صحنههای مشمئز کننده و کراهت بار اهدا کفن به مهمانهای برنامه جعبه سیاه در شبکه افق صدا وسیما بار دیگر سلیقه کج و نگرش مرگ اندیش برخی مدیران و برنامه سازان صدا وسیما را به منصه ظهور رساند مدیران و برنامه سازانی که گویی برنامههای خود را نه برای مردم بلکه برای مخاطبان خاص در لایههای قدرت میسازند و تنها قضاوت وتحسین آنها را اصل میشمارند.
علی صمدی (روزنامه نگار)؛ تقدیس مرگ از این دست البته نه به فرهنگ اسلامی ربط دارد و نه به فرهنگ ایرانی. در فرهنگ اسلامی پرداختن به مشاغل و مسائل گورستانی از قبیل کفن و دفن و گور کنی و کفن فروشی در عین ضرورت با قید کراهت ذکر میشود و در فرهنگ ایرانی هم نور و سرور و شادی از محورهای اصلی باورها و نگرشها به شمار میآید. حال مدیران و برنامه سازان تلویزیون چه جاذبه و فایدهای در ایجاد صحنههای آمیخته با گور و کفن سراغ کردهاند خدا میداند. شاید به قول میرزا آقاسی این چاه برای کسی آب نداشته باشد لابد برای بعضیها نان دارد.
متاسفانه پرداختن به مسائل قبرستانی و تاکید بر مراحل مختلف آن در صدا وسیما منحصر به این برنامه نیست وبه قول خودشان این «آیتم» در اکثر سریالها و فیلمهای تلویزیونی جایگاهی وثیق و مورد تاکید دارد. کمتر فیلم و سریال تلویزیونی را میتوان سراغ کرد که در آن از سکانسهای پرو پیمان قبرستانی خبری نباشد. حتی در مجموعههای طنز تلویزیونی از قبیل «پیامک از دیار باقی» و یا «متهم گریخت» نیز به وفور شاهد این قبیل سکانسها هستیم.
براستی نویسندگان و کارگردانهای ما در طراحی و باز آفرینی سکانسهای قبرستانی چه انرژیی از خود نشان میدهند!
جزییات جان دادن، جیغهای دلخراش هنرپیشههای زن، خاک بر سر پاشیدن، حمل جنازه، گذاشتن جنازه در قبر، شاتهای پیچیده هنری از ریختن خاک بر روی جنازه از زاویه پایین هر کدام با وسواس هنری شگفت انگیز و جزئیات کامل در سریالهای ما کار میشود تا اشتهای عجیب و غریب کارگردانهای ما در آفرینش کراهت به تمامی ارضا شود. (اگر کارگردانی مانند هیچکاک را استاد ژانر وحشت مینامند بعضی کارگردانهای ماهم الحق استاد ژانر کراهت هستند)
حضور هنرپیشه اصلی در قبرستان و چمباتمه زدن در کنار قبر والدین یا همسر به همراه وا گویهها ودرد دلهای طولانی و اشک انگیز هم سکانس کلیشهای است که کمتر کارگردانی از آن چشم پوشی میکند.
البته مقوله مرگ یک واقعیت جدی در مسیر زندگی است و هیچ هنرمندی نمیتواند از کنار آن بی تفاوت بگذرد یا آن را ازمناسبات زندگی کنار بگذارد و نیز تذکار مسئله مرگ به عنوان یک اصل اخلاقی مورد قبول است، اما چیستی یک پدیده با چگونگی بیان آن متفاوت است و هنر بیشتر چگونه گفتن است تا چه گفتن.
مرگ عاقبتی محتوم و زندگی واقعیتی مغتنم است در حدیث داریم الدنیا مزرعه الاخره و کار درمزرعه احتیاج به نیرو نشاط دارد. وظیفه هنرمند دمیدن روح نشاط و شادابی به جامعه است اگرنه کفن هدیه دادن و آیه یاس خواندن هیچ نسبتی با هنر و هنرمندی ندارد.