فرارو- پایگاه خبری "نشنال اینترست" در گزارشی به دلایل اصلی وقوع بحران امنیتی کنونی در افغانستان و پیشرویهای قابل توجه "طالبان" در این کشور پرداخته و به طور خاص چهار دلیل اصلی را در این رابطه مورد اشاره قرار داده است.
نشنال اینترست در این رابطه مینویسد: «همچون وضعیت عراق در سال ۲۰۱۱، خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان نیز در این این کشور یک خلا امنیتی ایجاد کرده که عملا وضعیت در افغانستان را به حالتی هشداردهنده رسانده است. گروه طالبان همزمان با خروج نیروهای آمرکیایی و ناتو از افغانستان، تا حد زیادی در پیگیری دستورکارهای خود جسورتر شده اند و تاکنون بیش از ۱۲۰ منطقه (ولسوالی، معادلِ شهرستان در تقسیمات کشوری افغانستان) از مجموعِ ۳۸۷ منطقه این کشور را در کنترل خود گرفته اند. طالبان همچنین گذرگاههای مرزی مهم افغانستان در مرزهای مشترک این کشور با تاجیکستان و ترکمنستان در شمال، با ایران در غرب، و پاکستان در جنوب این کشور را به تسخیر خود درآورده اند و به نوعی نظام سیاسی افغانستان را با محاصرهاقتصادی مواجه کرده اند. پیشرویهای طالبان در مدت کوتاه اخیر، بسیار شوکه کننده بوده و به نوعی یادآورِ بی نظمی و هرج و مرجی است که گروه داعش در سال ۲۰۱۱ در عراق ایجاد کردند.
به گزارش فرارو، در شرایط کنونی، عملا افغانستان و همچنین منطقه خاورمیانه، با نوعی "بحران انسانی" رو به رو است که پیش از این نیز راجع به آن هشدارهای فراوانی داده شده بود. در این میان، چهار مولفه اساسیِ تاکتیکی، عملیاتی، راهبردی و سیاسی وجود دارند که در نوع خود دلایل اصلی پیشرویهای اخیر طالبان در خاک افغانستان و شکست دولت این کشور را توضیح میدهند. در ادامه به این مولفهها اشاره میشود.
مقر و پناگاه اصلی گروه طالبان از سال ۱۹۹۴ که این گروه ایجاد شد، مناطق جنوبی و جنوب شرق افغانستان و در جوار مرزهای این کشور با پاکستان بوده است. از این رو، بسیاری از نیروهای امنیتی افغانستان به نحو گستردهای در این مناطق مستقر شده اند که این مساله موجب شده تا بخشهای مرکزی، شمالی و غربی افغانستان، کاملا آسیب پذیر شوند. برای مثال، از هر شش نیروی ارتش ملی افغانستان، چهار نفر در ولایات جنوب و جنوب شرق افغانستان نظیر پکتیا، قندهار، هلمند و ننگرهار مستقر هستند. این در حالی است که تنها یک نفر در بخشهای شمالی و یک نفر در بخشهای غربی و به طور خاص در ولایت هرات که با ایران هم مرز است، مستقر شده اند. این مساله حقیقتا یک چالش برای افغانستان به شمار میرود. خروج نیروهای خارجی از افغانستان نیز عملا موجب شده تا نقاط ضعف ارتش افغانستان خود را نشان دهند و طالبان هم توانسته با بهره گیری از آنها (و همچنین با بهره گیری از چینش نامتوازن نیروهای امنیتی دراین کشور)، پیشرویهای زیادی را در خاک افغانستان انجام دهد.
در این راستا شاهد بودیم که همزمان با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، شمال این کشور شاهد پیشرویهای سریع طالبان بود. ارتش افغانستان حتی در شناسایی نقاط ضعف خود و پوشش سریع آنها نیز با ناکامی رو به رو شد و نتوانست واکنشهای قاطعی را در برابر طالبان از خود نشان دهد. عدم نشان دادنِ واکنش به موقع در برابر طالبان نیز عملا یکی دیگر از ضعفهای نیروهای امنیتی افغنستان بود که راه را برای طالبان جهت کنشگری در خاک افغانستان هموار کرد.
در ۱۰ ماه گذشته، وزیر دفاع افغانستان به طور کلی از صحنه جنگ در افغانستان غائب بوده است. به دلیل تنشهای سیاسی فراوان در دولت افغانستان، "اشرف غنی" رئیس جمهور افغانستان به عَمد، پست وزارت دفاع افغانستان را خالی نگه داشت و در نهایت شاهد بودیم که این رویکرد موجب شد تا نیروهای ارتش ملی افغانستان با حملات طالبان رو به رو شوند و آسیبهای جدی متوجه افغانستان شود.
در پشت پرده، خودِ اشرف غنی مسوولیت جنگ را بر عهده گرفته است. وی کنترل ارتش افغانستان را با همکاری شماری از دستیاران غیرنظامی خود و افرادی که اساسا تجربیات نظامی چندانی ندارند به دست گرفته است. اشرف غنی بارها فرماندهی ارتش را با تغییراتی رو به رو کرد که از جمله این تغییرات میتوان به تغییر رئیس ستاد ارتش اشاره کرد که صرفا با اهداف سیاسی صورت گرفته است. این مسائل موجب شده اند تا فرماندهی ارتش افغانستان با یک ثبات در امر فرماندهی رو به رو نباشد و مدام با بی نظمی رو به رو شود. بدتر از همه اینکه در بحبوحه بحران، رئیس جمهور افغانستان، وزیر داخله (وزیر کشور) این کشور را نیز اخراج کرد که این مساله نیز وضعیت امنیتی در افغانستان را با هرج و مرج بیشتری همراه نمود.
