غلامعلی حداد عادل ضمن بیان دیدگاههای مقام معظم رهبری درباره ادبیات و زبان فارسی خاطره دیدار ایشان با احمد آرام را نقل کرده است.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای گفتاری از غلامعلی حداد عادل، مشاور عالی رهبر معظم انقلاب درباری اهتمام حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نسبت به زبان و ادبیات فارسی را منتشر کرده است که در ادامه از نگاه شما میگذرد:
در این سی و چند سالی که از انقلاب گذشته و بنده توفیق آشنایی با آیتالله خامنهای را داشتهام، یکی از رشتههای پیوند ما زبان و ادبیات فارسی بوده است. درباره این وجه از شخصیت ایشان نکاتی را عرض میکنم:
اول اینکه احاطه ایشان بر ادب فارسی و تواناییهای زبانی ایشان یک امر استثنایی است و نتیجه تحصیلات عادی حوزوی نیست.
در زمانی که آقای خامنهای جوان بودند و در حوزه علمیه فقه و اصول میخواندند، درس و بحثی تحت عنوان زبان فارسی یا ادبیات فارسی یا نویسندگی یا حتی شعر به صورت رسمی در حوزه نبود. حوزه امروز که در آن فعالیتهای ادبی هم جایی دارد، بسیار فرق دارد با حوزه پنجاه سال پیش.
این یک واقعیت است که روحانیون تربیتشدی آن حوزه از نظر تواناییهای زبانی و ادبی، معاصرِ جامعی خود نبودند، اما آقای خامنهای این ارتباط با زبان و ادبیات فارسی و عشق و علاقه و تسلط بر آن را در اثر چند عامل کسب کرده بود: اول استعداد طبیعی و ذوق فطری خود ایشان که یک موهبت خدادادی است.
دوم زندگی در محیط مشهد که زادگاه و پرورشگاه زبان و ادبیات فارسی است و در آن سالها قوت و قدرت ادبی خوبی داشت. شاعران درجهاول خراسان و ایران در آنجا حضور داشتند و محافل و انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی زیادی برگزار میشد.
آقای خامنهای هم دوستان شاعر خوبی داشتند که من بعضی از آنها مثل مرحوم قدسی و برخی مثل آقای قهرمان (که هماکنون در قید حیات هستند) را کم و بیش میشناسم.
آقای خامنهای در این مجالس حضور پیدا میکردند، به اشعاری که سرایندگان درجه اول میخواندند، توجه میکردند و به بحثهایی که در نقد شعر میشد، توجه داشتند. خود ایشان هم ذوق شعری داشتند و به لحاظ شخصیت و دانش مورد احترام استادان مسنتر بودند.
ایشان خاطرات زیادی از مجالس ادبی مشهد دارند و در تمام این سالها نیز دوستی و مراودی شعری و ادبی را با عدهای از شاعران مشهد داشتهاند.
ایشان معتقدند که هویت ملی ما را دو رکن مهم تشکیل میدهد: یکی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند.
آقای خامنهای از مطالعه متون اصلی و اصیل نظم و نثر فارسی غافل نبودهاند و به برکت حافظی قوی، بسیاری از اشعار را در حفظ دارند. هنوز هم این اُنس و الفت وجود دارد. همین چند ماه پیش من یک بیت شعر عربی را که مضمونش منسوب به مجنون است، به شعر فارسی برگردانده بودم.
«هَوی ناقَتی خَلفی و قدّامی الهوی و إنّی و إیّاها لَمُختلفانِ». شعری از یک شاعر عرب در بیان احوال مجنون است. مجنون سوارناقه (مادهشتر) بوده و رو به قبیلی لیلی میرفته، اما این ناقه بچهاش را در خانه گذاشته و دلش پیش او بوده است. تا مجنون از ناقه غافل میشده، این شتر برمیگشته به سوی بچهاش.
میگوید: عشقِ ناقی من پشت سرم است و عشقِ خودم جلوی روی من. با هم هماهنگ نیستیم. مضمون عرفانی والایی است. من به ایشان گفتم که این شعر را به فارسی برگرداندهام، از نظر شما چطور است؟ ایشان گوش کردند و با محبت نظری دادند و فرمودند: این قصهاش در مثنوی هست. بعد همانطور که نشسته بودیم و ایشان مشغول خوردن ناهار بودند، تمام ابیات آن داستان مثنوی را برای من خواندند.
