bato-adv
کد خبر: ۷۶۸۱۰

كيفيت پيدايش و رشد شيعه -6 (روش عقلي و نقلي شيعه)

علامه محمد حسين طباطبايي(ره)

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۷ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۰

روش شيعه در عمل به حديث

حديثى كه بلاواسطه از زبان خود پيغمبر اكرم (ص ) يا ائمه اهل بيت (ع ) شنيده شود حكم قرآن كريم را دارد ولى حديثى كه با وسائط بدست ما ميرسد عمل شيعه در آن بترتيب زير است :

در معارف اعتقادى(مانند توحيد و معاد و نبوت و امامت و..) كه به نص قرآن, علم و قطع لازم است به خبر متواتر يا خبرى كه شواهد قطعى به صحت آن در دست است عمل مي شود و به غير اين دو قسم كه خبر واحد ناميده مي شود, اعتباری نیست.

و لى در استنباط احكام شرعيه نظر به ادله اى كه قائم شده علاوه به خبر متواتر و قطعى به خبر واحد نيز كه نوعا مورد وثوق باشد عمل مي شود.

پس خبر متواتر و قطعى پيش شيعه مطلقا حجت و لازم الاتباع است و خبر غير قطعى(خبر واحد) بشرط اينكه مورد وثوق نوعى باشد تنها در احكام شرعيه حجت مي باشد.

تعليم و تعلم عمومى در اسلام

تحصيل علم يكى از وظائف دينى اسلام است. پيغمبر اكرم (ص ) مي فرمايد: "طلب علم براى هر مسلمانى فريضه ( واجب ) مي باشد."
و طبق اخبارى كه با شواهد قطعيه تأ ييد شده است مراد از اين علم دانستن اصول سه گانه اسلامى ( توحيد -نبوت - معاد ) با لوازم قريب آنها است و دانستن تفصيل احكام و قوانين اسلامى است براى هر فرد به اندازه ابتلاء و احتياج وى.

البته روشن است كه تحصيل علم به اصول دين, اگرچه با دليل اجمالى باشد براى همه ميسر و در خور توانائى است ولى تحصيل علم به تفصيل احكام و قوانين دينى از راه استفاده و استباط فنى از مدارك اصلى كتاب و سنت ( فقه استدلالى ) كار همه كس نيست و تنها در خور توانائى برخى از افراد مي باشد و در اسلام حكم طاقت فرسا (حرجى) تشريع نشده است .

از اين روى تحصيل علم به احكام و قوانين دينى از راه دليل به طور واجب كفائى به بعضى از افراد كه توانائى و صلاحيت آن را دارند اختصاص يافته و وظيفه بقيه افراد طبق قاعده عمومى، وجوب رجوع جاهل به عالم ( قاعده رجوع به خبره ) آن است كه به افراد نامبرده (كه مجتهدين و فقهاء ناميده مي شوند) مراجعه كنند ( و اين مراجعه تقليد ناميده مي شود ) البته اين مراجعه و تقليد غير از تقليد در اصول معارف است كه به نص آيه كريمه (و لا تقف ما ليس لك به علم ) ممنوع مي باشد .

بايد دانست كه شيعه تقليد ابتدائى را به مجتهد ميت جايز نمي داند؛ يعنى كسي كه مسئله را از راه اجتهاد نمي داند و طبق وظيفه دينى بايد از مجتهد تقليد كند نمي تواند به نظر مجتهدى كه زنده نيست مراجعه كند مگر اينكه در همين مسئله به مجتهد زنده اى تقليد كرده باشد و پس از مرگ مرجع و مقلد خود به نظر وى باقى بماند. اين مسئله يكى از عوامل مهم زنده و تر و تازه ماندن فقه اسلامى شيعه است كه پيوسته افرادى در راه تحصيل اجتهاد تلاش كرده به كنجكاوى در مسائل فقهى مي پردازند. لكن اهل سنت در اثر اجماعى كه در قرن پنجم هجرى بر لزوم اتباع( تبعيت) مذهب يكى از فقهاء اربعه شان, ابو حنيفه, مالك, شافعى، احمد بن حنبل,نمودند اجتهاد آزاد را و هم چنين تقليد غير يكى از اين چهار فقيه را جايز نمي دانند و در نتيجه فقه شان در همان سطح تقريبا هزارودويست سال پيش باقى مانده است و در اين اواخر جمعى از منفردين، از اجماع نامبرده سر پيچيده به اجتهاد آزاد مي پردازند .

