
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: «اگر شما میدانید که رفتارهای ترامپ بد است، انتظار ما این است که در سیاستهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و بین المللی ما در بازی ترامپ قرار نگیریم و در کادر خواستههای او عمل نکنیم و این امر مستلزم این است که میراث اندیشهای سید حسن مدرس و محمد مصدق و شعار به غایت بد دفاع شده «نه شرقی و نه غربی» به طور ویژه مورد توجهی دوباره قرار گیرد.»
فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: طی بالغ بر ۲۰۰ سال گذشته، همواره در هنگامه منازعههای هژمونیک، اراده مشترک طرفین منازعه این بوده که ایران در حضیض سیستمی به سر ببرد. اهمیت این مساله از این بابت است که حداقل آنچه که ابراز میشود به گونهای است که تصور میکنند غایت مساله منازعه هژمونیک با ستیز تعیین تکلیف میشود، در حالی که معتقدم ستیزی میان قدرتهای اصلی وجود ندارد و مچ انداختن برای تعیین سهم هر یک از طرفین، از غنایمی که در دنیا وجود دارد را شاهد هستیم؛ بنابراین اینکه فکر کنیم از تضاد یا تعارضی که میان آنها است استفاده و ضمانتی برای خود فراهم میکنیم، به گواه مشاهدههای تاریخی، برداشت دقیق و درستی نیست.
به گزارش جماران، این اقتصاددان، ادامه داد: قدرتها در هر چه ضعیفتر کردن ایران، با یکدیگر توافق دارند و بخش اعظم گرفتاریهای ما و ضربههای هولناکی که از دریچه امنیت ملی و تمامیت ارضی خوردیم، ریشه در عدم شناخت ظرفیتها و محدودیتهای داخلی خود و عدم شناخت اقتضائات نظام بین المللی دارد. همه وجوه این نظام بین المللی در ابعاد سیاسی یا نظامی منحصر نمیشود، بلکه ما حتی از اقتضائات تحولات علمی و فنی هم در حد نصاب آگاهی نداشتیم و ترکیب اینها برای ما ضربههای مهلکی به همراه داشته است.
مومنی به بخشهایی از تاریخ ایران که در آن هر بار خواستهایم برای از بین بردن نفوذ یک کشور به قدرت خارجی دیگری پناه بردیم و بعدا کارنامه این قدرت خارجی جدید چنان بوده که پشیمان شدیم و گفتیم صد رحمت به کشور مسلط قبلی، مانند آنچه که در جنگ چالدران شاهد آن بودیم، اظهارداشت: آنچه در جنگ جهانی اول و دوم و توهم بی طرفی که داشتیم، گذشت، به ما این پیام را میدهد که بازکردن باب گفتوگوهای جدی در این زمینه میتواند برای کشور ما خیر داشته باشد.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، با بیان اینکه در اندیشه توسعه گفته میشود هر قدر جهان به سمت نوآوریهای فناورانه جدیدتر حرکت میکند و دنیا کوچکتر میشود و دسترسیها افزایش مییابد، ضریب اهمیت شرایط بیرونی بالاتر میرود، گفت: به موازات نیاز به خودشناسی، ما به صورت فزاینده به دیگرشناسی وسلطه شناسی هم نیازمندیم و اگر در هر کدام از اینها لغزشی وجود داشته باشد، میتواند برای ما هزینههای غیرقابل جبران داشته باشد. ما در این رابطه نقطه قوت و ضعف داریم، نقطه قوت این است که در تجربههای چند صد سال گذشته، کسانی از پیشینیان ما، اقتضائات مواجهه اصولی با این شرایط را درک کرده و برای ما یک ذخیره دانایی به جا گذاشتهاند که میتواند بسیار کمک کننده باشد. این ذخیره دانایی را در بالاترین سطح، میراث اندیشهای سیدحسن مدرس و محمد مصدق، ذیل مفهوم «موازنه عدمی» میدانم و معتقدم راهگشاترین و شاید افتخارآمیزترین اندیشههای به میراث مانده از این دو نفر، بحثهایی است که در این زمینه کردند.
