معاون سیاسی و بینالمللی معاونت راهبردی رئیسجمهور گفت: «ظریف بهطور مبسوط در خصوص روایتهای برساخته رژیم صهیونیستی در مورد جمهوری اسلامی ایران صحبت کرد و با توضیح نگاه و رویکرد فرصتمحور دولت چهاردهم و موقعیت تاریخی جمهوری اسلامی ایران در بیش از دو قرن گذشته روایتهای جعلی بهخصوص مبنی بر ضعف ایران را برای مخاطبان منطقهای و بینالمللی آشکار کردند. اسرائیل تلاش میکند از جمهوری اسلامی ایران یک روایت "ضعیف خطرناک" جعل کند.»
محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه و نیز معاون راهبردی کنونی رئیسجمهور، به عنوان نماینده ایران در اجلاس داووس حضور پیدا کرد و طی این سفر مصاحبهای مهم با فرید زکریا، خبرنگار مشهور سیانان انجام داده است.
به گزارش اعتماد، معاون راهبردی دولت چهاردهم طی این گفتوگو به موضوعاتی از قبیل رویارویی احتمالی تهران و تل آویو و همچنین آینده روابط امریکا و ایران و همزمان اعلام هشدارهایی مبنی بر تهدید امنیتی نبودن ایران برای جهان اشاره کرد. گروهی از ناظران حضور ظریف در حاشیه داووس و مصاحبهاش با چهرهای شناخته شده، چون زکریا را در راستای دیپلماسی عمومی و رسانهای دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم تبیین کرده و آن را از این منظر قابل توجه قلمداد کردند.
به این بهانه و با هدف واکاوی و بررسی دیپلماسی عمومی و نیز رسانهای دولت آقای پزشکیان با ساسان کریمی، معاون سیاسی و بینالمللی معاونت راهبردی رییسجمهور و مدرس دانشگاه تهران گفتوگو کردهایم. مشروح گفتوگو در ادامه آمده است.
به عنوان سوال نخست ارزیابی شما از بازتاب موضعگیریهای آقای ظریف به عنوان یکی از مقامات رسمی دولت چهاردهم در بستر اجلاس مهم داووس و همچنین مصاحبه ایشان با فرید زکریا در حاشیه این نشست چیست؟
در متن و حاشیه مجمع جهانی اقتصادی داووس، دکتر ظریف با دولتمردان و اندیشمندان زیادی ملاقات و در جمع آنها صحبت کردند. موضوعات اصلی پیرامون رویکرد سیاست خارجی ایران در دولت چهاردهم و به خصوص با عنایت به تحولات منطقه بود که ظریف بهطور مبسوط در خصوص روایتهای برساخته رژیم صهیونیستی در مورد جمهوری اسلامی ایران صحبت کردند و با توضیح نگاه و رویکرد فرصت محور دولت چهاردهم و موقعیت تاریخی جمهوری اسلامی ایران در بیش از دو قرن گذشته روایتهای جعلی به خصوص مبنی بر ضعف ایران را برای مخاطبان منطقهای و بینالمللی آشکار کردند.
به باور شما این گفتوگو حامل پیامی مشخص به دولت جدید ایالات متحده امریکا با لحاظ کردن مواضع تهران درخصوص برنامه هستهای و تاکید بر گفتوگوی شرافتمندانه بوده است؟
ظریف پیام مشخصی به کسی ازجمله ایالات متحده ارسال نکردند و گفتوگویی هم در این باره انجام نشد. آنچه مشخص است در صورت اراده سیاسی لازم، موقعیت مناسبی فراهم است که دولت ترامپ با توجه به اینکه در عرصه داخلی جمهوریخواهان توانستهاند اکثریت کرسیها در مجلس نمایندگان و سنا را از آن خود کنند، در عرصه سیاست خارجی با لحاظ کردن منافع این کشور و نه خواستههای اسراییل تصمیمسازی کرده و در باب ایران و خاورمیانه استراتژی معقولی را تعریف کند. واقعیت این است که در هر شرایطی ما باید تلاش کنیم مانع از آن شویم که ایران در مرکز توجهها قرار بگیرد. زیرا این مقوله به واسطه پروژه امنیتیسازی رژیم صهیونیستی میتواند هزینهها، تهدیدها و اصطکاکهای پرهزینهای را به ایران تحمیل کند.