امثال اینطور اشعار و ابیات در حافظی ایشان زیاد است. ایشان تکبیتها و غزلهای سبک هندی فراوانی از صائب و کلیم و بیدل و طالب آملی و دیگران را حفظ هستند. اگر کسی اهل شعر باشد و با ایشان مصاحبت داشته باشد، نوبهنو اینگونه مضمونها و ابیات دست اولِ برگزیده را از ایشان میشنود.
آشنایی با تاریخ تحول شعر فارسی
علاوه بر این، ایشان به کُلیّت ادبیات فارسی و تاریخ تحول شعر فارسی نیز توجه دارند. یعنی سبکهای مختلف شعری مانند سبک خراسانی، هندی، دوری بازگشت و شعر معاصر هرکدام در ذهن ایشان جای خود را دارد.
خصوصیات اینها را میشناسند و امتیاز هر کدام را نسبت به دیگری میدانند. میتوانم بگویم ایشان این دوری هزار ساله از شعر رودکی را در جاده تاریخ پابهپای شاعران طی کردهاند و کمتر شاعر بزرگی است که ایشان درباره آن نظر نداشته باشد؛ چه این شاعر مولانا و سعدی و حافظ باشد و چه ملکالشعرای بهار و دیگران.
ایشان پس از دوری جوانی هم با شاعران و استادان معاصر ارتباط داشته و از آنها استفاده میکردهاند. یکی از این شاعران مرحوم امیری فیروزکوهی بود که آقای خامنهای در تهران با ایشان ارتباط داشتند. ظاهراً وقتی آقا به تهران میآمدند، با ایشان دیدار میکردند و همین رفت و آمد باعث شده بود که افراد خانوادی امیری هم با ایشان آشنایی داشته باشند.
شاعران دیگری هم که به منزل آقای امیری میآمدند، ایشان را میدیدند. از آنجا که آقای امیری به سبک هندی علاقه و اعتقاد داشت، این نیز یک زمینی مشترک گفتوگوهای ادبی میان این دو میشد. ما علاقی متقابل بین این دو بزرگوار را بعد از انقلاب و در آن دوران محدودی که آقای امیری زنده بود، دیدیم.
خاطره دیدار رهبری با جلال همایی
خاطرم هست یک بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یکی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و درباری بعضی غزلهای ایشان صحبت کردم. مرحوم همایی هم یکی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند.
آقای خامنهای از روزگار قدیم دفتری دارند که ابیات و اشعار خوب و درجهاول شاعران معاصر -و شاید هم شاعران غیر معاصر- را در آن نوشتهاند و یادداشت کردهاند. البته من آن دفتر را ندیدهام، ولی خودشان گفتند چنین دفتری هست و کسانی که آن دفتر را دیدهاند هم برای من از آن صحبت کردهاند.
غرض اینکه زبان و ادبیات برای آقای خامنهای قبل از انقلاب یک علاقه شخصی صِرف نبوده، بلکه آن را جدی گرفته و به اهمیت این عنصر معرفتی و فکری در انسان وقوف داشتند. یکی از عوامل سِنخیت روحی ایشان با مرحوم مطهری نیز همین بود؛ هر دو خراسانی و هر دو آگاه از ظرفیتها و ارزشهای زبانی و ادبی و علاقمند به شعر و ادب فارسی، هر دو نویسنده و خطیب توانا و خوب، اما در بین روحانیون کسانی که از نظر ادبی بتوانند با آقای خامنهای دمخور باشند، محدود و معدود بودند.
باید این را نیز اشاره کنم که ایشان به شهادت کتابها و مقالاتشان، نویسنده و مترجم خوبی نیز هستند. ایشان کتابهایی را از عربی به فارسی ترجمه کردهاند؛ از کسانی مانند سید قطب و شیخ راضی آلیاسین و ... یعنی در حوزی قلم و نویسندگی نیز انسان جویا و پویایی بودهاند.
دیدار اعضای فرهنگستان زبان فارسی با رهبری
حدود بیست سال پیش که فرهنگستان زبان و ادب فارسی تازه تأسیس شده بود، یک بار اعضای پیوستی فرهنگستان خدمت ایشان رسیدند. آن موقع آقای دکتر حبیبی رئیس فرهنگستان بودند و بنده هم عضو پیوسته بودم. پیرمردهایی مثل مرحوم محیط طباطبایی و آقای احمد آرام نیز جزء فرهنگستان و در جلسه حاضر بودند.
