bato-adv

درس‌هایی از کارنامه حیرت‌انگیز اقتصاد آمریکا

درس‌هایی از کارنامه حیرت‌انگیز اقتصاد آمریکا
بررسی قدرت خرید نشان می‌دهد که تنها آن‌هایی که در کشور‌های فوق العاده ثروتمند نفتی و قطب‌های بزرگ مالی هستند از درآمد بالاتری نسبت به آمریکا برای هر نفر برخوردارند. متوسط درآمد‌ها در آمریکا، خیلی سریعتر از اروپای غربی یا ژاپن رشد کرده است. مثلا درآمد متوسط در می‌سی سی پی، فقیرترین ایالت آمریکا، از پنجاه هزار دلار فراتر می‌رود یعنی بالاتر از فرانسه.
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۱ - ۲۵ فروردين ۱۴۰۲

هفته نامه اکونومیست در سرمقاله شماره جدید خود به بررسی کارنامه اقتصادی حیرت انگیز آمریکا پرداخته و نوشته است: بزرگترین اقتصاد جهان، بیش از پیش از همتایان خود جلو افتاده است.

به گزارش اکوایران، در سرمقاله شماره ۱۵ آپریل سال ۲۰۲۳ آمده است، آمریکا همچنان ثروتمندترین، مولدترین و نوآورترین اقتصاد بزرگ جهان است. تسلط آمریکا بر جهان ثروتمند شگفت انگیز است و امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز است تا دلایل موفقیت طولانی مدت این کشور را مرور کنیم.

اگر آمریکایی‌ها از هر جناح سیاسی بتوانند روی یک چیز توافق کنند، این است که اقتصاد در هم شکسته است. دونالد ترامپ که کشورش را در حال افول می‌دید، با وعده بزرگ کردن دوباره آمریکا به قدرت رسید. پرزیدنت جو بایدن ۲ تریلیون دلار برای بازسازی اقتصاد هزینه می‌کند، به این امید که آن را بهتر بسازد. آمریکایی‌ها نگران هستند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که نزدیک به چهار پنجم مردم معتقدند که وضعیت فرزندانشان بدتر از آن‌ها خواهد بود؛ این بیشترین میزان از زمان شروع نظرسنجی در سال ۱۹۹۰ است که تنها حدود دو پنجم مردم ناامید بودند. آخرین باری که بسیاری فکر می‌کردند اقتصاد در چنین وضعیت وحشتناکی است، در زمان بحران مالی جهانی بود.

داستان یک موفقیت خیره کننده

این اضراب و دل واپسی، داستان یک موفقیت خیره کننده را پنهان میکند؛ یکی از عملکرد‌های بادوام، اما نادیده گرفته شده.

آمریکا همچنان ثروتمندترین، مولدترین و نوآورترین اقتصاد بزرگ جهان است. با تعداد قابل توجهی از معیارها، همتایان خود را بیش ازپیش، پشت سر می‌گذارد.

تسلط آمریکا بر جهان ثروتمند شگفت انگیز است

با آشناترین معیار موفقیت اقتصادی شروع کنیم: تولید ناخالص داخلی.

در سال ۱۹۹۰، آمریکا یک چهارم تولید جهان را بر اساس نرخ مبادلات بازار به خود اختصاص داد. ۳۰ سال بعد، این سهم تقریباً بدون تغییر باقی مانده، حتی با اینکه چین نفوذ اقتصادی به دست آورده است. تسلط آمریکا بر جهان ثروتمند شگفت انگیز است. امروز، ۵۸ درصد از تولید ناخالص داخلی (G۷ هفت کشور بزرگ صنعتی جهان) را تشکیل می‌دهد، در حالی که این رقم در سال ۱۹۹۰، ۴۰ درصد بود.