شيعه و علوم نقليه

علوم اسلامى كه مرهون تدوين علماء اسلام مي باشد به دو بخش "عقليه" و "نقليه" منقسم مي شود، علوم نقليه علومى است كه مسائل آنها به نقل، متكى است مانند لغت و حديث و تاريخ و نظاير آنها و علوم عقليه غير آن است مانند فلسفه و رياضيات.

ترديد نيست كه عامل اصلى پيدايش علوم نقليه در اسلام همانا قرآن كريم مي باشد و به استثناء دو سه فن مانند تاريخ و انساب و عروض، عموما خانه زاد اين كتاب آسمانى هستند.

مسلمانان به راهنمائى بحث و كنجكاوي هاى دينى به تدوين اين علوم پرداختند كه عمده آنها از ادبيات عربى علم نحو, صرف, معانى, بيان, بديع, لغت، مي باشد و از فنون مربوط به ظواهر دينى علم قرائت, تفسير, حديث, رجال، درايه, اصول, فقه مي باشد.

شيعه نيز به نوبت خود در تأ سيس و تنقيح اين علوم سهم به سزائى دارند بلكه مؤسس و مبتكر بسيارى از آنها شيعه بوده است چنان كه نحو ( دستور زبان عربى را )ابو الاسود دئلى كه از صحابه پيغمبر اكرم (ص ) و على (ع ) بود به املاء و راهنمائى حضرت على (ع ) تدوين نمود و يكى از بزرگ ترين مؤسسين علوم فصاحت وبلاغت ( معانى و بيان و بديع ) صاحب بن عباد شيعى از وزراء آل بويه بود و اولين كتاب لغت كتاب العين است كه تأ ليف دانشمند معروف خليل بن احمد بصرى شيعى است كه واضع علم عروض بوده است و هم در علم نحو استاد سيبويه نحوى ميباشد.

و قرائت عاصم در قرآن به يك واسطه به على (ع ) می رسد و عبدالله بن عباس كه در تفسير، مقدم ترين صحابه شمرده مي شود شاگرد على عليه السلام مي باشد و مساعى اهل بيت (ع ) و شيعيان شان در حديث و فقه و اتصال فقهاء اربعه و غير آنها به امام پنجم و ششم شيعه معروف است و در اصول فقه نيز پيشرفت عجيبى كه در زمان وحيد بهبهانى ( متوفاى 1205 ) و بالاخص به دست شيخ مرتضى انصارى ( متوفاى سال1281 هجرى قمرى ) نصيب شيعه شده هرگز با اصول فقه اهل سنت قابل مقايسه نيست .

طريق دوم بحث عقلى

1- تفكر عقلى فلسفى و كلامى
2 - پيش قدمى شيعه در تفكر فلسفى و كلامى در اسلام
3 - كوشش پايدار شيعه در فلسفه و ساير علوم عقليه
4 - چرا فلسفه در شيعه باقى ماند ؟
5 - چند تن از نوابغ علمى شيعه

تفكر عقلى و فلسفى و كلامى

سابقا تذكر داديم كه قرآن كريم تفكر عقلى را امضاء نموده و آن را جزء تفكر مذهبى قرار داده است البته به نحو تعاكس. تفكر عقلى نيز پس از آنكه حقانيت و نبوت پيغمبر اكرم (ص ) را تصديق نموده است ظواهر قرآن را كه وحى آسمانى است و بيانات پيغمبر اكرم (ص )و اهل بيت (ع ) گرامي اش را در صف حجت هاى عقلى قرار داده و حجت هاى عقلى كه انسان با فطرت خدادادى نظريات خود را با آنها اثبات مي كند دو قسم است؛ برهان و جدل.