آقا آمدند و به آنها احترام فراوانی کردند. گفتند چرا صندلی آقای محیط را اینقدر دور گذاشتهاید؟ بیاورید ایشان را بالا بنشانید. بعد آقای آرام را احترام کردند و گفتند: «آقای آرام! من سالها پیش خدمت شما رسیده بودم، یادتان هست؟ کتابی را ترجمه میکردم و کلمهای در آن کتاب بود که من معنی آن را در عربی معاصر آن روز نمیدانستم. آمدم تهران سراغ شما را گرفتم.
پُرسانپُرسان جایی را در حوالی چهارراه کالج در خیابان انقلاب فعلی به من نشان دادند که مؤسسی فرانکلین بود. من از پلهها بالا آمدم و داخل اتاق شما شدم و درباری آن کلمه سؤال کردم. به هر حال من یک دیداری اینطوری با شما داشتم. یادتان هست؟» آقای آرام هم در عالَم خودش خیلی خونسرد گفت: بله، چیزی یادم هست که یک بار طلبهای آمد پیش من. آقا خندیدند و گفتند: «آن طلبه من بودم!» این واقعه ذوق ایشان را در حوزی قلم میرساند.
رمان و مطالعه در نگاه آیتالله العظمی خامنهای
آیتالله خامنهای به نثر فارسی قدیم و معاصر و داستانهای نویسندگان ایرانی نیز علاقه دارند. به رمانهای بزرگ نویسندگان غرب آشنا هستند و بسیاری از رمانهای درجهاول غربی را از نویسندگانی مثل داستایوفسکی، تولستوی، شولوخوف، رولان، هوگو و ... خواندهاند.
چند سال پیش من با ایشان صحبت میکردم که: میشود خاطره فلان دوره سیاسی را نوشت و اظهار علاقه میکردم که ایکاش فرصت میشد تا خودم آن را بنویسم. ایشان گفتند: اگر میخواهی بنویسی، من کتابی از ویکتور هوگو را معرفی میکنم تا بخوانی؛ نمونی خوبی است. بعد کتاب «تاریخ یک جنایت» را به من دادند.
ایشان هنوز هم فراوان رمان میخوانند و با آن اُنس دارند. بدینترتیب آیتالله خامنهای از پیش از انقلاب تا چهار پنج دهه اخیر، با تحولات معاصر شعر و نثر فارسی کاملاً همگام بودهاند. بسیاری از شاعران و نویسندگان معروف نوپرداز را نیز بهخوبی میشناسند و شاید بعضی از آنها مانند اخوان ثالث را از نزدیک هم دیده باشند.
درباره هرکدام از اینها هم ارزیابی دارند و زبان هرکدام را میدانند. شاعران کهنسرای معاصر را نیز بهخوبی میشناسند. مثلاً آثار و احوال رهی معیری یا توللی یا حمیدی یا ابتهاج -که هم نوپرداز است و هم کهنسرا- را خواندهاند. خلاصه در ذهن ایشان هم ادبیات معاصر اعم از شعر و نثر کاملاً حضور دارد و هم ادبیات کهن.
بعد از انقلاب که آیتالله خامنهای به عنوان یک حاکم و مسئول (رئیسجمهور و رهبر) مطرح بودهاند، با دیدی در مقیاس ملی و به عنوان یک مسئولیت سیاسی در اداری کشور نیز به جایگاه ادبیات توجه داشتهاند و زبان فارسی در اندیشی ایشان جایگاه دیگری دارد، زیرا زبان فارسی را یکی از ارکان هویت ملی ایرانیان میدانند.
ایشان معتقدند که هویت ملی ما را دو رکن مهم تشکیل میدهد: یکی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند. استدلال ایشان هم این است که هنوز مردمانی در ایران هستند که فارسی نمیدانند و به این زبان صحبت نمیکنند، ولی ایرانی هستند و با بقیه مردم ایران وحدت دارند. عنصر معنوی پیوند این مردم با دیگران دین اسلام است.
سرود کنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است. بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند که آن سرود قبلی که در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید کار حسابشدهتری صورت بگیرد.