بررسی قدرت خرید نشان می‌دهد که تنها آن‌هایی که در کشور‌های فوق العاده ثروتمند نفتی و قطب‌های بزرگ مالی هستند از درآمد بالاتری نسبت به آمریکا برای هر نفر برخوردارند. متوسط درآمد‌ها در آمریکا، خیلی سریعتر از اروپای غربی یا ژاپن رشد کرده است. مثلا درآمد متوسط در می‌سی سی پی، فقیرترین ایالت آمریکا، از پنجاه هزار دلار فراتر می‌رود یعنی بالاتر از فرانسه.

آمریکایی‌ها پربازده‌تر از اروپایی‌ها و ژاپنی‌ها

آمار‌ها برای بسیاری از عناصر رشد نیز به همان اندازه چشمگیر است. آمریکا تقریباً به اندازه یک سوم کارگران بیشتری نسبت به سال ۱۹۹۰ دارد، در مقایسه با یک دهم در اروپای غربی و ژاپن. شاید تعجب آور باشد که تعداد بیشتری از کارگران دارای مدارک لیسانس و فوق لیسانس هستند. درست است، آمریکایی‌ها به طور متوسط ساعت‌های بیشتری از اروپایی‌ها و ژاپنی‌ها کار می‌کنند، اما بهره وری آن‌ها به طور قابل توجهی بالاتر از اروپایی‌ها و ژاپنی هاست.

شرکت‌های آمریکایی بیش از یک پنجم از حق اختراع‌های ثبت شده در خارج از کشور را در اختیار دارند که بیشتر از مجموع چین و آلمان روی هم است. تمام پنج شرکت بزرگ تحقیق و توسعه (R&D) آمریکایی هستند. در سال گذشته آن‌ها ۲۰۰ میلیارد دلار هزینه کرده اند. مصرف کنندگان در سرتاسرجهان از نوآوری‌های آن‌ها در همه چیز از لپ تاپ و آیفون گرفته تاچت بات‌های با هوش مصنوعی بهره برده اند.

سرمایه‌گذارانی که در سال ۱۹۹۰، ۱۰۰ دلار در s&p ۵۰۰ سرمایه‌گذاری کرده بودند، امروز بیش از ۲۰۰۰ دلار خواهند داشت؛ یعنی چهار برابر بیشتر از درآمدی که اگر در جای دیگری در جهان ثروتمند سرمایه‌گذاری می‌کردند، درآمد داشتند.

یکی از دلایل این موضوع این میتواند باشد که هزینه‌های آمریکا برای منفعت‌های اجتماعی و شبکه‌های حمایتی، تا حد زیادی کمتر از سایر کشور‌ها است. اما این بخش‌ها در سال‌های اخیر اروپایی‌تر شده‌اند و با رشد اقتصاد، حتی سریع‌تر نیز رشد کرده‌اند. اعتبارات مالیاتی برای کارگران و کودکان سخاوتمندانه‌تر و بیمه درمانی برای فقیرترین افراد، به ویژه در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، گسترش یافته است. همچنین درآمد واقعی برای یک پنجم فقیر آمریکا از سال ۱۹۹۰ تا کنون ۷۴ درصد افزایش یافته است؛ بسیار بیشتر از بریتانیا.

درس‌هایی برای جهان

برای کل جهان، عملکرد آمریکا در مورد رشد درس‌های زیادی دارد.

یک درس این است که اندازه مهم است. آمریکا از مزیت بازار مصرف بزرگی برخوردار است که هزینه‌های تحقیق و توسعه را بر روی آن پخش می‌کند. همچنین بازار سرمایه عمیقی دارد که از طریق آن تأمین مالی می‌کند. فقط چین و شاید روزی هند می‌توانند به چنین مقیاسی برسند. کشور‌های دیگر به دنبال تقلید از آن هستند، اما حتی آن‌هایی که در اروپا هستند، برای تبدیل شدن به یک بازار واحد واقعی هنوز در تقلا اند. تفاوت در قوانین ورشکستگی و شرایط قرارداد، همراه با انواع موانع نظارتی، جلوی بانکداران، حسابداران و معماران را از ارائه خدمات در سراسر مرز‌ها را می‌گیرد.