برهان، حجتى است كه مواد آن، مقدماتى حق ( واقعى ) باشند اگرچه مشهود يا مسلم نباشند و به عبارت ديگر قضايائى باشند كه انسان با شعور خدادادى خود اضطرارا آنها را درك و تصديق مي كند چنان كه مي دانيم ( عدد سه از چهار كوچكتر است ) اين گونه تفكر، تفكر عقلى است و در صورتي كه در كليات جهان هستى انجام گيرد مانند تفكر در مبدأ آفرينش و سرانجام جهان و جهانيان، تفكر فلسفى ناميده مي شود.

و جدل، حجتى است كه همه يا برخى از مواد آن از مشهورات و مسلمات گرفته شود چنان كه در ميان گروندگان اديان و مذاهب معمول است كه در داخل مذهب خود نظريات مذهبى را با اصول مسلمه آن مذهب اثبات مي كنند.

قرآن كريم هر دو شيوه را بكار بسته و آيات بسيارى در اين كتاب آسمانى در هريك از اين دو شيوه موجود است .

اولا به تفكر آزاد در كليات جهان هستى و در نظام كلى عالم و در نظامهاى خاص مانند نظام آسمان و ستارگان و شب و روز و زمين و نباتات و حيوان و انسان و غير آنها امر مي كند و با رساترين ستايش از كنجكاوى عقلى آزاد مي ستايد وثانيا به تفكر عقلى جدلى كه معمولا بحث كلامى ناميده مي شود مشروط به اين كه با بهترين صورتى
(به منظور اظهار حق بي لجاجت مقرون به اخلاق نيكو ) انجام گيرد، امر نموده است؛ چنان كه مي فرمايد "ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن". سوره نحل آيه 125 .

پيش قدمى شيعه در تفكر فلسفى و كلامى در اسلام

كاملا روشن است كه از روز اول، گروه اقليت شيعه از اكثريت تسنن جدا شده پيوسته با مخالفين خود در نظريات خاصه ای كه داشت به محاجه مي پرداخت.

درست است كه محاجه دو طرفى است و متخاصمين، هر دو در آن سهيم مي باشند ولى پيوسته شيعه جانب حمله و ديگران جانب دفاع را به عهده داشته اند و پيشقدمى در تهيه وسائل كافيه مخاصمت در حقيقت از آن كسى است كه به حمله ميپردازد.

و نيز در پيشرفتى كه تدريجا نصيب مبحث كلامى شد و در قرن دوم و اوايل قرن سوم با شيوع مذهب اعتزال به اوج ترقى رسيد، پيوسته علماء و محققين شيعه كه شاگردان مكتب اهل بيت بودند در صف اول متكلمين قرار داشتند؛ گذشته از اين كه سلسله متكلمين اهل سنت از اشاعره و معتزله و غير ايشان به پيشواى اول شيعه على عليه السلام مي رسد.

و اما كساني كه به آثار صحابه پيغمبر اكرم (ص ) آشنائى دارند خوب مي دانند كه در ميان اين همه آثار كه از صحابه ( كه در حدود دوازده هزار نفر از ايشان ضبط شده ) در دست است حتى يك اثر كه مشتمل به تفكر فلسفى باشد نقل نشده؛ تنها اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بيانات جذاب وى در الهيات، عميق ترين تفكرات فلسفى را دارد.

صحابه و علماء تابعين كه به دنبال صحابه آمده اند و بالاخره عرب آن روز به تفكر آزاد فلسفى هيچ گونه آشنائى نداشتند. و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجرى نمونه اى از كنجكاوى فلسفى ديده نمي شود تنها بيانات عميق پيشوايان شيعه و بالخصوص امام اول و هشتم شيعه است كه ذخائر بيكرانى از افكار فلسفى را دارا است و آنان مي باشند كه گروهى از شاگردان خود را با اين طرز تفكر آشنا ساختند .