ایرانی از نگاه رهبر یعنی معتقد به خدا و اسلام و ائمه و علاقمند به زبان فارسی
یکی از آفات اجتماعی ما این بوده که عدهای فکر میکردند اگر طرفدار و عاشق زبان فارسی و ادبیات فارسی باشند، به معنای ملیگرایی مخالف اسلام است و عدی دیگری فکر میکردند که لازمه قوت و رسوخ در مسلمانی این است که به مظاهر ملی کمتوجه باشند.
مبنایی که در ذهن آقای خامنهای است و چنین جایگاه شایستهای برای زبان فارسی قائل هستند، سبب اعتدالی در برقراری رابطی بین اسلام و ایران میشود که از آثار سوء و تبعات ناشی از تعارض این دو جلوگیری میکند. «ایرانی» از نظر ایشان فردی است که عموماً هم معتقد به خدا و اسلام و پیغمبر و ائمه است و هم علاقمند به زبان و ادبیات فارسی در همه اجزای آن.
آیتالله خامنهای در بیست وسه سال دوران رهبری خود، به طُرُق مختلف سعی در تقویت زبان و ادبیات فارسی داشتهاند. به نظر بنده مهمترین عنصر و عمدهترین کاری که ایشان برای رونقبخشیدن به زبان فارسی و ادبیات فارسی کردهاند، همین سخنرانیهای فراوان صحیح و فصیحی است که ایراد کرده و با این خطبهها ارزش و اهمیت زبان را بهطور طبیعی به عموم ملت و بهخصوص تحصیلکردهها منتقل کردهاند.
شاید کمتر کسی این تأثیر را ارزیابی کرده باشد. البته ما به گویندگان و سخنوران خود احترام میگذاریم، اما میتوانیم سخنرانیها و خطبههای ایشان را با بسیاری دیگر از سخنرانان مذهبی و حتی روشنفکران دیگر مقایسه کنیم.
اگر کسی بخواهد صحبتهای ایشان را از طرز محاورهای و گفتاری به سبک رسمی و زبان معیار مبدل کند، زحمت بسیار کمی خواهد داشت. یعنی فعل سر جای خودش است، جمله سالم است، عبارت رها نشده و اینطور نیست که جمله با یک آهنگ و یک وجه فعلی شروع شود، اما به آخر که میرسد، متناسب با مقدمات نباشد. در حالی که این اشتباهها در سخنرانیهای دیگران فراوان دیده میشود.
هنر سخنرانی
سخنگفتن ایشان با آن آهنگ صیقلخورده و آیینهگون که مخصوصاً در دوران جوانی داشتند، بسیار اثرگذار بوده است. حالا ایشان هفتاد سالگی را پشت سر گذاشتهاند و دیگر صدایشان در سخنرانی همان صدای سی سالگی و چهل سالگی نیست، ولی گاهی که تلویزیون سخنرانیهای اوائل انقلاب ایشان را پخش میکند و مثلاً در نماز جمعه خطبه میخوانند یا دعا میکنند، مثل شیشه شفاف و مثل آیینه درخشان است.
لحن صیقلی و کلام فصیح، هنر والایی است و بر اینکه جوانهای تحصیلکرده ما بدانند و بیاموزند که چگونه باید حرف زد، بسیار مؤثر بوده است. در واقع ایشان به صورت طبیعی برای نسلی که با ایشان بوده و از ایشان استفاده میکرده و به صحبت ایشان گوش میسپردهاند، معلمِ سخنوری بودهاند؛ البته اینکه ما چقدر یاد گرفته باشیم، داستان دیگری است.
بر اساس غیرت ملی و عشق و علاقهای که به زبان فارسی دارند و مصلحتی که برای ملک و ملت میاندیشند، معتقدند که علم را نباید به زبان انگلیسی در ایران ترویج کرد تا این باور پیش نیاید که زبان فارسی قدرت و قابلیت بیان مفاهیم علمی را ندارد.
مقالات و رسالات و نامهها و پیامهای ایشان که در مدت بعد از انقلاب در جامعه منتشر شده نیز اهمیت دارد. ایشان باظرافت، نکات مهمی را با رعایت همی جهات و جوانب در قالب عبارتهای شُستهرُفته و پاکیزه گنجاندهاند، طوری که همی مردم آن را میفهمند؛ از یک پیرزن سادی روستایی تا استاد دانشگاه. فرض کنید ایشان درباری فوت کسی یک پیام تسلیت مینویسد. اگر در آن پیام دقت کنید، میبینید چقدر از کلمه و کلام و قدرت زبان برای بیان اندیشی خود بهخوبی استفاده میکنند.