وی تاکید کرد: انقلاب اسلامی از دریچه نحوه تعامل با دنیای خارج، هوشمندانه شعارهای خود را روی آن میراث اندیشهای بنا کرد. شعار «نه شرقی، نه غربی»، دقیقا مانند شعار موازنه عدمی، جهت گیری انزواجویانه یا خصمانه با دنیای خارج را به هیچ وجه دنبال و توصیه نمیکرد و به آن عمل هم نکرد. آن نقطه آسیب پذیری که میتواند برای ما پرهزینه باشد، این است که روند تحولات علمی – فنی به گونهای است که مناسبات مبتنی بر سلطه را دائما رو به پیچیدهتر شدن و نامرئیتر شدن میبرد؛ بنابراین بخشهای قابل اعتنایی از اصحاب اندیشه و خرد، به حکم اینکه این مناسبات با چشم غیرمسلح، دیده نمیشود، وجود آن را انکار میکنند و انکار کردن آن به واسطه شدت تاثیرگذاری سرنوشت سازی که برای ما دارد، میتواند هزینه آفرین باشد و هر میزان که به سالهای جدیدتر نزدیک میشویم، هزینه – فرصت آن میتواند بیشتر و غیرقابل جبرانتر باشد.
استاد گروه برنامه ریزی و توسعه اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی توضیح داد: از دیدگاه مفهومی، در اقتصاد سیاسی توسعه، برای مواجهه با این مساله، دو مفهوم کلیدی «وابستگی متقابل» و «وابستگی یک سویه» وجود دارد. جریان اصلی علم اقتصاد ادعا میکند ما در دنیا، چیزی به نام وابستگی یک سویه و مبتنی بر مناسبات سلطه نداریم و میگویند دنیا، دنیای وابستگی متقابل است.
اما وقتی در عمل، به تاریخ اقتصادی جهان نگاه کنید، میبینید که هر جا که نابرابری موضوعیت پیدا کند، الگوی رابطه ها، از وابستگی متقابل، به وابستگی یک سویه میل میکند. از نقطه عطف نخستین موج انقلاب صنعتی تا امروز، ما با پدیدهای با نام «الگوی سنتی – استعماری تقسیم کار بین المللی» روبهرو هستیم که در آن طرف قویتر اراده خود را به طرف ضعیفتر تحمیل میکند، بنابراین یک وابستگی یک سویه پدیدار میشود.
مومنی گفت: متفکران توسعه نشان دادهاند که انکار کردن این وابستگیهای یک سویه و ارادههای بلاتردید برای اعمال آن، بسیار سختتر از پذیرفتنش است؛ اما، چون در سرزمین گرامی ما، عزیزان در جاهایی که نباید، کارهای سخت را دنبال میکنند، گرایشهای مسلط در هم در بخش اعظم نظام اندیشهای ما و آن بدتر در نظام تدبیر امور ما، به گونهای است که جهان را جهان وابستگی متقابل میبینند، اما در شعار و ژست از آن سوی بام افتادهاند و هر رطب و یابسی را به استکبار جهانی و نظام سلطه نسبت میدهند، اما اقتضائات عملی آنچه که مطرح میکنند را مشاهده نمیکنیم. اگر نگوییم دقیقا عکس آن را به طرز مشکوکی مشاهده میکنیم.
وی با بیان اینکه در دوره احمدی نژاد علی رغم آن شعارهای با ادعای رویارویی با قدرتهای دنیا، ارزبری هر واحد تولیدناخالص داخلی ایران، نسبت به دوره مشابه قبل از خود، ۵ برابر افزایش یافت و با بی سابقهترین و مشکوکترین روندها در صادرات و تضعیف بنیه تولید ملی روبهرو بودیم، گفت: بسط افراطی واردات و بی اعتنایی به اقتضائات ارتقای بنیه تولید ملی، کارکردهای ذلت آور خود را در دوره روحانی هم به همراه داشته است.
این اقتصاددان یادآور شد: وقتی برجام نهایی شد، رئیس جمهور وقت آمریکا، زمانی که خواست گزارشی از این ماجرا به مردم آمریکا و جهان بدهد، از این تعبیر استفاده کرد و گفت این توافقی مبتنی بر اعتماد متقابل نیست، بلکه توافقی مبتنی بر راستی آزمایی است. یعنی همچنان طرفهای برجام، قطعا با ما رابطه استراتژیک تعریف نخواهد کرد.
این وضعیت، جزئیات بسیار تکان دهندهای دارد و در اواسط نوامبر ۲۰۱۵، رویترز در گزارشی راهبردی، نوشت پیام اوباما میگوید ما رابطه مبتنی بر تولید و فناوری که رابطهای بلندمدت است با ایران برقرار نخواهیم کرد. اما اگر ما هیچ کاری هم نکنیم، تندروها در آمریکا، اسرائیل و ایران، این شعار را عمده خواهند کرد که این چه توافقی بود و چه تفاوتی ایجاد کرد. در آن گزارش گفته بودند که ما رابطه بلندمدت مبتنی بر همکاریهای فناورانه که ارتقای بنیه تولید در ایران ایجاد میکند را انتخاب نمیکنیم، اما باید حتما در مسیر همکاریها در جهت گسترش و تعمیق نیازهای مصرفی ایرانیها داشته باشیم، اما غم انگیزترین نکته اش که آنها که خارج از ایران هستند آن را درک میکنند.
اما این فهم در هیچ یک از اسناد برنام ریزی ایران وجود ندارد، این است که گفته بود تکیه گاه ما برای این راهبرد جدید که هم دهان تندروها را ببندیم و هم هشدار اوباما را لحاظ کرده باشیم، این است که در ایران ما یک گروه اجتماعی داریم که آنها باید هدف برنامه ریزی و تعامل میان ما و آنها باشند و از تعبیر «یک طبقه اجتماعی به غایت ثروتمند» استفاده کرده بود. گفته بود که جمعیت این طبقه اجتماعی ۳ میلیون نفر است که دو ویژگی دارند، اول اینکه اشتهای سیری ناپذیر برای مصرفهای لوکس دارند و دیگر اینکه برای تامین خواسته هایشان حدی برای هزینه کرد ندارند.
مومنی معتقد است: در دوران پس از آمدن ترامپ، آن روندهای مشکوکی که در دوره روحانی و احمدی نژاد بود وجود دارد و این رویه در دوره رئیسی هم وجود داشته و طنز تلخ این است که در همین دوره محدودی که دولت پزشکیان آمده، اندازه بی احتیاطیها در بازکردن درهای کشور به روی واردات عمدتا مصرفی و بی اعتناییهای غیرقابل باور همراه با تحمیل فشارهای سنگین به بخشهای مولد اقتصاد، گوی سبقت را از دوره رئیسی گرفته است. گویی ما آمادگی خود را برای تن در دادن به روابط مبتنی بر وابستگی یک سویه، محور قرار دادیم.
این استاد دانشگاه ضمن تشریح ابعاد مفهوم «موازنه عدمی» که در آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی با عنوان «نه شرقی، نه غربی» متجلی شد، تاکید کرد: هر دو اینها معنا و دلالت انزواجویانه و خصمانه نداشت. بلکه هدف این بود که ما باید کشوری مستقل باشیم که بتوانیم تعاملهای از نوع وابستگی متقابل را با دنیا دنبال کنیم. لازمه این مساله، به عنوان یک استراتژی برای اداره نظام ملی این است که ما باید در داخل حکومتی داشته باشیم که رابطه اش ما مردمش، رابطهای مبتنی بر اعتماد باشد. در این چارچوب، اگر سیاستی، حس اعتماد مردم به حکومت را کوچکترین کاهشی بدهد، آن سیاست باید متوقف شود. در حالی که عزیزان در جهت گیریهای اقتصادی به گونهای قاعده گذاری میکنند که گویا اصل بر این است که رابطه مردم با حکومت بدتر شود. من نام آن را «روند مشکوک اداره اقتصاد ملی» میگذارم و متاسفانه مصداقهای این مساله بسیار زیاد است.
