نمی رسد که مقامات ایران ترسی از این شرایط داشته باشند. ایران طی ماه فوریه اعلام کرد که ذخایر جدید اورانیوم کشف کرده و توانایی هسته ای خود را در 16 ایستگاه انرژی هسته ای جدید، ارتقا خواهد داد. پیش از آن نیز اعلام شده بود که ایران سرعت غنی سازی اورانیوم در سایت نطنز را سه برابر افزایش داده است."

این رویکرد هرد؛ نمایانگر بزرگ نمایی قدرت ایران یا بزرگ نمایی تهدید ایران و توامان با آن ضعف پذیری ایران در برابر تحریم ها است. پرسش این است که چرا ایران قدرتمند باید در زمانی که آمریکا با ضعف روبرو است و نیازمند دوری از رودرویی است؛ به مذاکره با دشمن تعریف شده ی استراتژیک خود در چارچوب ادبیات رسمی مقام معظم رهبری و نظام جمهوری اسلامی روی آورد. این جمله ی رییس جمهور ایران ایا نشان از ضعف آمریکا دارد یا قدرت ایران و یا بالعکس؟! این گفته را بار دیگر مرور کنیم: «اگر اسلحه را از روی سر ملت ایران بردارید، من خودم با شما مذاکره می کنم.»

در چنین وانفسایی باید به یاد داشت که میان "منشا قدرت"؛ و خود "قدرت"، تمایز قایل شد. نیروي نظامی، توان اقتصادي، توان سیاسی، کارامدي نظام مدیریتی در مواجهه با چالش ها، توان برتري فرهنگی، توان رسانه اي و ... مواردي هستند که می توانند تولید کننده ي قدرت باشند؛ اما صرف وجود این موارد به خودي خود منجر به تغییر رفتار طرف مقابل نمی شود.

در نتیجه، براي چنین مواردي از اصطلاح "منابع قدرت" استفاده می شود. این سرمایه هاي قدرت هنگامی تبدیل به "قدرت" می شوند که بتوانند در فرایندي متناسب منجر به تغییر رفتار مطلوب در طرف مقابل شوند.

به عبارت دیگر، در ادبیات سیاسی (قدرت نرم و سخت و....) هنگامی این منابع تبدیل به قدرت می شوند که بتوانند طرف را با قدرت ارعاب و تهدید یا جذابیت و مشروعیت وادار به کنش مطلوب کنند.

اگر این نکته را دریابیم؛ درخواهیم یافت؛ که چرا جان کری، وزیر امور خارجه جدید آمریکا با وجود آنکه به شدت طرفدار اسرائیل است، زمانی که صحبت از ایران می شود، مواضعی به نسبت صلح طلبانه دارد. سال گذشته میلادی وی به صراحت اعلام کرد که دیپلماسی را بر جنگ و درگیری ترجیح می دهد.

وی ضمن تشریح دیدگاه خود مبنی بر اینکه مقامات عالی رتبه ایران در مورد مسئله هسته ای عقلانی تصمیم می گیرند، از تمایل خود برای تحکیم «منافع مشترک» ایران- آمریکا سخن گفت. این در حالی است که خانم لیندا هرد؛ این معنا را در ارتباط با ضعف امریکا در برابر ایران تفسیر می کند.

در همین حال؛ وی می نویسد: "گرچه چاک هیگل، وزیر دفاع جدید آمریکا در سخنرانی های خود از خط سیاسی حزبش پیروی می کند اما وقتی در جریان پاسخ به سوالات مطرح شده از سوی کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا از نظام ایران به عنوان «یک دولت منتخب» نام می برد و تاکید می کند که از «موضع مهار» اوباما حمایت می کند، پاسخی محکم و صریح به هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه سابق آمریکا است که پیشتر گفته بود: «همانطور که می دانید، سیاست ما پیشگیری است، نه مهار.» با توجه به سخنرانی سال 2007 هیگل می توان گفت وی نوعی از مساعدت و همسازی آمریکا با ایران را مورد استقبال قرار خواهد داد."

وی گفته بود: «در خاورمیانه قرن بیست و یکم، ایران مرکز ثقل مهمی خواهد بود... یک قدرت منطقه ای قابل توجه. آمریکا نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد. سیاست منطقه ای استراتژیک قرن بیست و یکم در خاورمیانه باید با توجه به نقش ایران در حال حاضر و طی 25 سال آینده طراحی شود... آمریکا باید یک استراتژی دیپلماتیک منطقه ای جدید برای تقابل با ایران که متحدان منطقه ای، قدرت نظامی و اهرم اقتصادی ما را یکی می کند، بیابد.»

در سوی دیگر گزارش ها حاکی از آن است که دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس با وجود قدرت نمایی های ضد ایرانی خود، در صحبت هایی محرمانه گفته که برنامه هسته ای ایران از نقطه بی بازگشت عبور کرده و آمریکا، فرانسه و اسرائیل باید بپذیرند که ایران توانایی تولید سلاح هسته ای را دارد.