رصد فضای شعر کشور
اما شعرخوانی در حضور رهبر انقلاب منحصر به جلسی ماه رمضان نیست. ایشان جلسی دیگری هم با مداحان اهلبیت علیهمالسلام دارند که هر سال در روز تولد حضرت زهرا سلاماللهعلیها برگزار میشود. کاملاً معلوم است که ایشان برای اصلاح و ارتقای وضع مداحی در ایران سعی میکنند الگوها و نمونههای شایسته را به جامعه معرفی کنند.
این بهتر از آن است که مثل خیلیها بگویند این بد است، آن عیب است، فلانچیز انحراف است و ... مجال میدهند تا نمونههای خوب در حضور ایشان عرضه شود، بعد هم تلویزیون آن را پخش کند تا بهطور طبیعی تراز و میزان دست شاعران و مداحان بیاید و ذوق و سلیقهشان را اصلاح کنند.
این حرکت و اهتمام، در جریان مداحی سالهای اخیر اثرات مثبتی داشته و شعرهای سطحی و بیمایه کمتر خوانده میشود. گاهی ایشان در طول سال برای شاعرانی که اختصاصاً شعر آیینی میگویند نیز فرصتی ایجاد کردهاند.
شاعران آیینی را تشویق میکنند که برای اسلام و ائمه و دین و آیین شعر فاخر بگویند تا این شعرها خوراک آن خوانندههای خوب باشد. همچنین شاعران آیینی را به اینکه انجمنی برای خود داشته باشند و سر و سامانی به کارهایشان بدهند، تشویق کردهاند.
آیتالله خامنهای در عین توجه به رشد جوانان در شعر، پیشکسوتان را نیز احترام میکنند. مثلاً تا وقتی آقای حمید سبزواری حالشان خوب بود، یا مرحوم شاهرخی که دوستی صمیمی با آقا داشتند و سه چهار سال پیش فوت کردند، به عنوان پیر و پیشکسوت شاعران معاصر شعر میخواندند.
آقا با سبک شعری و شخصیت شاعرانی مثل آقایان مشفق، معلم، موسوی گرمارودی یا جوانترهایی مثل آقای قزوه یا کسانی مثل مرحوم قیصر امینپور و حسن حسینی و نصرالله مردانی هم دوستی و آشنایی داشتند و با آنها دیدارهایی داشتند.
با بسیاری از شاعران معاصر خوب شهرستانی نیز آشنا هستند و گاهی که شاعران جوان خدمت ایشان میآیند، از آنها احوال شاعران مسنتر شهر خودشان را میپرسند، سلام میرسانند و پیغامی میدهند. بنابراین با گروه زیادی از شاعران ایران آشنا هستند. احوال آقای محبت را در کرمانشاه میپرسند.
احوال آقای کلامی را در زنجان. از فلان شاعر تبریزی سراغ میگیرند. در مشهد یا کاشان از شاعری سراغ میگیرند و ... خلاصه اوضاع شعر را در ایران امروز رصد میکنند. این بخشی از کارهای برنامهریزی شدی ایشان برای حفظ زبان فارسی است و چراغ شعر معاصر را روشن نگهمیدارند، روغن این چراغ را زیادتر میکنند و شعلهاش را پرفروغتر میکنند.
اخیراً در یکی از دیدارها با هیأت دولت، رهبر انقلاب برخی نگرانیها را مطرح کردند که در دل خود ایشان و در میان جامعه بود. یعنی این که بعضیها در مقام ایراندوستی از اعتدال خارج میشوند، میکِشند توی خاکی و گرد و خاک میکنند.
ایشان حکیمانه و مهربانانه گفتند: «اگر میخواهید بروید سراغ ایران و ایرانی، سراغ زبان و ادبیات فارسی بروید و آن را تحکیم و ترویج کنید. اینکه دیگر معارضه ندارد. چرا سراغ چیزهایی میروید که بحثانگیز باشد و خودتان و دیگران را به زحمت بیندازید و برای مملکت درد سر درست کنید؟»
این نشان میدهد که ایشان زبان فارسی را مرکز و محور توجه به ایران میدانند. اتفاقاً این جنبه از شخصیت آیتالله خامنهای چیزی است که مخالفان نظام هم به آن اذعان دارند، اما بعضی به زبان میآورند و بعضی از روی بغضی که دارند، به زبان نمیآورند.
