bato-adv

نقد فیلم ماروِل؛ کامالا خان و هرج و مرج کامل!

نقد فیلم ماروِل؛ کامالا خان و هرج و مرج کامل!
از نظر تعداد کشش‌های فیلمنامه و کیفیت گرافیک، «مارول‌ها» تفاوت اساسی با مثلا «هالک شگفت انگیز» یا قسمت دوم «ثور» ندارد. در نتیجه این یعنی مارول روز به روز درحال گیر کردن در یک منجلاب است.
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۷ - ۲۴ آذر ۱۴۰۲

دنیای انتقام‌جویان به یک استراحت فوری نیاز دارد! جهان سینمایی مارول، که در گذشته‌ای نه چندان دور به‌عنوان یک نقطه عطف تزلزل ناپذیر از فرهنگ مدرن مخاطبان سینما به نظر می‌رسید، در چند سال گذشته به دلیل تصمیم‌های عجیب، جلوه‌های بصری ضعیف، و حتی تقسیم‌بندی داستانی بین فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی، در یک منجلاب ناامید‌کننده دست و پا می‌زند. اما اکنون سوال اینجاست که آیا فیلم «مارول‌ها» می‌تواند یک راه فرار از این مسیر باشد یا خیر؟!

به گزارش ویجیاتو؛ روزی روزگاری کارول دنورس یک خلبان ساده در خدمت ارتش ایالات‌متحده بود. اما، با دریافت توانایی‌های شگفت انگیز در نتیجه یک تصادف، او خود را با نام کاپیتان مارول به دل یک جنگ بین ستاره‌ای کشاند. برای پایان دادن به درگیری، کارول هوش مصنوعی را در راس تمدن بی رحم کری از بین برد.

بنابراین، بیگانگانی که بدون رهبر رها شده بودند، گرفتار درگیری‌های داخلی و بلایای زیست محیطی شدند. در این بین یکی از معدود بازمانده‌های کری، یعنی داربن جنگجو، تصمیم می‌گیرد با بریدن پورتال‌هایی در فضا به دنیا‌های دیگر و استخراج منابع لازم از آنها، سیاره خود را نجات دهد. با این حال، با انجام این کار، ساختار واقعیت را بی ثبات می‌کند. حالا هر بار که کاپیتان مارول از قدرت‌هایش استفاده می‌کند، جای او با دیگر ابرقهرمانان عوض می‌شود!

خب چیزی که در بالا ذکر شد خلاصه‌ای از داستان و ایده شکل‌گیری درام در فیلم «The Marvels» است؛ اما نه خود قصه و نه از اساس کل این اثر به عنوان یک فیلم شامل چیز خوبی نیست! اما چرا؟ چون دراماتورژی حتی در ساده‌ترین سطح هم کار نمی‌کند، پیرنگ، یا بهتر است بگوییم آنچه که در اینجا به عنوان یک طرح به من تماشاگر داده می‌شود، به سختی در کنار هم قرار می‌گیرد و به نوعی، نویسندگان فیلمنامه داستانی را جمع آوری کرده‌اند که برای درک نیاز به دانش مربوط به چند فیلم و سریال دیگر دارد؛ و خود اثر نیز مطلقاً هیچ ارتباطی با MCU به عنوان یک کل ندارد.

با این تفاسیر خود من به عنوان یک مخاطب با هر ورودی جدیدی که به دنیای سینمایی مارول اضافه می‌شود، متوجه می‌شوم که بیشتر و بیشتر به این فرنچایز به عنوان یک کل بی‌علاقه می‌شوم. مانند بسیاری از مردم، من هم بعد از Avengers: Endgame متوجه افت کیفیت شدم و در هایپ بودن برای آینده مارول مشکل داشتم.

شاید یکی از بزرگترین موانع این جهان سینمایی اضافه شدن سریال‌های تلویزیونی مختلف مارول به مجموعه MCU باشد. خود سریال‌ها در بیشتر موارد متوسط هستند، اما برای همگام شدن با روایت فراگیر فرنچایز، تماشای آن‌ها اجباری به نظر می‌رسد.

برای برخی، این مسئله چندان مهم نیست، اما برای کسانی که دقیقاً طرفدار سرسخت مارول و یا آثار ابرقهرمانی نیستند، به نوعی مانند یک تکلیف سخت به نظر می‌رسد که برای هماهنگ شدن با این جهان باید انجام شود. اما این اتفاق مناسبی نیست؛ بنابراین خیلی ساده می‌گویم به راحتی می‌توان گفت که فیلم‌های مارول از سال ۲۰۱۹ بدتر شده‌اند.

مارول

از نظر تعداد کشش‌های فیلمنامه و کیفیت گرافیک، «مارول‌ها» تفاوت اساسی با مثلا «هالک شگفت انگیز» یا قسمت دوم «ثور» ندارد. در نتیجه این یعنی مارول روز به روز درحال گیر کردن در یک منجلاب است.

در این حالت مردم دیگر به مارول اعتماد ندارند و این شرکت نیز مسیر مناسبی برای بازگشت این اعتماد ندارد. در واقع به دلیل یک آشفتگی در محور ایده‌پردازی مارول نه نویسندگان و نه مخاطبان نمی‌توانند با قاطعیت بگویند همه چیز به کجا ختم می‌شود، زیرا به معنای واقعی کلمه هر چند ماه یک بار به دلیل بحران دیگری در هالیوود، برنامه‌ها باید تغییر کنند.

بسته شدن سینما‌ها در بحبوحه همه‌گیری کرونا، درگیری بر سر حقوق مرد عنکبوتی، مرگ غم‌انگیز چادویک بوزمن یا همان پلنگ سیاه، اخراج رسوایی رئیس دیزنی، اخراج گسترده کارکنان در سراسر صنعت سرگرمی و ماه‌ها اعتصاب بازیگران و نویسندگان نمونه‌ای از دلایل این آشفتگی است.

به منظور همین آشفتگی در ساختار مدیریت سینمای هالیوود و به دنبال آن آشفتگی مارول، فیلم The Marvels مانند تقریبا تمام پروژه‌های اخیر این جهان سینمایی، زخم‌های بازنگری و فیلم‌برداری مجدد را به دوش می‌کشد.

مسیری که سه سال پیش توسط نیا داکاستا و فیلمنامه نویس مگان مک دانل ترسیم شده بود، به وضوح دیگر به نفع مارول نیست؛ بنابراین به نظر می‌رسد محتوای داستانی فیلم تا رسیدن به مرحله نمایش، بار‌ها در اتاق ویرایش از نو شکسته، فشرده شده و در فیلمی کاملاً متفاوت پرتاب شده است.

این یعنی هرج و مرج کامل؛ درواقع دنباله تاثیرگذار کاپیتان مارول چندبار در اتاق تدوین ویرایش شده و به یک کمدی سریع و مهیج با زمان یک ساعت و نیم تبدیل شده است؛ و تمرکز داستان از کارول به کامالا تغییر کرده است. این یعنی خانم مارول اولین قهرمانی است که روی پرده ظاهر می‌شود و او فیلم را با تیزر دیگری برای تیم «انتقام‌جویان جوان» به پایان می‌رساند.

در این فضا خانواده کامالاخان کل داستان را بدون هیچ دلیل خاصی طی می‌کنند و در نبرد اوج فیلم، خانواده کامالا حتی یک مینی پلات شخصی نیز دریافت می‌کنند که هم غیرطبیعی است و هم آن‌ها را کاملاً از نبرد اصلی قهرمانان با دار‌بن جدا می‌کند.

البته این حرف و نقد بدان معنا نیست که تمام طنز و اکشن این اثر در طول فیلمبرداری مجدد به فیلم اضافه شده است. اما تغییرات و میزان هرج و مرج در تمام سکانس‌های این فیلم به شکل غیرقابل قبولی زیاد است؛ بنابراین شکل تدوین فیلم بزرگترین مشکل فیلم مارول‌ها بود.

در این آشفتگی تدوین شخصیت کاپیتان مارول از اساس یک قربانی است که فیلم و داستان کار زیادی با او انجام نمی‌دهد. یکی دیگر از قربانیان تدوین ضعیف، شخصیت شرور داربن با بازی زاوی اشتون بود. اشتون عملکرد خوبی به عنوان یک بازیگر انجام داد، اما شخصیت او فراموش شدنی است.

انگیزه‌های این شخصیت شرور روشن بود، اما به سختی تهدیدی برای قهرمانان به نظر می‌رسید. بعلاوه، ویرایش متلاطم این فیلم نیز واقعاً به داستان شخصیت او آسیب زد. فیلم از ما می‌خواست که سطحی از همدلی یا درک را برای شخصیت شرور ترسیم کنیم، اما به دلیل داستان سرایی نامتعارف در MCU این یک تلاش از دست رفته بود. به طور کلی در هیچ نقطه‌ای از سفر‌های داستانی MCU خود من نتوانستم به وضعیت اسفناک کری‌ها اهمیت بدهم.

مارول

اما مشکلی که در The Marvels وجود دارد این است که به نظر می‌رسید فیلم از مسیر خود خارج شده و احمقانه است. از نگاه لحن این فیلم ما را به یاد اثری، چون آخرین فیلم ثور یعنی عشق و تندر می‌اندازد. در آن فیلم بز‌ها جیغ می‌زدند، و در اینجا حضور گربه‌های چنین حکمی دارد؛ و این چه در ظاهر و چه در عمق محتوا به شدت احمقانه است.

مشکل دیگر این فیلم آن است که به عنوان یک مانیفست فمینیستی نیز درک «مارول‌ها» دشوار است و حرف من با توجه به این واقعیت است که اکثریت قریب به اتفاق شخصیت‌ها زن هستند.