وی تاکید می کند که تحریم ها در این شرایط بی معنی هستند و شاید بهتر باشد که برداشته شوند. ضمن اینکه جک استراو، مشاور امور خارجه سابق انگلیس در یادداشتی که اخیراً به چاپ رسید نوشته بود: «حتی اگر ایران به بمب دست بیابد، ارزش شروع یک جنگ را ندارد.»

امریکای دوران اوباما انعطاف پذیر تر و در عین حال قاطع تر در برابر ایران وارد عمل شده است. انعطاف پذیری یکی از ویژگی های قدرت هوشمند است. انعطاف پذیري توان ایجاد تغییرات درون سیستمی متناسب با تحول شرایط بیرونی براي ایجاد کارایی مناسب براي دسترسی به اهداف و شرایط مطلوب است.

این انعطاف پذیري تعبیر دیگري است از مواجهه ي فعالانه ي یک نظام با محیط خارجی و شرایط درونی براي ایجادفرصت در زمینه اي که در حال تغییر مداوم است. شاید بتوان منعطف ترین نظام را نظامی دانست که بتواند تهدید ها را تبدیل به فرصت کندآیا به نظر شما، آمریکای زمان اوباما بر آن است که تهدید های ناشی از اقدامات ایران را به فرصتی در راستای دستیابی به حضور در منطقه ی حیاتی خلیج فارس و فلات ایران"نوهارتلند"؛ تبدیل سازد؟ آمریکا در سال گذشته در پرتو همین سیاست؛ بالاترین حجم نیروهای خود را راهی خلیج فارس کرد؛ منطقه ای که در دکترین نظامی جدید آمریکا برای کنترل اولویت چین؛ اولیت استراتژیک پیدا می کند.

سرکار خانم لیندا هرد؛ به نشست آلماتی اشاره کرده و می افزایند: "مذاکراتی که هفته گذشته میان ایران و گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه و آلمان) که برای نخستین بار پس از مذاکرات جولای سال 2012 صورت گرفت، امیدواری هایی را در پی داشت. در پایان این مذاکرات که در قزاقستان برگزار شد، دو طرف دیدگاهی خوشبینانه داشتند. ضمن اینکه دور بعدی مذاکرت در سطح کارشناسی 18 مارس در استانبول برگزار می شود و مذاکره کنندگان بار دیگر در روزهای پنجم و ششم آوریل به آلماتی قزاقستان باز می گردند. این امر نشان می دهد طرفین به دنبال آماده کردن شرایط برای پذیرش توافقات احتمالی هستند؛ ممکن است مقامات ایران از روی محافظه کاری تمایل نداشته باشند که با اعلام توافق در مورد امتیازدهی باعث تشویش افکار عمومی ملی گرایانه شوند. در سوی دیگر نیز اوباما باید برای کنگره و لابی صهیونیسم توضیح دهد که چرا تقاضاهایش از ایران ناگهان تعدیل شده است."

این در حالی است که پس از گذشت یک هفته از الماتی ابرهای تیره ی ناامیدی در حال بازگشت است. موضع گیری آمانو، صحبت های اشتون و مقامات آمریکایی در این زمینه قابل اشاره است. این در حالی است که وزیر خارجه ایران گفته بود: از همین امروز تحریم ها علیه ایران کاهش خواهد یافت.

با این نکته خانم لیندا هرد نیز چندان موافق نیستم که چه روابط ایران و غرب بهبود بیابد و چه نیابد، شبح جنگ در حال دور شدن است. این شبح چند سالی است که با معیار کمی از انحراف با اندازه ای معین در برابر ایران رخ می نماید. میزان آن نیز از معیار به نسبت ثابتی پیروی می کند. دوری از جنگ به همان اندازه ی نزدیکی به آن؛ در قدرت هوشمند ارزشمند است. یکی از ابعاد هوشمندي آن است که مناسب ترین منابع براي دسترسی به قدرت مورد نیاز متناسب با اهداف خاص انتخاب شوند. عدم انتخاب صحیح ومتناسب می تواند منجر به نرسیدن به هدف یا غیرمنطقی شدن هزینه ها شود. از این رو در چارچوب قدرت هوشمند، دوری از جنگ می تواند آماده شدن برای ورود به جنگی کم هزینه تر یا دستیابی به صلحی پربهاتر باشد.

این نکته که ناتوانی و ضعفی که در رویارویی آمریکا و اتحادیه اروپا در مقابل سوریه به نمایش درآمد، یک واقعیت قابل تعمق است و مجالی دیگر را می طلبد.به باور لیندا هرد؛ روسیه در زمینه مداخله نظامی غرب در ایران همانقدر لجوجانه عمل خواهد کرد که در مورد سوریه عمل کرد! ضمن اینکه هرگونه حمله به تاسیسات هسته ای ایران، حملات تلافی جویانه شدیدی را علیه منافع و پایگاه های غرب و اسرائیل در منطقه در پی خواهد داشت.