آرى، عرب از طرز تفكر فلسفى دور بود تا نمونه اى از آن را در ترجمه برخى از كتب فلسفى يونان به عربى در اوايل قرن دوم هجرى ديد و پس از آن كتب بسيارى در اوائل قرن سوم هجرى از يونانى و سريانى و غير آن به عربى ترجمه شد و روش تفكر فلسفى در دسترس عموم قرار گرفت و با اين حال اكثريت فقهاء و متكلمين به فلسفه و ساير علوم عقليه كه مهمانان تازه واردى بودند روى خوشى نشان نمي دادند و اين مخالفت اگر چه در آغاز كار به واسطه حمايتى كه حكومت وقت از اين علوم مي كرد, تأ ثير قابل توجهى نداشت ولى پس از كمى، صفحه برگشت و همراه منع اكيد، كتب فلسفى را به دريا ريختند و رسائل "اخوان الصفا" كه تراوش فكرى يك عده مؤلفين گمنامى است، يادگارى است از آن روز و گواهى است كه چگونگى وضع ناهنجار آن وقت را نشان مي دهد. پس از اين دوره در اوايل قرن چهارم هجرى، فلسفه توسط ابى نصر فارابى احيا شد و در اوايل قرن پنجم در اثر مساعى فيلسوف معروف بو على سينا، فلسفه توسعه كامل يافت و در قرن ششم نيز فلسفه اشراق را شيخ سهروردى تنقيح نمود و به همين جرم نيز به اشاره سلطان صلاح الدين ايوبى كشته شد و ديگر پس از آن داستان فلسفه از ميان اكثريت برچيده شد و فيلسوفى نامى بوجود نيامد جز اين كه در قرن هفتم در اندلس كه در حاشيه ممالك اسلامى واقع بود ابن رشد اندلسى به وجود آمد و در تنقيح فلسفه كوشيد .

كوشش پايدار شيعه در فلسفه و ساير علوم عقليه

شيعه چنان كه در آغاز, براى پيدايش تفكر فلسفى عاملى مؤثر بود در پيشرفت اين گونه تفكر و ترويج علوم عقليه نيز ركنى مهم بود و پيوسته بذل مساعى مي كرد و از اين روى با اين كه با رفتن ابن رشد, فلسفه از ميان اكثرت تسنن رفت هرگز از ميان شيعه نرفت و پس از آن نيز فلاسفه اى نامى مانند خواجه طوسى و ميرداماد و
صدرالمتألهين بوجود آمده يكى پس از ديگرى در تحصيل و تحرير فلسفه كوشيدند.

هم چنين در ساير علوم عقليه كسانى مانند خواجه طوسى و بيرجندى و غير ايشان بوجود آمدند.

همه اين علوم و بويژه فلسفه الهى در اثر كوشش خستگى ناپذير شيعه پيشرفت عميق كرد چنان كه با سنجش آثار خواجه طوسى و شمس الدين تركه و ميرداماد و صدرالمتألهين با آثار گذشتگان، روشن است.

چرا فلسفه در شيعه باقى ماند

چنان كه عامل مؤثر در پيدايش تفكر فلسفى و عقلى در ميان شيعه و به وسيله شيعه درميان ديگران ذخاير علمى بوده كه از پيشوايان شيعه به يادگار مانده، عامل موثر دربقاء اين طرز تفكردر ميان شيعه نيز همان ذخاير علمى است كه پيوسته شيعه بسوى آنها با نظر تقديس و احترام نگاه مي كند و براى روشن شدن اين مطلب كافى است كه ذخاير علمى اهل بيت (ع ) را با كتب فلسفى كه با مرور تاريخ نوشته شده بسنجيم، زيرا عيانا خواهيم ديد كه روز بروز فلسفه به ذخاير علمى نامبرده نزديكتر مي شد تا در قرن يازده هجرى تقريبا به همديگر منطبق گشته و فاصله اى جز اختلاف تعبير درميان نمانده است.

چند تن از نوابغ علمى شيعه

الف - ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (متوفاى سال 329هجرى). وى در شيعه اولين كسى است كه روايات شيعه را از اصول (هر يك از محدثين روايتهائى كه از ائمه اهل بيت اخذ كرده بود در كتابى جمع آورى مي كرده و كتاب نامبرده اصل ناميده مي شد) استخراج و تقطيع كرده و به ترتيب ابواب فقه واعتقاد مرتب ساخته است.

كتاب وى كه كافى ناميده مي شود به سه بخش اصول و فروع و روضه (متفرقات) منقسم و به شانزده هزار وصد و نود و نه حديث مشتمل است و معتبرترين و معروفترين كتاب حديثى است كه در عالم تشيع شناخته مي شود و سه كتاب ديگر كه تالى كافى مي باشند.