در این راستا به دلیل فقدان فرماندهی مرکزی باثبات در افغانستان شاهد بودیم که بسیاری از فرماندهان نظامی، تصمیمات جداگانهای را اتخاذ میکردند که این مساله خود موجب پیشرویهای سریعتر طالبان در خاک افغانستان شده است. هنگامی که اشرف غنی وزرای دفاع و داخله جدید را نیز منصوب کرد، کمی دیر شده بود و طالبان عملا پیشرویهای زیادی را در افغانستان انجام داده بودند.
درگیریهای سیاسی قابل توجه در چهارچوب رهبری سیاسی افغانستان، نقش قابل توجهی در ایجاد وضعیت بحرانی در این کشور داشته است. امری که حتی دولت بایدن و مشاوران و دستیاران آن در مساله افغانستان را نیز تا حد زیادی شوکه کرده است. آنها به هیچ عنوان انتظار نداشتند که طالبان با سرعتی بالا بتواند بخشهای قابل توجهی از خاک افغانستان را در کنترل خود بگیرد.
با این همه، درگیریهای سیاسی در افغانستان که به طور خاص در پی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۹ و ادعای پیروی همزمانِ اشرف غنی و عبدالله عبدالله در این کشور، بار دیگر به اوج خود رسیدند و حتی در این میان شاهد برگزاری دو مراسم سوگند ریاست جمهوری جداگانه نیز در این کشور بودیم، همه در وخیمشدنِ وضعیت افغانستان، ایفای نقش کرده اند.
با این همه، رئیس جمهور افغانستان اشرف غنی نیز اطراف خود را با جمعی از دستیاران وفادار به خودش که عمدتا بی تجربه بودند، پُر کرد. اکثر این افراد که از هم ولایتیهای اشرف غنی بودند، عملا در پیشبرد تصمیمها و سیاستهایی نقش داشتند که در نوع خود تا حد زیادی، کلیت قومیتها و جوامع گوناگون افغانستان را در نظر نمیگرفتند. این مساله آن هم در کشوری که به شدت از حیث قومیتی متنوع است، نکته چندان مثبتی نیست و میتواند خود تولید منازعه و درگیری کند.
همین مساله عملا افغانستان را وارد چرخهای از منازعات سنگین داخلی کرده که در نوع خود تضعیف ارتش ملی این کشور را نیز به دنبال داشته است. در واقع، چینشِ سیاسی در افغانستان به گونهای است که عملا درگیریهای داخلی در این کشور را به نحو قابل توجهی تقویت میکند.
بسیاری از مناطقی که ارتش ملی افغانستان در این کشور تحت کنترل خود دارد، لزوما از استحکامات نظامی خوب و همچنین پشتیبانیهای نظامی کافی برخوردار نیستند. این مساله عملا آنها را به اهدافی ساده برای طالبان تبدیل کرده است. راهبرد طالبان جهت تصرف مناطق روستایی، دو هدف تاکتیکیِ مشخص دارد: اول، طالبان سعی دارد این مناطق را که از استحکامات نظامی ضعیفی برخوردارند و پشتیبانی نظامی چندانی از آنها انجام نمیشود و شمار نیروهای امنیتی افغانستان در آنها کم است، تصرف کند (این مناطق به راحتی قابل تصرف هستند).
ثانیا، این پیروزیهای طالبان موجب ایجاد ترس و وحشت در اقصی نقاط افغانستان میشوند و در عمل، موضع ارتش افغانستان و سربازان آن و متعاقبا امنیت بسیاری از نقاط حساس این کشور نظیر بزرگراهها و سیستمهای تدارکاتی در این کشور را نیز به نفع طالبان به خطر میاندازد. امریکه عملا به طالبان اجازه میدهد تا کنترل برخی مناطق اقتصادی حساس افغانستان را که بر اساس برخی ارزیابیها قادرند ماهانه تا ۱۲۰ میلیون دلار سود اقتصادی را به این گروه بدهند، به دست گیرد.
در این چهارچوب، عدم ارائه پشتیبانی هوایی و لجستیکی مناسب از بخشهای مختلف افغانستان، عملا موجب شده تا طالبان بتواند با آزادی عملی بیشتری، مناطق مختلف افغانستان را در کنترل خود بگیرد و شریانهای حیاتی و اقتصادی افغانستان را که قادرند دولت مرکزی این کشور را نیز تحت فشار قرار دهند، تحت کنترل خود درآورد.
در شرایط فعلی، رهبران افغانستان باید اتحاد پیشه کنند و به نوعی سعی کنند که این کشور را از بحران خارج سازند. آنها باید تمایلات طایفهای خود را رها کرده و در راستای منافع ملی افغانستان و ایجاد آیندهای بهتر در این کشور گام بردارند. تنها در این صورت است که ارتش افغانستان قادر خواهد بود تا طالبان را شکست دهد».
فروپاشی افغانستان، فروپاشی برجام و سپس ایران