فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست
بی دلی سهل بود گر نبود بیدینی
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین بر تو که شایسته صد چندینی
عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار
ظاهرا مصلحت وقت در آن میبینی
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره به جز مسکینی
باد صبحی به هوایت ز گلستان برخاست
که تو خوشتر ز گل و تازهتر از نسرینی
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی
سخنی بیغرض از بنده مخلص بشنو
ای که منظور بزرگان حقیقت بینی
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد
بلغ الطاقه یا مقله عینی بینی
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی
شرح لغت: باد صبحی:نسیم بامدادی
۱- حضرت حافظ در بیت دوم و سوم میفرماید:
به آن خدایی که تو پرستنده برگزیده او میباشی، سوگندت میدهم که چاکر قدیمی خود را دریابی و دیگری را ترجیح ندهی.
* اخلاق پسندیده و شرم و حیای تو را در میان زیبارویان، سرور همه کرد. بر تو مبارک باد که حقیقا شایسته آن مقام هستی.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
به لطف خدا در نزد مردم مقام و موقعیتی مناسب یافته ای. اخلاق نیک تو و لطف و صفای باطنی ات تو را بر دیگران برتری بخشید. اکنون حیف از تو با این دل پاک و صادق نیست که با دوستان ناباب همنشینی می کنی؟ از این افراد بر حذر باش که موقعیت و شأن تو را به خطر می اندازند.