مومنی با طرح این سوال که چرا در انقلاب مشروطیت، جمعبندی درباره قتل «ملک المتکلمین» و «سید جمال الدین واعظ»، این قدر به سرعت صورت گرفت و چرا پس از مشروطه «سید حسن مدرس» و «محمد مصدق» آن دو سرنوشت را پیدا کردند، گفت: پاسخ من این است که آنچه که آنها فهمیده بودند، در جامعه ما هویت جمعی پیدا نکرده بود. لازمه موازنه عدمی این است که رابطه مردم با حکومت مبتنی بر اعتماد باشد و دیگر اینکه ستون فقرات راهبرد موازنه عدمی، ارتقای بنیه تولید ملی است.
این اقتصاددان ضمن تشریح مفهوم شاخص «رابطه مبادله» که توان رقابت و توان مقاومت اقتصادهای ملی را میسنجد، خاطرنشان کرد: از نقطه عطف پس از پایان جنگ، ما سوراخ دعا را گم کردیم و در ورطهای افتادیم که من نام آن را «پیش روی در باتلاق» گذاشتم و این پیش روی متاسفانه همچنان ادامه دارد. در ۱۰ ساله اول بعد از پیروزی انقلاب، سال ۱۳۶۷، به دلایل پرشماری که مبتنی بر شوکهای برون زا بوده، ضعیفترین سال عملکرد اقتصادی ایران در دوره بعد از انقلاب بوده است.
در فاصله پایان جنگ تا ۱۳۸۹، شاخص رابطه مبادله، نسبت به این وضعیت در ۱۳۶۷، بالغ بر ۳۴ درصد سقوط کرده است! در این دوره، نسبت به دوره ۱۰ ساله اول پشت به تولید ملی کردیم و هر حکومتی که به تولید ملی پشت کند و به رانت و ربا و دلالی و سوداگری و واردات محوری را باز کند روی آورد، باب مشارکت مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسی شان را متناسب با شدت کاری که کرده مسدود میکند و بنابراین رابطه میان مردم و حکومت هم از شرایط مطلوب فاصله میگیرد.
مومنی تاکید کرد: در فاصله ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹، شاخص رابطه مبادله ایران در مقایسه با وضعیت این شاخص در ۱۳۸۹، سقوط ۳۰ درصدی را تجربه کرده است. اکنون اگر بخواهیم رابطه مبتنی بر کرامت انسانی و تحقق وعدههای انقلاب اسلامی را در داخل داشته باشیم، باید ریل موجود که ریل بازتولید نابرابریهای ناموجه، مشارکت زدایی از مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی شان و پشت کردن به بنیه تولید ملی است را تغییر دهیم. این راه نجات است. در خارج از ایران هم راه نجات ایران این است که نه تن به روابط مبتنی به دست نشاندگی دهد و نه تن به مناسبات تنش آمیز دهد. مناسبات تنش آمیز، بستر ساز انداختن ایران در چنبره مناسبات وابستگی است. ظاهری اغواگر دارد و حرفهای دهان پرکن در آن زیاد زده میشود، اما کارکرد آن عمق بخشی به وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج است. نشانههای بسیار خطرناکی از این ماجرا اکنون در ایران وجود دارد.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه باید پرسید پس اندیشه ورزان و نهادهای نظارتی این سرزمین چه میکنند و در این چند ۱۰ سال حواس ما به چه بوده که از چنین مسالهای غفلت کردیم، گفت: سند قانون برنامه چهارم، در هدف گذاری کمی، تحقق میانگین رشد سالانه ۸ درصدی را پیش بینی کرده بود. پیش بینی این سند برای تحقق این رشد این بود که ما سالانه با ۱۶.۵ میلیارد دلار واردات میتوانیم رشد ۸ درصدی را محقق کنیم. از سال ۱۳۹ مطالعههایی در سازمان برنامه وجود دارد که ادعا میکند برای تحقق رشد ۸ درصدی ما حداقل سالانه به ۲۰۰ میلیارد دلار واردات نیاز داریم! ببینید ما با چه سرعتی به سمت عمق بخشی به وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج حرکت میکنیم؟!