كتاب فقيه شيخ صدوق محمد بن بابويه قمى (متوفاى 381 ه.ق).
کتاب تهذیب و کتاب استبصار تألیف شیخ طوسی (متوفای 460ه.ق) می باشد.

ب - ابوالقاسم جعفر بن حسن بن يحيى حلى معروف بمحقق, (متوفاى 676ه,ق) وى نابغه فقه و سرآمد فقهاى شيعه مي باشد و ازشاهكارهاى فقهى وى كتاب مختصر نافع و كتاب شرائع الاسلام است كه 700 سال است در ميان فقها دست بدست مي گردند و به نظر اعجاب و تجليل ديده مي شوند.

و در زمينه تالى محقق, شهيد اول شمس الدين محمد بن مكى را بايد شمرد كه در سال هفتصد و هشتاد و شش هجرى قمرى در دمشق به جرم تشيع كشته شد و از شاهكارهاى فقهى او كتاب لمعه دمشقيه است كه پس از گرفتارى در هفت روز در زندان نوشته است و هم شيخ جعفر كاشف الغطاء نجفى را (متوفاى سال 1227) بايد شمرد و از شاهكارهاى فقهى وى كتاب كاشف الغطاء است .

ج - شيخ مرتضى انصارى شوشترى (متوفاى 1281ه. ق). وى علم اصول فقه را تنقيح فرموده مجارى اصول عمليه را كه مهم ترين بخش اين فن است محرر ساخت و اكنون بيشتر از صد سال است كه مكتب وى پيش فقهاى شيعه داير است.

د - خواجه نصير الدين طوسى (متوفاى 676 ه. ق), وى اولين كسى است كه علم كلام را بشكل فنى كامل درآورد و از شاهكارهاى وى كتاب تجريد الكلام است كه بيشتر از هفتصد سال مي باشد اعتبار خود را در ميان اهل فن حفظ كرده است و شروح و حواشى بي شمار از عامه و خاصه بر آن نوشته شده خواجه علاوه بر نبوغى كه درعلم كلام دارد در فلسفه و رياضيات نيز يكى ازنوابغ عصر خود بشمار مي رود و بهترين گواه آن تأ ليفات ارزنده اى است كه در همه علوم عقليه دارد و رصدخانه مراغه هم از آثار اوست.

ه - صدرالدين محمد شيرازى (متولد 979 - 1050ه. ق). وى اولين فيلسوفى است كه مسائل فلسفه را (پس از آنكه قرن ها در اسلام سير كرده بود) از حالت پراكندگى درآورده مانند مسائل رياضى، روي هم چيد.

و از اين روى اولا: امكان تازه اى به فلسفه داده شد كه صدها مسئله فلسفى كه در فلسفه قابل طرح نبود مطرح و حل شود وثانيا: يك سلسله از مسائل عرفانى (كه تا آن روز طورى وراء طور عقل و معلوماتى بالاتر از درك تفكرى شمرده مي شدند ) به آسانى مورد بحث و نظر قرار گيرندثالثا: ذخاير زيادى از ظواهر دينى و بيانات عميق فلسفى پيشوايان اهل بيت (ع ) كه قرنها صفت معماى لاينحل را داشتند و غالبا از متشابهات شمرده مي شدند حل و روشن شدند و به اين ترتيب،  ظواهر دينى و عرفان و فلسفه، آشتى كامل پذيرفته و در يك مسير افتادند و پيش از صدرالمتألهين نيز دانشمندانى مانند شيخ سهروردى مؤلف حكمة الاشراق از فلاسفه قرن ششم و شمس الدين محمدتركه كه از فلاسفه قرن هشتم هجرى قدم هاى مؤثرى در اين راه برداشته اند ولى موفقيت كامل نصيب
صدر المتألهين شد .

صدر المتألهين در پيرو اين روش موفق شد كه نظريه حركت جوهرى را به ثبوت برساند و بعد رابع و نظريه نسبيت را (البته در خارج ذهن نه در فكر) كشف نمايد و نزديك به پنجاه كتاب و رساله تأ ليف كرده و از شاهكارهاى وى در فلسفه كتاب اسفار در چهار جلد مي باشد.
ادامه دارد...
bato-adv
مجله خواندنی ها