به باور شما تا چه اندازه رویکرد دیپلماتیک دولت آقای پزشکیان در بستر رسانهای آن هم توسط چهرهای که پیشتر نقش برجستهای در حوزه مذاکرات هستهای داشته، میتواند اهرمهای فشار شاهینهای امریکایی دولت ترامپ را خنثی کند؟ و همچنین بستر را برای رایزنیهای تهران و واشنگتن فراهم نماید؟
واقعیت آن است که این سفر با چنین هدفی انجام نشد و بیشتر به کنشگری اصیل ایران در محیط بینالمللی و بازپسگیری سهم کشورمان از تریبونهای موثر متمرکز بود. در هر حال کشورما دارای توان قابلتوجهی در زمینه دیپلماسی هست و همهچیز در دیپلماسی جمهوری اسلامی باید با محوریت وزارت امور خارجه اجرا شود که با توجه به موقعیت حقیقی دکتر ظریف، این هماهنگی با وزارت امور خارجه در حداکثر خود قرار دارد.
در شرایط کنونی سفر آقای ظریف و همچنین پیام ایشان تا چه اندازه توانسته روایت محافل اسراییلی و غربی در باب ایران و فعل و انفعالهای منطقهای کشورمان را خنثی کند؟
حقیقت آن است که اسراییل تلاش میکند از جمهوری اسلامی ایران یک روایت «ضعیف خطرناک» جعل کند که هر دو تعبیر غلط است. اینکه نیروهای محور مقاومت هزینههایی را در یک سال گذشته پرداخت کردهاند یک امر است و تعبیر آن در باب «ضعف جمهوری اسلامی ایران» امری دیگر؛ این تعبیر وقتی حاصل میشود که نیروهای محور مقاومت را نیروهای نیابتی ایران بدانیم که واقعا اینچنین نبوده است.
اولا در بسیاری از موارد عمر جنبشهای مقاومتی که امروز در منطقه میشناسیم از جمهوری اسلامی بیشتر است و منطقا این نیروها نمیتوانند برساخته و دستساز ایران باشند. دوم آنکه نیروی نیابتی وقتی معنادار است که تصمیم و هدفگذاری حرکات آن در مبدأ - مثلا تهران- انجام شود. حال آنکه در مورد نیروهای محور مقاومت هیچکدام از این دو صحیح نیست؛ این نیروها خود تصمیم میگیرند و خود به شکلی مستقل عمل میکنند. گویی که در بسیاری از موارد حتی این تصمیمها و اعمال به اطلاع تهران هم نرسیده است. در مواردی هم حتی تصمیم و عملکرد نیروهای محور مقاومت با تهران زاویه جدی داشته و این موارد در دهه گذشته قابل ردیابی است.
این نشان میدهد که اساسا نیروهای مقاومت نیروهای نیابتی نیستند بلکه موجودیتهای اصیلی هستند که بر مبنای اقتضای تاریخی- جغرافیایی شکل گرفتهاند. رابطه جمهوری اسلامی ایران با آنها البته رابطه حمایتی است، اما هرگز این نیروها بخشی از بازدارندگی یا قدرت نظامی ایران نبودهاند که هدف قرار دادن آنها به معنای ضعف ایران باشد. واقعیت آن است که مقاومت به عنوان یک ایده اصلی و قدیمی در مقابل اشغالگری رژیم صهیونیستی باقی خواهد ماند. مقاومت برنامهپذیر نیست بلکه الگویی خودجوش است که بعدا میتواند سازماندهی شود.
ایده دوم یعنی «خطرناک بودن جمهوری اسلامی ایران» نیز که به منظور امنیتیسازی ایران توسط اسراییل برساخته میشود باید مورد مداقه و تحلیل قرار بگیرد. مغز این تعبیر بر این مدار قابل تبیین است که از آنجایی که نیروهای نیابتی و عناصر قدرت بازدارنده ایران تحت تاثیر قرار گرفتهاند، این کشور ناگزیر دکترین هستهایاش را تغییر خواهد داد. اما مقدمه و نتیجه این استدلال غلط است.
جمهوری اسلامی ایران اساسا نیروی بازدارنده خود را در آسیب نمیبیند و با توجه به خودکفایی، پایداری و اطمینان به نفس از امنیتی که خود ساخته است، نیازی به اتخاذ حرکات و رویکردهای عجیب ندارد. رویکرد امروز جمهوری اسلامی ایران رویکردی مثبت و فرصت محور است که شنیده شدن این رویکرد و روحیه در بسترهایی نظیر مجمع جهانی اقتصاد از همه مناسبتر و موفقتر است. در عین حال، مذاکره امروز نیاز به بستر چندانی ندارد و گلوگاه آن، بیشتر محاسبات هزینه- فایده و پایداری نتایج آن با توجه به وجوه تاریخی قابل تبیین است. اگر طرفین احساس کنند آوردههای یک ایده بر هزینههای آن چیرگی دارد علی القاعده نباید از آن مسیر اجتناب کنند.