فضای تیمی که کارگردان این فیلم سعی کرده به سبک انتقام‌جویان از آن تقلید کند، پیش از این اثر همیشه تماشاگران را مجذوب تیمی متشکل از ابرقهرمانان می‌کرد که علی‌رغم تمام تناقض‌ها، تا پایان یک خانواده بزرگ و صمیمی باقی می‌ماندند. ولی در فیلم The Marvels، کارول، مونیکا و کامالا توانایی‌های بسیار مشابهی دارند، آن‌ها فقط در نوع دستکاری انرژی با هم تفاوت دارند.

پس اینجا شاهد تفاوت خاص در میان این سه شخصیت زن مشاهده نمی‌کنیم. در این بین داکاستا به عنوان فیلمساز استعاره خواهری را بیش از حد تحت اللفظی می‌گیرد و به هر طریق ممکن سعی می‌کند به دنیا ثابت کند که تنها دشمن زنان زمینی، زنان بیگانه هستند.

در نتیجه این مدل نگاه، به طرز متناقضی خود داکاستا در تلاش برای تبدیل شخصیت‌هایش به نماد‌های زن بی‌عیب، آن‌ها را عقیم می‌کند و فراموش می‌کند که داشتن هویت‌های چندگانه همیشه مستلزم تعارض است، و مفهوم یک زن ایده‌آل محصول جانبی مردسالاری در اصطلاح سمی است که این آثار فمینیستی را شاخص می‌کند. اما این فیلم در اجرای همین فرمول نیز مشکل دارد.

خب اکنون شاید سوال این باشد که آیا فیلم The Marvels نکته روشن یا امیدوارکننده‌ای نیز دارد یا خیر؟! جواب معلوم است؛ حتی کسانی که مثل خود من مارول‌ها را دوست ندارند، هنوز مدت زمان کوتاه فیلم و شادابی موجود در شخصیت کامالا را تحسین می‌کنند.

ایمان ولانی بازیگر جوان کانادیی پاکستانی آنقدر درخشنده، پر از انرژی و جذابیت است که مقاومت در برابر او مطلقاً غیرممکن است. احتمالاً مارول از زمان بازی تام هالند در نقش مرد عنکبوتی، چنین عنصر جالبی نداشته است؛ و ظاهراً مدیریت استودیو این را درک کرده و به طور هدفمند کامالا را به عنوان رهبر نسل بعدی انتقام‌جویان معرفی می‌کند.

فقط شرم آور است که داستان کارول دنورس باید قربانی موفقیت شخصیت کامالا شود. البته علت این رویکرد روشن است؛ پس از تمام تاخیر‌ها و تنظیم مجدد، استودیو مارول به سادگی به دنباله‌ای برای «کاپیتان مارول» نیازی نداشت.

یا حداقل به آن کمتر از پیش درآمدی برای «انتقام جویان جوان» نیاز داشت؛ بنابراین مارول به جای یک درام مبتنی بر شخصیت یک کمدی زنانه ارائه داده که محوری برای رسیدن به آینده این استودیو است. آینده‌ای که انتقام‌جویانش جوان هستند، و از قرار معلوم مردان ایکس نیز در آن جایگاه ویژه‌ای خواهند داشت.

در نتیجه باید گفت: فیلم The Marvels ترکیبی از رویداد‌های کیهانی و سرگرمی‌های سطحی را ارائه می‌دهد، اما به دلیل مشکلات ویرایشی هیج کدام به نتیجه مناسب ختم نمی‌شوند. این فیلم مخاطبان زن جوان‌تر را هدف قرار می‌دهد و اگرچه ممکن است برای همه جذاب نباشد، اما نسبت به کاپیتان مارول (۲۰۱۹) در حس داشتن سرگرمی پیشرفت کرده است.

اما در پایان باید اعتراف کنیم دنیای سینمایی مارول راه خود را گم کرده است؛ آن هم به دلایل مختلفی که اکثر آن‌ها را تهیه کنندگان می‌توانستند مدیریت کنند. ولی افسوس که عناصری در مارول کنونی غالب شدند که آن را به سمت نابودی کامل می‌کشاند؛ و اکنون مارول با یک دوراهی مواجه است: به لجبازی ادامه دهد یا تا زمانی که وضعیت تثبیت نشده استراحت کند!

به نظر می‌رسد این شرکت گزینه دوم را انتخاب کرده است. طبق برنامه فعلی، مارول قصد دارد در سال ۲۰۲۴ تنها یک فیلم را منتشر کند که آن هم «Deadpool ۳» است. همچنین مینی سریال Echo و یک یا دو پروژه انیمیشنی نیز در سال آینده از استودیو مارول پخش خواهند شد.

در بدترین حالت، چنین مکثی به خود بینندگانی که در جریان بی‌پایان انتشارات سردرگم شده‌اند اجازه یک دم و بازدم مفید می‌دهد؛ و در بهترین حالت، جهان انتقام‌جویان همچنان می‌تواند در مورد اولویت‌های خود تصمیم بگیرد و از به خطر انداختن قهرمانان خود دست بردارد و حداقل یک ساعت و نیم از مردم التماس نکند که توجه خود را به اثری ناتوان، چون مارول‌ها جلب کنند.

برچسب ها: نقد فیلم
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین