برخی افراد جامعه به دلیل اینکه خلاف خود را پنهان کنند و یا خودشان را مطابق میل اطرافیان نشان دهند، به «دروغ» پناه میبرند. دروغ گویی علل و عوامل زیادی از جمله عوامل فردی، اجتماعی و فرهنگی دارد که به آنها اشاره میشود:
عوامل فردی و تربیت نادرست کودکان
عوامل فردی و یا همان روانشناختی به شخصیت خود افراد برمیگردد. برخی از افراد عادت به دروغ گویی داشته و براساس دیدگاههای روانشناسی این دروغگویی میتواند شرطی شده باشد. مثلا در دیدگاه رفتارگرایی اعتقاد بر این است که والدین کودکان را شرطی میکنند و کودک با دروغ گفتن به اهداف خود رسیده و اینکه میتوانند از تنبیه فرار کنند و این رفتار در کودکان نهادینه میشود.
در روش دیگر فرض کنید که والدین به شخصیت کودک احترام گذاشته و او را تحویل بگیرند، ویژگیهای مثبت آن را تقویت کرده و زیاد با دیگران مقایسه نکنند و یا شخصیتش را خرد و دچار حقارت نکنند، این کودک کمتر به دروغ گویی گرایش پیدا میکنند.
عوامل محیطی و فرهنگی
از دیدگاه روانشناسی مسئله تربیتی که در چارچوب خانواده و مدرسه اتفاق میافتاد، بسیار مهم است. در زمینه اجتماعی و فرهنگی، فرهنگهایی که بسیار باز هستند، کمتر احتمال دارد که افراد در آن فرهنگ دروغ بگویند، زیرا دلیلی برای دروغ گفتن ندارند؛ اما در فرهنگهای بسته، افراد تمایل دارند که مسائل خود را پنهان کرده و به اجبار به دروغگویی گرایش پیدا کنند؛ در نتیجه فشارهای اجتماعی و فرهنگی باعث میشود که افراد به دروغگویی روی بیاورند و سعی کنند که حقیقت را کتمان کنند.
الگوهای سیاسی و اجتماعی
البته الگوهای سیاسی و یا اجتماعی در رفتار و شخصیت افراد بسیار مهم است، وقتی کارمندی میبیند که رییس او بسیار راحت دروغ میگوید و یا کودکی میبیند که پدرش دروغ میگوید و یا دانشآموزی که میبیند معلم او دروغ میگوید؛ در نتیجه دروغگویی یک مسئله فرهنگی شده و باعث میشود که افراد برای اینکه خود را با محیط اجتماعی سازگار کنند، دروغ بگویند.
اختلالات شخصیتی
از لحاظ فردی ممکن است در برخی از افراد به دلیل اختلالات شخصیتی، گرایش به دروغ گویی در آنها بیشتر شود. مثلا نوجوانهایی که سابقه بزهکاری و یا خلافکاری دارند و کسانی که شخصیت ضد اجتماعی و مرزی دارند، این افراد بیشتر به دروغگویی گرایش دارند؛ یعنی اگر دروغ گویی خیلی شدید باشد، جنبه مرض و یا بیمارگونه به خود میگیرد و میتواند نشانهای از یک اختلالات روانشناختی باشد.
تربیت و پرورش خانوادگی
برخی از افراد هم در بزرگسالی همانطور که در چارچوب خانواده تربیت شده و پرورش یافتهاند، رفتار و واکنش از خود نشان داده و با اطرافیان خود تعامل میکنند؛ مثلا در تعامل بین زن و شوهر بسته به اینکه در گذشته چطور تربیت شدهاند، همان واکنش را وارد ارتباط باهمسر و یا خانواده خود میکنند. مثلا اگر فردی دروغگویی در خانواده خود رایج بوده، زمانیکه ازدواج میکند سعی میکند که به همسر خود دروغ بگوید و از طریق دروغ گفتن به اهداف خود برسد.
جنبه مصلحتی پیدا کردن دروغ
در خیلی از اوقات این دروغ گفتن افراد، جنبه مصلحتی پیدا میکند، در فرهنگ ما این باور وجود دارد که سعی کنید راست نگویید؛ زیرا گفتن راست و یا حقیقت، ممکن است خوشایند افراد نباشد. البته این رفتار جایز و مناسب نیست، افراد جامعه باید حقیقت را بگویند؛ اما به زبان ملایم.
علت دروغگویی در زندگی مشترک
تحقیقات نشان میدهد که مردان بیشتر از زنان دروغ میگویند، منتهی دلیل دروغگویی این است که از همسران خود میترسند و سعی میکنند آنها را اغنا و مجاب کنند و یا خوشامد زنان به آنها دروغ میگویند؛ مثلا این جملات را به همسر خود به دروغ میگویند.« این لباس به شما میآید، چقدر زیبا شدی. این کارت خوب بود.» یا اینکه مردان میخواهند خلافهای خود را پنهان کنند، مثلا به دروغ میگویند «در ترافیک ماندهایم و یا سرکاریم و مشکل داریم و مشغله داریم.»اما در خانمها هم دروغگفتن بیشتر جنبه اقتصادی دارد؛ مثلا اگر زنان یک کالایی را میخرند، شاید قیمت واقعی را به همسر خود نگویند.
تمام این رفتار نامناسب و دروغ گفتن ناشی از این میشود که ارتباط سالم و درستی بین زوجین نیست و آن صداقتی که باید باشد، وجودندارد. اگر بین افراد صداقت باشد، کمتر به دروغ گرایش پیدا میکنند