به هر حال اقتصادهای آمریکا و غرب بسیار شکننده تر از آنند که بتوانند اوج گیری قیمت نفت در پی بروز ناآرامی در حوزه خلیج فارس را تاب بیاورند. حتی نتانیاهو نیز در حال حاضر در جریان تشکیل دولت جدید با کاهش تعداد حامیان خود روبرو بوده و تمرکز خود را معطوف به کسب حمایت بیشتر کرده است و موقعیت چندان مناسبی برای اقدام یک جانبه ندارد.

لیندا هرد می گوید: "در چنین شرایطی این احتمال وجود دارد که اوباما و تیم عملگرای وی در مسیر «اگر نمی توانی آنها را از بین ببری، با آنها همراه شو» قرار گیرد."

در همین حال جو بایدن در آخرین نشست ایپک که همین چند روز پیش برگزار شد گفت: «استفاده از زور برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران در صورت شکست دیگر گزینه‌ها، یک بلوف سیاسی نیست.»

وی در این زمینه ادامه داد: «رئیس جمهور بلوف نمی‌زند. ما در صدد جنگ نیستیم، بلکه آماده مذاکره به شیوه‌ای صلح‌طلبانه هستیم، اما با این حال همه گزینه‌ها، از جمله فشار نظامی را نیز ازدر نظر داریم».

این در حالی است که به موازات همین موضع گیری از سوی بایدن؛ سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد، تهران حاضر است برای رفع نگرانی 1+5 دست به «رفع نگرانی متقابل» بزند.

با این وجود؛ من می گویم در چنین شرایطی آمریکا آرام حرف می زند. خوشبینی صادر می کند. محتاطانه گام بر می دارد و در همین حال قاطعانه عمل می نماید. راز خطرناک تر بودن اوباما نسبت به نومحافظه کاران همین است. نومحافظه کاران پرسرو صدا؛ هیچگاه نتوانستند گارد بسته ی ایران را در برابر آمریکا باز کنند. دمکرات ها به رهبری اوباما توانسته اند اجماع بین المللی و منطقه ای بر علیه ایران را به خوبی مدیریت کنند. هرچند نمی توان از ضعف اجرایی و سیاسی ایران در دولت نهم و دهم بدر حوزه ی سیاست خارجی به راحتی گذشت.

امروز به واسطه ی همین معنا غرب به نظرسنجی های قابل ژرفانگری روی کرده است نتایج یک نظرسنجی که اخیرا در ۱۷ کشور عربی و ۳ کشور اسلامی غیر عربی انجام شده، نشان می دهد که نگاه اعراب و مسلمانان به ایران نسبت به شش سال پیش تغییر کرده و جایگاه ایران در چشم آنها به شدت تنزل یافته است.

نتایج نظرسنجی زاگبی نشان می دهد که محبوبیت ایران در سال ۲۰۰۶ به این دلیل بوده که در آن زمان سنگر مقاومت در برابر آمریکا و اسرائیل شناخته می شده است، آن هم در شرایطی که آمریکا به دلیل جنگ در عراق به شدت مورد انتقاد افکار عمومی مسلمانان قرار داشت و اسرائیل به دلیل جنگ با حزب الله در لبنان، منفورتر از همیشه بود. اما در شش سال اخیر، از یک طرف آمریکا حضور خود را در منطقه، به ویژه در عراق کاهش داده است و از طرف دیگر ایران و متحدانش از نفوذ خود در عراق، بحرین، لبنان و سوریه به شکلی استفاده کرده اند که تفرقه افکنانه و مداخله جویانه تلقی شده و به اختلافات فرقه ای دامن زده است.

خانم لیندا هرد و دیگر تحلیل گران غربی در یک اقدام قابل ژرف نگری برآنند که در مسیر اعمال این قدرت هوشمند آدرس های اشتباهی دهند. اوباما نسبت به بوش دوم و دیگر روسای جمهور امریکا پس از انقلاب اسلامی بسیار هوشمندانه به سراغ ایران آمده است. اجماع منطقه ای و بین المللی بر علیه ایران را مدیریت کرده است و فعلا توانسته است که در منطق انقلابی نخبگان سیاسی در ایران برای روردرویی با امریکا ترک وارد نماید و گارد ایران را تا حد رییس جمهور اصول گرای دولت دهم باز نماید. خانم هرد با زیرکی می گوید"او – رییس جمهور ایران - تنها خواهان آن است که امریکا اسلحه را از بالای سر ایران بردارد تا او خود با آمریکا مذاکزه کند!

بسی گویم و گفته ام بارها؛ آمریکایی ها می خواهند ایران را از قدرت نرم خود تهی و "توازن نامتقارن" ناشی از مقاومت را از ایران بازستانند و آن زمان است که به قول آن قورباغه ی معروف برنامه های عروسکی کودکان "وَقتش وَقتش وَقتش" فرا می رسد که با ایران برخورد جدی تری داشته باشند. فعلا " وَقتش، وَقتش، وَقتش؛ نیست"
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv