فرارو-محمد مهدی حاتمی؛ رییس جمهور ایران به روسیه رفته تا قرارداد راهبردی ۲۰ ساله میان ایران و روسیه را امضا کند.
اگر منافع ایران از امضای این قرارداد را «واضح» فرض کنیم (مواردی مانند همکاری در سوریه، صادرات گاز به اروپا، سرمایه گذاری در صنعت هستهای و البته خرید تسلیحات نظامی)، در سویِ مقابل، روسیه که پیش از این چند بار با کارت ایران در موقعیتهای مختلف بازی کرده، چه نفعی میبرد؟ پاسخ این است که ظاهراً منافع روسیه از این قرارداد، یک بازی پیچیده را در بر میگیرد.
سفر رییس جمهور ایران به روسیه، بالاخره انجام شد و ابراهیم رئیسی و ولادیمیر پوتین، در دو سویِ یک میز بزرگ لاکی رنگ در «کاخ کرملین»، نزدیک به ۳ ساعت با یکدیگر گفتگو کردند.
دستور کار اصلی این سفر از پیش اعلام شده بود: گفتگو در مورد تمدید قرارداد راهبردی ۲۰ ساله میان ایران و روسیه. البته، این را هم میدانیم که در دنیای سیاست، زمانی که رهبران دولتها با یکدیگر دیدار میکنند، معمولا کار تمام است و پیش از آن، مذاکرات، چانه زنیها و سبک سنگین کردنها میان کارشناسانِ کشورها انجام شده است.
اما امضای قرارداد ۲۰ ساله میان ایران و روسیه (که برای دومین بار تمدید میشود) و همزمانی این رخداد با سفر وزیر امور خارجه ایران به چین برای رسمیت بخشیدن به قرارداد ۲۵ ساله میان ایران و چین، واجدِ کدام معانیِ ضمنی برای ایران خواهد بود؟
دستگاه دیپلماسی ایران روزهای شلوغی را از سر میگذارند. همزمان با برگزاری مذاکرات هستهای میان ایران و قدرتهای جهانی در وین، پایتخت اتریش در سطح معاونین وزارت خارجه، وزیر خارجه ایران راهی پکن، پایتخت چین شده و قرارداد ۲۵ ساله میان ایران و چین را یک مرحله به پیش برده است. (تعمداً از عبارت «امضا کردن قرارداد» استفاده نمیکنیم.)
از آن سو، شخص رییس جمهور ایران هم راهی مسکو، پایتخت روسیه شده تا برای دومین بار میان ایران و روسیه، قراردادی راهبردی امضا کند.
در یک کلام، ایران دو سیگنالِ بسیار پرمعنا به غرب (آمریکا و اروپا) مخابره کرده است: اعتمادی به شما نداریم و به دنبال چیزی به جز یک مصالحه حداقلی هم نیستیم.
از سمت غربیها هم یک چیز واضح است: آمریکا و اروپا بعید است دست ایران را به اندازه سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ خورشیدی، به گرمی بفشارند. (اگر اصلا آن زمان هم به گرمی فشرده باشند!)
در این میانه، از مجموع شواهد پیدا است که سیاست ایران پس از نزدیک به یک دهه، دوباره «نگاه به شرق» است. شاهد مثال هم کم نیست: چین و روسیه بالاخره و پس از ۱۵ سال اصرار ایران، عضویت کامل ایران در «سازمان همکاری شانگهای» را پذیرفته اند.
و حالا پس از قراردادهای راهبردی با چین و روسیه، صحبت از قراردادهای مشابه با کشورهایی مانند هند و ونزوئلا هم به میان آمده است. (رجوع کنید به صحبتهای پیشین حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در رسانه ها)
قرارداد ۲۰ ساله مشارکت راهبردی میان ایران و روسیه، قدیمیتر از مورد مشابه میانِ ایران و چین است. نخستین قرارداد راهبردی با روسیه، در سال ۱۳۷۹ خورشیدی و در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی میان تهران و مسکو امضا شده بود و از قضا، به تازگی منقضی شده است.
مفاد این قرارداد (مشابه قرارداد با چین) محرمانه است. اما تا همین جا، بر اساس گمانه زنیهای رسانههای عمدتا غربی (و البته نهادهایی مانند «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا») میدانیم که بخش بزرگی از این قرارداد ناظر به خرید تسلیحات نظامی از روسیه است.
ایران به طور مشخص برای خرید جنگندههای «سوخو» از روسیه اعلام آمادگی کرده است، جنگندههایی که ضعف نیروی هوایی ایران را در مقابل نیروی هوایی اسرائیل، امارات متحده عربی و عربستان پوشش خواهند داد.
البته صحبت از نوسازی تسلیحات موجود (از جمله تانکهای T-۷۲ قدیمی ایران) هم در میان است و ایران برای خرید هلیکوپتر و موارد مشابه هم درخواست داده است.
اما همه چیز به سلاح ختم نمیشود و اگر تنها بحث خرید تسلیحاتی در میان بود، نیازی به سفر رسمی و سر و صدا نبود.
پیشبینیهای ژئوپولتیک و اقتصادی نشان میدهند قاره آسیا در دو دهه پیش رو، بار دیگر به نقطه ثقل اقتصاد جهانی بدل خواهد شد.
در واقع، بر اساس گزارشهای بانک جهانی، از میان ۶ قدرت نخست اقتصادی در سال ۲۰۴۰ میلادی، چهار مورد غیر غربی (به مفهوم عام) خواهند بود: چین، هند، ژاپن و روسیه.
