فرارو-محمد مهدی حاتمی؛ همین اواخر بود که منابع خبری، از درز زمزمههایی به بیرون گزارش دادند که بر اساس آنها، چین قصد دارد به عربستان سعودی برای ساخت موشکهای بالستیک کمک کند. نه چینی ها، نه عربستانیها و نه ایران، تاکنون در مورد این خبرها موضع رسمی نگرفته اند، اما صرفِ انتشار چنین خبری میتواند نشانه کوهِ یخی باشد که تنها یک دهم آن بیرون آب است.
به گزارش فرارو، این خبر، در میانه مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای جهانی و از سویِ رسانههای آمریکایی منتشر شده و از این منظر شاید هدف از آن، پیچیدهتر کردن مذاکرات با ایران باشد.
اما با فرضِ صحت این خبر، میتوان پرسید چرا چین در حالی که پیشنهاد یک قرارداد ۴۸۰ میلیارد دلاری ۲۵ ساله با ایران را روی میز دارد، باید به مهمترین رقیب منطقه ایِ ایران (یعنی عربستان سعودی)، فناوری ساخت موشک بدهد؟
نکته مهمتر هم این است که در اینجا بحث «انتقال فناوری» مطرح است و نه «فروش سلاح». علاوه بر این، همزمانیِ این رخداد با رخدادهای دیگر، سوالات زیادی ایجاد میکند. اما هر چه باشد، همچنان میتوان پرسید که چین چه منافعی از این اقدام خواهد داشت؟
مهمترین متغیر در توضیح این اقدام (و برنامه بلندمدتی که چینیها برای منطقه خاورمیانه یا «غرب آسیا» در سر دارند)، میتواند پر کردنِ جای خالی آمریکاییها در منطقه باشد. خروجِ ناگهانیِ آمریکا از افغانستان، چنان دور از انتظار بود که حتی متحدان اروپاییِ آمریکا را هم شوکه کرد.
در اروپا صحبت از احیایِ طرح «ارتش واحد اروپایی» (European army) به میان آمد، یعنی یک نیروی نظامیِ نخبه مثلا ۲ هزار نفری، که بتواند به سرعت به هر جای جهان (مثلا افغانستان یا لیبی) اعزام شود.
اما چینیها از اروپاییها هم هوشمندانهتر عمل کرده اند: چینیها تصمیم دارند جای خالی آمریکا را در خاورمیانه، با کالاهای شان پر کنند.
در واقع، از آنجا که آمریکا (دست کم از دوران ریاست جمهوری «اوباما») اعلام کرده که اولویت سیاست خارجی اش را از خاورمیانه به «دریای چین جنوبی» تغییر داده، چینیها حدود یک دهه فرصت داشته اند که برای جای خالی آمریکا در خاورمیانه برنامه ریزی کنند و همین کار را هم کرده اند.
چین از حدود یک دهه پیش بر حجم روابط تجاری خود با کشورهای منطقه غرب آسیا (همان خاورمیانه) افزوده و در این میان، بر خلاف تصور همگان، پاکستان، عربستان، ترکیه، امارات و حتی اسرائیل، در مقایسه با ایران، مراودات تجاری بیشتری با چین داشته اند.
اما چین برای اجرای کامل طرح «کمربند-جاده» (یا همان جاده ابریشم جدید)، به همکاری تمام کشورهای منطقه غرب آسیا احتیاج دارد و از قضا، اگر ایران جزئی از این طرح نباشد، همه چیز روی کاغذ باقی خواهد ماند.
اهرم فشار چین بر ایران در این زمینه، در میانه مذاکرات هستهای اعمال شده و همه چیز بی سر و صدا پیش رفته است: چین، ایران و عربستان را با چراغ خاموش پای میز مذاکره با یکدیگر نشانده و حالا پس از نزدیک به یک دهه جنگ غیرمستقیم، ایران و عربستان به سمت کاهش تنشها رفته اند.
هدف چین روشن است: ایران و عربستان، دو قدرت بزرگ منطقه، با یکدیگر از درِ صلح در میآیند و با کاهش تنش ها، زمینه برای گسترش نفوذ تجاری و حتی نظامی چین در منطقه هم مهیا میشود. یک احتمال هم این است: عربستان با چراغ سبز چین به مذاکرات هستهای ایران روی خوش نشان میدهد و در مقابل، سعودیها هم از چین موشک بالستیک میگیرند.
