قرن بیست و یکم از دیدگاه آینده پژوهان، آغاز یک عصر نوین و آستانه ورود فراگیر به دنیای هوش مصنوعی است. بر این اساس جوامع، در حال تجربه چرخشی بی سابقه در تاریخ خود هستند که در سدههای پیشین به این شکل تجربه نکرده اند. اگر چنین باشد پس این تحول بیانگر ورود آنها به یک افق جدی و سرنوشت ساز است که برخی نشانههای آن را در حیات امروزمان به عیان میبینیم.
عیسی عبدی، تاریخ پژوه؛ در این افق، به علت مواجهه انسان" تاریخی" با هوش مصنوعی" خلاق، معرفت شناسی تاریخی در معرض دگرگونی قرار گرفته و پیشاپیش برخی پیشفرضهای آن از اعتبار افتاده اند. از طرفی الگوریتمها به عنوان عامل تحول ساز و شتاب دهنده در بسیاری زمینهها ظهور یافته اند؛ لذا جهان کنونی با شتابی روز افزون و به ظاهر انسان گرایانه، در حال تجربه جهشهای نوین است. در این چشم انداز، به طور مسلم سازوکارهای نوینی برای شتاب بخشیدن در راهند و مفاهیم، نهادها و الگوهای ارتباطی متفاوت در حال ظهورند.
اگر از این زاویه بنگریم نظامهای معنایی کلاسیک و مدرن هر یک در افقی تازه، به علت سرعت الگوریتمها در معرض تحول و آشفتگی معنایی قرار گرفته اند. بشریت از طریق بیوتک و الگوریتمها معنا و چهره دیگری پیدا میکند. انگاره یا استعاره ترابشر یا انسان بیوتک در این فراگرد که آمیزهای جدید از همزیستی روان، بیولوژی و تکنولوژی است یک امکان زیستی است که مورد توجه دانشمندان قرار دارد. الگوریتمها قادرند ذهن انسانها را هک کرده و عاملیت فردی یا اراده آزاد او را تحت تاثیر قرار دهند. الگوریتمها میتوانند در آینده علایق و ذائقههای بشر را شناسایی کنند و برای اهداف فرهنگی، اقتصادی، تجاری و سیاسی مورد استفاده قرار دهند.
هکرها به شکل دوست و همراه بشر، همچنین قادرند از طریق خوانش ذهن، در واقع عواطف و احساسات را دستکاری کرده، از طریق ایجاد جاذبه، انسان را در مسیر متفاوت، ولی در ظاهر باب میل او سوق دهند و با این عمل، اراده و اختیار او را در اختیار و اراده الگوریتمها قرار دهند. در چنین وضعیتی اگر الگوهای نوین از طریق رباتها و آلگوریتمها غلبه یابند، جهان سنتی و مدرن باید برای ذهنیت و سوبژکتیویته عصر هوش مصنوعی آماده شود، زیرا الگوهای نو و سرکش بیوتک، میتوانند بسیاری از الگوهای رایج و معمول را از دور خارج نمایند.
با این حال، برخی آینده پژوهان گمان دارند که دولت ملتها از خطرات این تحول فراگیر در امان نیستند. هیچ تضمین و قطعیتی برای تداوم خودبسندگی و اقتدار مستقل دولت- کشورها جدا از آرایشهای نوین وجود ندارد. امکان تحول در بسیاری مفاهیم گدشته وجود دارد. این روند فراگیر از بسیاری جهات بر ابعاد فرهنگی، اقتصادی و ... تاثیر میگذارد. کنشهای فرهنگی نیز در پیوند با اشکال نوین ارتباطی دچار دگرگونی میشوند.
بسیاری از واژگان بااینکه از نظر لفظی تغییری نمیکنند معانی شان دگرگون میشود، برای نمونه واژگانی مانند، قدرت، دولت، دانشگاه، کتاب، آموزش، شهر و ... در فرآیند دگرگونیها معناهای متفاوت به خود گرفته اند. این واژگان، از "پیش مفهوم" به شکل" مفاهیم " پیچیده در آمده و در گذر زمان در پیوند با عوامل دیگر تحول بسیار یافته اند. به همین شیوه، با چرخش هوش مصنوعی، معانی متفاوتی به آنها افزوده خواهد شد؛ تحول معنایی البته کارکردشان را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
بسیاری از نهادها نیز کارکردهای گذشته خود را تا حدودی از دست داده یا کارکردشان کمرنگ میشود برای نمونه نهاد دانشگاه در مقایسه با صد سال گذشته تاکنون دستخوش تحول زیادی شدهاست. احتمال بر این است که بخش زیادی از مرجعیت علمی از سیطره دانشگاهها بیرون بیاید که اکنون این فرآیند در آغاز راه است، امکان شکل گیری شهروندهای دیجیتال و حقوق دیجیتال در جهت ایجاد بسترهای سازگار با هوش مصنوعی نیز وجود دارد که نمود آن اکنون تا حدودی آشکار است.
تحولات پیش گفته الگوی مناسبات انسان و طبیعت را هم تحت تاثیر قرار میدهد، زیرا رابطه انسان و طبیعت مهمترین چالش امروز است، اما ما اکنون در این فراگرد در کدام نقطه از افق نوطهور قرار داریم؟ آیا گفتمان تاریخی با ضرباهنگ این حرکت شتابان هماهنگی دارد؟ هستی شناسی چه میگوید، آیا فیلسوفان و تاریخ دانان و جامعه شناسان به هم نزدیک شده اند یا هنوز با مفروضههای ناسازگار دور از هم در حرکتند؟ اگر در ابتدای این فراگرد راه پرسش گری گشوده است دیگر نه صرفا کارویژه فیلسوفان که همانا دغدغه مورخان است. زیرا اگر انسان مختار و عاملیت او مهمترین نیروی تاریخ است اکنون هوش مصنوعی این عاملیت را در معرض تزلزل نسبی و تدریجی قرار داده است. این آغاز افقی جدید برای فهم انسان به کمک الگوریتم هاست که بیرون از ذهن انسان قرار دارند. از آنجایی که الگوریتمها بتدریج انسان را میفهمند بر عاملیت او هم تاثیر زیادی میگذارند.