به گفته مومنی؛ اکنون به سایت بورس مراجعه کنید، هر بنگاه تولیدی که اهتمام بیشتری به عمق بخشی به تولید داخل داشته باشد از نظر مالی فاجعه آمیز است، اما هر بنگاه تولیدی که بیشتر ادای تولید درآورد و مونتاژکاری کند، اوضاع و احوال مالی به سامان تری دارد. این وضعیت نشان دهنده این است که ما آرمانهایمان را گم و به آنها پشت کردیم. برای اینکه ایران نشان دهد از این حالت که پشت به هدف است رو به هدف میشود، شاقول عدالت اجتماعی است. یعنی رویکردی که اسم آن را توسعه عادلانه گذاشتهام. سرعت و شتاب پشت کردن به هدفها، ابعاد بسیار نگران کننده تری پیدا کرده است؛ برای نمونه برای اولین بار در قرن بیستم، در نیمه دوم دهه ۱۳۹۰، فاصله زمانی برای دو برابر شدن اندازه جمعیت فقیر ایران به سه سال رسیده است. ما در ۱۰۰ ساله اخیر، چنین چیزی نداشتیم.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد، ابراز عقیده کرد: این وضعیت نشان میدهد ما آن مناسباتی که از درون آن امکان بهره گیری از ظرفیتهای نظام بین المللی داشتیم را تقریبا به صفر رساندیم و رابطه با مردم هم به هیچ وجه حال و روز خوبی ندارد. معلوم نیست حواس حکومت گرامی به سمت چه چیزهای مهمتری است که چنین مسائلی که با این وضوح در گزارشهای رسمی منعکس شده را نمیبیند. این ریل نیازمند تغییر بنیادی است و با رفوکاری، ادا درآوردن و ظاهرسازی و ادعاکردن هم حل و فصل نمیشود.
این استاد دانشگاه با تشریح مفهوم «درونی شدن وابستگی» توضیح داد: وقتی ساختار نهادی، به صورت نظام وار، نابرابریهای ناموجه را بازتولید میکند، مناسبات وابستگی یک سویه، حتی اگر نیروی محرکه بیرونی هم نداشته باشد، از درون بازتولید میشود و ما اکنون افتادن در چنین ورطهای را از زاویه اوضاع و احوال سیاستهای فقر زا و نابرابرساز و سیاستهای تضعیف بنیه تولید ملی و سیاستهای بی ثبات کننده و ناامن ساز و اصرار مشکوک ساختاری قدرت به دست برنداشتن از سیاستهایی که به جای همدلی عمومی، نفرت عمومی را بازتولید میکند و از دریچه اصرار مشکوک در برقرار داشتن مناسبات تنش زا با دنیای خارج میتوانیم به وضوح ببینیم.
مومنی گفت: اگر شما میدانید که رفتارهای ترامپ بد است، انتظار ما این است که در سیاستهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و بین المللی ما در بازی ترامپ قرار نگیریم و در کادر خواستههای او عمل نکنیم و این امر مستلزم این است که میراث اندیشهای سید حسن مدرس و محمد مصدق و شعار به غایت بد دفاع شده «نه شرقی و نه غربی» به طور ویژه مورد توجهی دوباره قرار گیرد.