البته حدسهای دیگری هم میتوان زد: فروش سلاح به عربستان سعودی و انتقال فناوری موشکی به این کشور (که برای عربستان گرانتر از خرید موشک هم تمام خواهد شد)، میتواند به این معنا باشد که چین میخواهد ایران و عربستان را به یک «مسابقه تسلیحاتی» وارد کند و در نهایت، به هر دو کشور سلاح بفروشد.
اما حدسهای دیگری هم میتوان زد. در زمستان سال ۲۰۱۸ میلادی، «محمد بن سلمان»، ولیعهد عربستان سعودی در مصاحبه با شبکه خبری «سی بی اس» در آمریکا گفته بود که اگر ایران بمب اتمی بسازد، عربستان ساکت نخواهد نشست. این تهدید، بیشتر متوجه آمریکا بود تا ایران.
در واقع، ولیعهد عربستان داشت آمریکا را تهدید میکرد که اگر نتواند جلوی ایران را بگیرد، عربستان ممکن است راههای دیگری پیدا کند. بخش عمده رخدادهای مربوط به مصالحه میان برخی کشورهای عربی (همچون امارات و بحرین) و اسرائیل، پس از این به وقوع پیوست که عربستان احساس کرد نمیتواند روی آمریکا حساب کند و باید از تنش میان ایران و اسرائیل، به نفع خود استفاده کند.
به نظر میرسد که چین این خلاء را بو کشیده و خیلی سریع تصمیم به پر کردن جای آمریکا گرفته است. آمریکا دیگر نیاز چندانی به عربستان سعودی (و دیگر کشورهای نفتی خلیج فارس) ندارد و اگر هم نیاز داشته باشد، به موقع اقدام میکند.
مثلا، جو بایدن همین اواخر اعلام کرد که قطر را به عنوان «متحد غیرعضو ناتو» (Major non-NATO ally) اعلام میکند، آن هم به این دلیل که در میانه بحران اوکراین، قطر شاید بتواند در صورت تحریم روسیه، جای خالی گاز صادراتی روسیه به اروپا را پر کند.
به غیر از این، آمریکا اکنون نه فقط به اندازه کافی نفت تولید میکند، که صادر هم میکند و حتی برای گاز مایع خود هم به دنبال مشتری است. بنابراین، اهمیت کشوری مانند عربستان سعودی که در خودِ آمریکا هم مورد شماتت نهادهای حقوق بشری است، دیگر برای آمریکا مانند سابق نیست.
عربستان سعودی برای چین، اما هنوز هم مهم است. چین بخش عمده نفت خود را از عربستان سعودی وارد میکند و علاوه بر این، میتواند از نفوذ سعودیها بر کشورهای منطقه (همچون امارات، کویت، بحرین و حتی پاکستان) هم استفاده کند.
صلح میان برخی کشورهای عربی و رژیم اسرائیل را هم میتوان از همین زاویه دید: با فشار چین به عربستان، برخی کشورهای عربی از درِ صلح با اسرائیل در آمده اند تا ایران را تحت فشار بگذارند. شواهد زیادی هم هست که اگر افکار عمومی داخلی در عربستان نبود، خودِ سعودیها هم تا حالا با اسرائیل پیمان صلح امضا میکردند.
اما یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن هم اینکه چینیها به شکلی غیرمستقیم، به دنبال سنگ اندازی در مصالحه میان ایران و آمریکا هستند. شاید عجیب به نظر برسد، اما چین و روسیه (و در رده بعدی، کشورهایی مانند ترکیه) به هیچ وجه نمیخواهند ایران و آمریکا به هم نزدیک شوند.
هدف روشن است: ایرانی که از آمریکا دور باشد و در چنبره تحریمها هم گرفتار شده باشد، ناچار است به چین نفت ارزان بفروشد؛ قراردادهای طولانی مدت و غیرشفاف با چین ببندد؛ به جای «دلار»، برخی معاملات خارجی اش را در قالب «یوان» انجام بدهد و برای «وتو کردن» قطعنامههای سازمان ملل، به چین امتیاز بدهد.
چین با در دست داشتن «کارت ایران»، میتواند بازیهای دیگری هم داشته باشد: با اسرائیل معامله کند؛ با مصر معامله کند و حتی در شمال آفریقا، با کشورهایی مانند مراکش یا الجزایر که بر سر نفوذ ایران در این منطقه مشکلاتی دارند، وارد بازیهای سیاسی شود.
به این ترتیب، فروش فناوری ساخت موشکهای بالستیک به عربستان سعودی، تنها نوک یک کوه یخ است و بقیه قسمتهای این کوه یخ، در منافعی نهفته است که چین از معامله بر سرِ ایران عایدش میشود.