bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۱۸۱۰۷

درخواست علی مطهری درباره مجازات مداح توهین کننده به اهل سنت

درخواست علی مطهری درباره مجازات مداح توهین کننده به اهل سنت

علی مطهری به ماجرای کلیپ جنجالی یک مداح واکنش نشان داد.

تاریخ انتشار: ۱۸:۱۲ - ۱۷ دی ۱۴۰۳

علی مطهری، نماینده ادوار مجلس در خصوص ماجرای مداح هنجار شکن در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:

مداح نادانی که به نمازگزاران اهل سنت زاهدان و مسجد آنها و یکی از علمای آن سامان توهین کرد و سنگ جان‌نثاری برای علی علیه السلام را به سینه می‌زد باید بداند که بر خلاف سیره آن حضرت و در راستای خواسته نتانیاهو عمل کرده است. مجازات او باید به اطلاع مردم برسد.

گفتنی است این مداح با استفاده از الفاظ توهین‌آمیز به مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، مسجد مکی و پیروان اهل سنت اهانت کرده است.

انتقاد شدید علی مطهری از توهین یک مداح به اهل سنت زاهدان/ آن مداح نادان!

برچسب ها: علی مطهری مداح
امین میرزائی
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۳۶ - ۱۴۰۳/۱۰/۱۷
این شعرِ مولانارو با مزخرفاتِ مداحای ِ معاصر مقایسه کنین ، به جای ادا درآوردنم خبرنگارا و هنرمندا و روشنفکرا و کارگرا و معلما و بیحجابا و فعالای ِ محیط زیستو از زندون در بیارین :

روز عاشورا همه اهلِ حلب ،
باب ِ انطاکیه اندر تا به شب ،
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ،
ماتمِ آن خاندان دارد مُقیم .
ناله و نوحه کنند اندر بُکا ،
شیعه عاشورا برای کربلا .
بشمرند آن ظلمها و امتحان ،
کز یزید و شمر دید آن خاندان .
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وَشت ،
پر همی‌گردد همه صحرا و دشت .
یک غریبی شاعری از ره رسید ،
روزِ عاشورا و آن افغان شنید .
شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد ،
قصدِ جست و جوی آن هیهای کرد .
پُرس پُرسان می‌شد اندر اِفتِقاد ،
چیست این غم !؟ بر که این ماتم فتاد !؟
این رئیسِ زفت باشد که بمُرد ،
این چنین مَجمع نباشد کارِ خُرد .
نام او و القاب او شرحم دهید ،
که غریبم من ، شما اهل دِه اید .
چیست نام و پیشه و اوصاف او !؟
تا بگویم مرثیه ز الطافِ او .
مرثیه سازم که مردِ شاعرم .
تا ازینجا برگ و لالنگی برم .
آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای ،
تو نِه‌ای شیعه ، عدوّ ِ خانه‌ای .
روز عاشورا نمی‌دانی که هست ،
ماتمِ جانی که از قرنی بهست !؟
پیشِ مؤمن کی بُوَد این غصه خوار !؟
قدرِ عشقِ گوش ، عشقِ گوشوار .
پیش ِمؤمن ماتمِ آن پاک‌روح ،
شهره‌تر باشد ز صد طوفانِ نوح .
گفت آری لیک کو دورِ یزید !؟
کی بُدست این غم !؟ چه دیر اینجا رسید !
چشمِ کوران آن خسارت را بدید ،
گوشِ کرّان آن حکایت را شنید .
خفته بودستید تا اکنون شما !؟
که کُنون جامه دریدید از عزا !؟
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان !
زانک بَد مرگیست این خواب ِ گران .
روحِ سلطانی ز زندانی بجَست ،
جامه چون دَرّیم !؟ چون خاییم دست !؟
چونکِ ایشان خسروِ دین بوده‌اند ،
وقتِ شادی شد چو بشکستند بند .
سوی ِ شاذَروانِ دولت تاختند ،
کَنده و زنجیر را انداختند .
روزِ مُلکست و گُش و شاهنشهی ،
گر تو یک ذره ازیشان آگهی .
ور نِه‌ای آگه ، برو بر خود گِری ،
زانک در انکارِ نقل و محشری .
بر دل و دینِ خرابت نوحه کن ،
که نمی‌بیند جز این خاکِ کُهُن .
ور همی‌بیند چرا نَبوَد دلیر !؟
پُشتدار و جانسپار و چَشم‌سیر !؟
در رُخَت کو از مِیِ دین فرخی !؟
گر بدیدی بحر کو کفّ ِ سخی !؟
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv