صداي زوزه اجنه مرد تحصيلكرده را به تله بزرگي انداخت.به گزارش خبرنگار تهرانامروز مدتي قبل مردي جوان به كلانتري آمده و با طرح شكايتي گفت:من فرد تحصيلكردهاي هستم و مدرك دانشگاهي بالايي دارم.
صيغه موقت زن دلربا
چند سالي بود ازدواج كرده و از زندگي زناشوييام هم نسبتا راضي بودم. روزي در يك مغازه با زن جوان و زيبايي آشنا شدم. اين زن كه «ش» نام داشت با همان نگاه اول مرا تحت تاثير قرار داد طوري كه با يكديگر شماره تلفني رد و بدل كرده و ارتباطمان شروع شد. «ش» گفت به تازگي به علت اعتياد همسرش از او جدا شده و تنها زندگي ميكند. وي پس از چند ارتباط تلفني و يك بار قرار گذاشتن در كافي شاپ فكر و ذهن مرا اسير خود كرد طوري كه در همان روزهاي اول به وي پيشنهاد كردم در ازاي تامين مقداري از هزينه زندگياش وي را بهطور مخفيانه به صيغه موقت خود درآورم و او هم قبول كرد. چون ميدانستم اگر همسرم از اين ماجرا با خبر شود ديگر سنگ روي سنگ بند نميشود. اين اقدام خود را از وي مخفي كردم.
ديالوگ با اجنه
مرد شاكي ادامه داد: در محل كار دائم با «ش» در تماس بودم و گاهي اوقات تا پاسي از شب پيش او ميماندم و به همسرم هم ميگفتم به خاطر اضافه كار بعضي شبها مجبورم ديرتر به خانه بيايم اما اين خوشي ديري نپاييد و حدود 10 روز از رابطه ما گذشته بود كه متوجه بعضي رفتارهاي عجيب و ترسناك اين زن شدم.او رفتار مرموزي داشت، گاهي به من زل ميزد و حرفهاي عجيب و غريبي رد و بدل ميكرد طوري كه انگار با موجود ديگري در حال صحبت است. وقتي هم از او در اين باره سوال ميكردم نگاهي خوفآور به من ميكرد و لبخندي غير عادي ميزد.اين رفتارها ادامه پيدا كرد تا اينكه يك شب كه پيش او بودم از من خواست لامپهاي خانه را خاموش و ساكت گوشهاي بنشينم. چيزي نگذشت كه از جا بلند شده و ضربه محكمي به شيشه پنجره زد و زوزهاي كشيد و نشست. سر جايم خشكم زد با ترس از او علت اين كار را پرسيدم. او كه از دستش خون زيادي جاري شده بود گفت شيطان قصد ضربه زدن به تو را داشت جلويش را گرفتم.
حمله وحشيانه شياطين
شاكي ادامه داد: ترس فراواني وجودم را گرفت.ساعتي بعد كه از خانهاش خارج شدم به من گفت از مدتي قبل توسط يك جنگير جني را به تسخير خود درآورده و مهره ماري كه اين جن براي او از غار مارها آورده است هم باعث علاقه شديد تو به من شده است.
وي از من خواست چيزي در اين باره به كسي نگويم وگرنه توسط همين جن مورد اذيت و آزار قرار خواهم گرفت.فردا شب وقتي دوباره با ترس ولرز به منزل وي رفتم يكمرتبه زوزههاي وحشتناكي را شنيدم كه از داخل حمام به گوش ميرسيد. وقتي از او در اين باره سوال كردم گفت اجنه براي عقد من و او جشني به پا كردهاند.من كه داشتم قالب تهي ميكردم بلافاصله از خانه او گريخته و به منزلم رفتم اما او دست بردار نبود او مدام با من تماس ميگرفت و ميخواست پيش او بروم و وقتي از اين كار امتناع كردم، گفت جنها بعد از آنكه خانهاش را ترك كردهام او را بارها مورد هجوم خود قرار داده و زخمي كردهاند! «ش» گفت اجنه از اينكه حرمت جشن آنها را پاس نداشته و اين رابطه را تمام كردهام عصباني شده و تهديد كردهاند اگر شوهرت برنگردد هم تو و هم او را خواهيم كشت! نمي دانستم چه كار كنم از نگراني اينكه اين قضيه صحت داشته باشد و واقعا بلايي سر او بيايد به خانهاش رفتم. او زخمهايي كه به جاي ناخن ميمانست روي بدن خود نشان داد و از من خواست با او ازدواج كنم.
ضبط صوتي در حمام
مرد پريشان خاطر گفت: مانده بودم چه خاكي بر سرم بريزم اين رابطه كج دار و مريز ادامه داشت تا اينكه يكروز كه دوباره صداهاي عجيب و غريب از حمام ميآمد و او هم مشغول ظرف شستن بود ترس را كنار گذاشته و داخل حمام رفتم.از مشاهده آنچه ميديدم خشكم زد . ضبطي را ديدم كه داخل حمام قرار داده شده واين صداهاي وحشتناك از آن خارج ميشود. خونم از كلاه بزرگي كه بر سرم رفته بود به جوش آمد. از حمام بيرون آمده و دعواي مفصلي با او راه انداختم. بعد از ترك وي از اينكه از دست اين زن ماليخوليايي و متوهم خارج شدهام احساس راحتي ميكردم اما اين آسايش ديري نپاييد و چند روز بعد متوجه تماس تلفني شدم كه اين زن ديوانه با همسرم برقرار و قضيه رابطه مرا با وي برملاكرده بود.از آن روز ديگر زندگي واقعا براي من زهرمار شد حال كه در آستانه جدايي با همسرم قرار دارم آمدهام از اين زن مكار شكايت كنم. هنوز نميدانم با اين تحصيلات بالا چطور گول ادعاهاي اين زن حقهباز را خوردم.