آنهایی که اهل ادب هستند و این ارزشها را میفهمند، درک میکنند که کسی امروز رهبری ایران را بر عهده دارد که شعر و داستان را میفهمد. همین غزل ایشان را که میگوید: «چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم ...» اگر کسی از اول تا آخرش بخواند، زیبایی و دلنشینی شعری را درمییابد که فصاحت و لطافت دارد و از ریزهکاریهای فراوان برخوردار است. البته ایشان شعرهای فراوان دیگری هم گفتهاند، اما فقط برخی از آنها منتشر شده و در دسترس است.
ایشان همچنین یک ناقد شعر درجهاول نیز هستند. من اشعار فراوانی از ایشان به خاطر دارم، اما ایشان علاقه ندارند به عنوان شاعر معرفی شوند. حتی در سخنرانیهای خود هم کم شعر میخوانند؛ اگرچه گاهی که تکبیتها یا تکمصرعهایی در این سخنرانیها آمده، اشعار نابی بوده است. گویی عالماً و عامداً کم شعر میخوانند. شاید چون ظاهر شاعری و سیاست با هم سازگار نیست. امام هم تا زنده بودند، اشعارشان کمتر منتشر شد.
آشنایی با معاصران زبان و ادبیات فارسی
یکی دیگر از ویژگیهای ایشان، آشنایی با پژوهندگان و محققان معاصر زبان و ادبیات فارسی و تکریم و تشویق آنها است. چند سال پیش من کتاب «مینوی و گستری ادب فارسی» را که تازه منتشر شده بود، میخواندم و به ذهنم رسید شاید آقا از انتشار این کتاب مطلع نشده باشند.
البته نمیدانستم که نظر ایشان نسبت به مینوی چیست، چون بعضی نسبت به مینوی انتقاد دارند و حرفهایی میزنند. پاورچین پاورچین گفتم آقا این کتاب را ملاحظه کنید، حرفهای خواندنی دارد.
ایشان گفتند: «بله، من با آقای مینوی آشنا بودم و با او ملاقات کرده بودم.» دیدم خیلی ارزیابی خوبی از مرحوم مینوی دارند و کتاب را با حُسن قبول پذیرفتند. پیش خودم فکر میکردم چند نفر هستند که امروز بتوان راجع به مینوی اینگونه با آنها صحبت کرد و آنها نیز قدر مینوی را بدانند؟
سال گذشته مطلع شدیم که آقا حدود ۹ ماه قبل از درگذشت ایرج افشار، ملاقاتی با آن مرحوم داشتهاند که به پیشنهاد خود آقا بوده است. ایشان یادداشتی برای آقای افشار فرستاده بودند که من مایلم شما را ملاقات کنم و وی هم قبول کرده بود.
آقا در دیدار با آقای افشار به ایشان گفته بودند: «من از دورانی که شما سردبیر مجلی سخن بودید، مقالات و نوشتههای شما را میخواندم تا بعد در مجله راهنمای کتاب و ... من از نثر فارسی شما خوشم میآید، چون خوندار و جاندار است و نثر دلپذیر و درست و دلنشینی مینویسید.» یعنی یکی از جهاتی که ایشان به آقای افشار احترام میگذاشتند، قدرت قلم او بود.
هماکنون نیز کثرت مطالعات ایشان در شعر و ادبیات حیرتآور است. گاهی که خدمتشان میرسم، انبوه کتابهای جدیدی که برای ایشان در همه رشتهها و از جمله ادبیات فارسی رسیده است، من را متحیر میکند.همان شبی که جلسات سالانه شاعران برگزار میشود، شاعران مختلفی دهها جلد کتاب شعر جدید را به ایشان تقدیم میکنند و ایشان همه را نگاه میکنند و بعد نظر میدهند.
