فرارو- زمان آن رسیده که سیاست مداران جهان فکری جدید به حال لیبی کنند، در غیر این صورت احتمال مستعمره شدن این کشور پس از انقلاب بسیار بالا است.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از الجزیره، شورش ها و انقلاب ها اغلب به صورت داخلی اتفاق می افتند اما بازتاب آنها عموماً جهانی است. معترضان بر سرنگونی رژیمی که به آنها فشار می آورد و ظلم می کند تاکید دارند اما نتیجه مبارزات و سرنوشت نهایی انقلاب آنها می تواند از طریق اتفاقات و نیروهای بسیار دور رقم بخورد.
زمانیکه معترضان لیبی و آزادی خواهان غربی خواستار مداخله برای خارج کردن نیروهای معمر قذافی، رهبر لیبی از بنغازی شدند، بسیاری به اشتباه گمان کردند این جنگ با زدودن شورش ها از بیابان به طرابلس پایان می یابد. مشکل اینجا است که حتی با حمایت های هوایی ناتو، معترضان فاقد توانایی نظامی برای حمله به نیروهای دولتی بودند.
این امر هیچ توهینی را متوجه شجاعت معترضان یا فداکاری های آنها نمی کند اما بازتاب این واقعیت است که مبارزات درست نظامی نیازمند آموزش و سازماندهی است که آنها فاقد آن هستند. مداخله ناتو برای آنها به یک قتل عام تبدیل شد و برای غرب، این مداخله به طور کلی بر اساس انگیزه نگرانی های بشردوستانه صورت گرفت.
این امر در برخی موقعیت ها و شرایط تا حدودی قابل درک بود اما با ورود ناتو، انقلاب لیبی نه تنها کرسی را به غرب بر سر میز حاکمیت داد، بلکه در برابر امکان توسعه خودمختاری سیاسی و نظامی غرب تسلیم شد.
فرانتس فانون، نویسنده فرانسوی زبان، مقاله نویس، روانپزشک و یک انقلابی و متفکر برجسته قرن بیستم به دلیل استعمارزدایی و روان آسیب شناسی استعمار می توانست توصیه هایی برای معترضان لیبی داشته باشد. وی می دانست که انقلاب نیازمند نوعی شور و شوق و تمایل عمیق برای قربانی کردن خود است که مردم لیبی آن را به نمایش گذاشتند. وی این را هم می دانست که شور و شوق به تنهایی کافی نیست و انقلاب ها برای دستیابی به اهداف اصلی باید از یک نظام آهنین برخوردار باشند.
این درس اغلب با قتل عام مردم انقلابی از سوی نیروهای امنیتی رژیم ظالم آموخته می شود. در انقلاب لیبی نیز همین امر می توانست منجر به همکاری قبیله های دور از هم شود اما در لیبی شرایط متفاوت است، هواپیماهای ناتو و ارتش فرانسه جای نظم و هماهنگی میان معترضان را گرفته اند.
چندان روشن نیست که چرا غرب که بحران های مختلفی گریبان گیرش است، تصمیم به مداخله در لیبی گرفته است. اخبار نارحت کننده ای که از اطراف بنغازی منتشر می شود، ضعف رژیم قذافی، قرابت آن با غرب، علاقه سازکوزی و کامرون برای زنده کردن روزهای گذشته به عنوان رهبران قدرت های بزرگ، هر یک نقشی را ایفا کرده اند.
اوباما گوشه ای ایستاده و از پشت صحنه حامی مداخله در لیبی است اما کامرون، سارکوزی و ناتو از نزدیک شرایط را لمس می کنند و حال سرنوشت همه آنها به آینده رژیم قذافی گره خورده است و به همین دلیل قذافی هیچ شانسی برای نجات ندارد.
به طور کلی مشکل اصلی که انقلاب های بهار عرب با آن روبرو هستند این است که حمایت بین المللی با الگوهای سیاسی و اقتصادی جز انقلاب های غرب و چین وجود ندارد و به همین علت باید راه و الگویی جدید را برای موفقیت این انقلاب ها طراحی کرد.