با این همه، بر خلاف پروپاگاندای رسمی، ایران تا همین حالا همواره متمایل به «غرب» بوده و نه «شرق». شاهد مثال کم نیست، اما مجالی جداگانه برای ذکر شواهد مورد نیاز است.
به عنوان تنها یک نمونه، بررسی حجم تجارت میان چین با کشورهای مختلف، نشان میدهد که در منطقه غرب آسیا، چین با پاکستان، عربستان و ترکیه بیش از ایران مراودات تجاری دارد.
این در حالی است که تا پیش از تحریمهای یک دهه اخیر، عمدتا آلمان، امارات و عراق، شرکای تجاری نخست ایران بوده اند و چین، همین اواخر به جایگاه نخست صعود کرده است.
ایران در جریان انعقاد «برجام»، احساس کرد که از اعتماد به غرب چیزی عایدش نشده و حتی اروپاییها هم آن قدر صادق نبوده اند که خسارت خروج یک جانبه آمریکا از برجام را با ساز و کارهایی نظیر «اینستکس» جبران کنند. نتیجه، گردشِ ایران به سمت «شرق» بود.
رییسجمهور چین، «شی جین پینگ»، در سال ۲۰۱۶ میلادی پیشنهاد یک توافق همه جانبه را به ایران ارائه داد و در این توافق، پیشنهاد کرد که در مقابل خرید تعهدی نفت ایران از سوی چین، این کشور سرمایهگذاری گستردهای در زیرساختهای ایران انجام دهد و البته، ایران هم متعهد به خرید تعهدی کالاهای چینی در برخی بخشها شود.
نفع دو کشور از این توافق تقریبا روشن است: ایران میخواهد یک مشتری بلندمدت برای نفت خود پیدا کند و این مشتری همزمان با سرمایهگذاری در زیرساختهای نفتی و غیرنفتی کشور، جریانی از ورود سرمایه خارجی به کشور را هم تضمین کند. (ارقامی بین ۴۰۰ تا ۴۸۰ میلیارد دلار از سرمایهگذاری چین در اقتصاد ایران منتشر شده است.)
منافع اقتصادی روسیه از نزدیکی به ایران هم تا حدی روشن هستند. مثلا، در جریان اکتشاف «میدان گازی چالوس» (که گفته میشد ایران را به جایگاه نخست در زمینه منابع گاز طبیعی در جهان ارتقا داده)، روسها خودشان پا پیش گذاشتند و قول صادرات از این میدان گازی به اروپا را دادند تا به اصطلاح، «شیر صادرات» گاز ایران به اروپا دست خودشان باشد.
سرمایهگذاریهای زیرساختی در «میدان گازی چالوس» را هم قرار است خود روسیه انجام دهد و زمزمههایی از سرمایهگذاری کشورهایی مانند «اتریش» هم به میان آمده است. تا همینجا، روسیه چندین میلیارد دلار منافع اقتصادی به جیب خواهد زد.
اما ظاهرا روسیه منافع دیگری هم از انعقاد قرارداد راهبردی با ایران خواهد داشت. اندیشکده «شورای آتلانتیک» (Atlantic Council) در گزارشی که چندی پیش منتشر شده، به این نکته اشاره کرده بود که روسیه میخواهد همزمان، از رابطه با ایران و کشورهای عربی نفع ببرد.
شاهد مثال این مدعا هم سرمایهگذاریهای گستردهای است که امارات متحده عربی و قطر، در زمینه املاک و انرژی در روسیه انجام داده اند.
از طرفی، روسیه هم مانند چین به دنبال چندقطبی کردن قدرت در جهان است و ایران هم در این میان یک مهره در این صفحه شطرنج است.
بر اساس گزارش «شورای آتلانتیک»، حمایت روسیه از پیوستن هند به «سازمان همکاری شانگهای»، دست کم این هدف پنهان را دنبال میکرده که رقیبِ سنگینوزنِ چین، یعنی هند هم دستی بر آتش داشته باشد تا چینیها عنان سازمان را یک تنه به دست نگیرند.
چین هم همین بازی را به شکلی دیگر دنبال میکند: در میانه مذاکرات هستهای ایران و قدرتهای جهانی، خبرهایی درز کرد که چین در عربستان کارخانههای متعددی برای تولید موشکهای بالستیک تاسیس کرده و به صورت پنهانی، فناوری ساخت موشکهای بالستیک را به عربستان فروخته است.
بر اساس اطلاعات موجود، تنها ۱۵ کشور در جهان برنامه موشکهای بالستیک دارند و از قضا، سه مورد از این کشورها زیر چتر چین هستند: پاکستان، کره شمالی و ایران.
اما چرا چین باید در میانه مذاکراتی که در آن نقش «شریک راهبردی» ایران را به خود گرفته، به رقیب منطقهای ایران (یعنی عربستان سعودی) فناوری موشکی بفروشد؟
پاسخ احتمالا همان است که در بالا و در مورد روسیه صدق میکرد: چین و روسیه میخواهند با بندبازی در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) و آن هم زمانی که آمریکا به دلیل اولویتهایی دیگر این منطقه را ترک کرده، میان قدرتهای منطقه ایِ این ناحیه (ایران، ترکیه، عربستان، امارات، پاکستان و حتی مصر) نوعی توازن برقرار کنند. از این روند، در آینده شواهد بیشتری هویدا خواهد شد.
علاوه بر این، روسیه ایران را به مثابه مهرهای میبیند که میتواند نظم مورد نظر مسکو در منطقه «اوراسیا» را تکمیل کند و از مواضع روسیه در مناقشات سوریه، افغانستان یا اوکراین هم حمایت کند.