دغدغههای ادبیاتی رهبری
اگر بخواهیم فهرستی کوتاه از دغدغهها و اقدامات امروز ایشان در حوزی زبان فارسی ارائه کنیم، چند نکته قابل اشاره است: یکی تذکرات مستمر به صداوسیما و اهتمام به رعایت قواعد زبان فارسی و بهکارگیری زبان فصیح و معیار امروزی در برنامههای صداوسیما و بهخصوص اخبار است.
هم در زمان ریاستجمهوری و هم در دوران رهبری، یکی از تذکرهای دائمی ایشان به مدیران صداوسیما، پاسداری از زبان فارسی بوده است. اگر ببینند از صداوسیما خطا و انحرافی در زبان فارسی مشاهده شده یا شنیده شده، حتماً تذکر میدهند.
همچنین بر برگزاری همایشها و دورههای آموزشی برای نویسندگان و گویندگان صداوسیما تأکید دارند و گاهی خود به عنوان سخنران در این همایشها شرکت کردهاند.
خاطرم هست یک بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یکی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و درباری بعضی غزلهای ایشان صحبت کردم. مرحوم همایی هم یکی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند.
مورد دیگر هم سخنرانیهایی است که ایشان در محافل ادبی کردهاند و من به دو نمونه اشاره میکنم: یکی سخنرانی ایشان در افتتاحیه کنگره حافظ است که من در آن حاضر بودم و در ردیف دوم یا سوم کنار مرحوم کیومرث صابری نشسته بودم. جلسهای طوفانی بود؛ خیلی شلوغ و پر از سروصدا. ایشان سخنرانی خود را با بسمالله شروع کردند و این ابیات را حُسن مطلع سخنرانی خود قرار دادند که:
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد/ در این سخن به کس انکار کار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند/ یکی به پای سکه صاحبعیار ما نرسد
وقتی با این غزل حافظ شروع کردند، سکوتی بر جلسه حاکم شد. بعد یک ساعت سخنرانی تحلیلی داشتند.
ایشان سخنرانی دیگری نیز راجع به اقبال لاهوری در اختتامیه کنگره اقبال کردند که «جاوید اقبال» پسر اقبال لاهوری نیز در آن جلسه حاضر بود و سخنرانی را برای او ترجمه میکردند، چون ایشان فارسی را خوب نمیدانست.
بعد از سخنرانی، جاوید اقبال در همان جلسه گفت: «اگر همه رهبران جهان اسلام به اندازی آقای خامنهای با افکار اقبال آشنا بودند، امروز جهان اسلام وضع دیگری داشت.» سخنرانی مفصل آیتالله خامنهای در زمان ریاستجمهوری در نخستین سمینار زبان فارسی هم کاملاً فکرشده و منظم بود و مطالب جالبی در اینباره ایراد کردند.
ایشان انتظار دارند که جامعه و خصوصاً تحصیلکردههای جوان دانشگاهی و حوزوی به ظرفیتهای زبان و ادبیات فارسی آگاهی پیدا کنند و بر آن تسلط یابند و از قابلیتهای این زبان برای اعتلا و توسعه معنویت در کشور و همچنین برای تقویت فکر و فرهنگ و ترویج علم و انسجام ملت استفاده کنند.
کسی که در مزرعه بزرگی کندویهای خوبی دارد و عسل مصفایی تولید میکند، چقدر برای ظرف انتقال و بستهبندی آن باید دغدغه داشته باشد؟ همانگونه ایشان معتقدند باید عسل ایمان اسلامی را در «ظرفِ زبان» بستهبندی و توزیع کرد.
یعنی بستهبندی اندیشه و فرهنگ اسلامی در غالب زبان و ادبیات فارسی باید همه جا باشد. بسیاری از معارف اسلامی را -که البته همی آن نزد ملت ایران نیست و نزد ملتهای دیگر هم هست- باید بهدرستی با زبان فارسی منتقل کرد.
زبان ظرف و آیینه فکر و فرهنگ
زبان از نظر ایشان ظرف و آیینه فکر و فرهنگ است و گاهی یک بیت شعر یا یک سرودی زیبا میتواند ملتی را به حرکت درآورد. جالب توجه است که سرود کنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است.
بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند که آن سرود قبلی که در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید کار حسابشدهتری صورت بگیرد. البته من از جزئیات آن خبر ندارم، اما ایشان وقت گذاشته بودند و شاعران و مسئولان را دعوت کرده و حدود و ثغور کار را معین کرده بودند.