اندازه و کیفیت نیروی کار نیز مهم است. آمریکا دارای جمعیت جوان‌تر و نرخ باروری بالاتر نسبت به سایر کشور‌های ثروتمند بود. این موضوع ممکن است در جا‌های دیگر به راحتی قابل جبران نباشد، اما کشور‌ها حداقل می‌توانند از سهم بالای مهاجران آمریکا الهام بگیرند. در سال ۲۰۲۱، ۱۷ درصد از نیروی کار آمریکا را مهاجران تشکیل می‌دادند. این نرخ در ژاپن پیر، کمتر از ۳ درصد است.

درس دیگر ارزش پویایی است. راه اندازی یک بیزینس در آمریکا آسان است، همانطور که بازسازی آن از طریق ورشکستگی آسان است. انعطاف‌پذیری بازار کار به اشتغال کمک می‌کند تا با الگو‌های تغییر تقاضا سازگار شود. در حال حاضر بسیاری از کارگران آمریکایی که در آغاز سال از آلفابت و سایر شرکت‌های فناوری اخراج شده‌اند، مهارت‌های مورد نظر خود را در جای دیگری به کار می‌گیرند یا کسب‌وکار خود را راه‌اندازی می‌کنند. در مقابل، در قاره اروپا، شرکت‌های فناوری هنوز در حال مذاکره بر سر اخراج هستند و ممکن است در آینده دوباره به استخدام آن‌ها در آنجا فکر کنند.

آمریکایی‌ها باید به عملکرد اقتصاد دوباره اطمینان کنند. اگر تاریخ گواه باشد، استاندارد‌های زندگی برای نسل بعدی همچنان بالا خواهد رفت، حتی اگر کشور هزینه‌های کربن زدایی اقتصاد را متحمل شود. با این حال هنوز سایه‌هایی از ابهام وجود دارد. افزایش درآمد پس از مالیات طبقه متوسط کمتر از فقیرترین و ثروتمندترین اقشار جامعه بوده است. گروهی از مردم در روز‌های سختی قرار گرفته اند. سهم مردان آمریکایی در سن کار که سر کار نیستند سال هاست که در حال افزایش است؛ بیشتر از بریتانیا، فرانسه و آلمان.

امید به زندگی در آمریکا به طرز شرم آوری از دیگران در جهان ثروتمند پایین‌تر است. عمدتاً به دلیل آنکه تعداد زیادی از جوانان که در اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر و خشونت با اسلحه جان خود را از دست می‌دهند. معمولا هنگامی که اقتصاد به طور کلی در حال رشد است، مقابله با چنین مشکلاتی باید آسان‌تر باشد. اما سیاست‌های سمی آمریکا کمکی نمی‌کند.

علاوه بر این، هرچه آمریکایی‌ها فکر کنند اقتصادشان نیاز به اصلاح دارد، احتمال اینکه سیاستمدارانشان ۳۰ سال آینده را به هم بریزند، بیشتر می‌شود.

اگرچه باز بودن آمریکا برای شرکت‌ها و مصرف‌کنندگانش رفاه به ارمغان آورد، هم آقای ترامپ و هم بایدن به حمایت‌گرایی روی آوردند. سیاست‌های در قبال مهاجرت سمی شده است. یارانه‌ها می‌توانند در کوتاه‌مدت سرمایه‌گذاری در مناطق محروم را تقویت کنند، اما انگیزه‌های بازار برای نوآوری را کاهش می‌دهند. در درازمدت، آن‌ها همچنین لابی گری‌های بیهوده و مخرب را تقویت خواهند کرد. ظهور چین و نیاز به مبارزه با تغییرات آب و هوایی، هر دو آمریکا را با چالش‌های جدیدی مواجه می‌کند. درست به همین دلایل لازم است که بیش از پیش به یادآوریم که چه چیز باعث عملکرد بلندمدت و موفق آمریکا شده است.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین