حضور صبح در آثار کهن تا شعر معاصر ما ادامه یافته ، این موضوع نشانگر اهمیت صبح در ایران زمین است که برای ما به عنوان آغازی دوباره و فرصتی تازه برای زندگی ، نمود پیدا می کند. بخشی از این آثار از میان اشعار شاعران معاصر ایران و یک اثر از نزار قبانی شاعر دمشقی انتخاب شده که در ادامه از نظر خوانندگان محترم می گذرد.
***************************
به آفتاب سلام
که باز میشود آهسته بر دریچه صبح
به شیر آب سلام
که چکه چکه سخن میگوید
و حوض میشنود
به التهاب سلام
که صبح زود مرا مست میکند
به بوی تازه نان...
«عمران صلاحی»
صبح بخیر
***************************
صبح از سفر سخت زمان میآید
زآنسوی زمین و آسمان میآید
شب را به فراسوی زمین رانده به خشم
صبحی که نفس نفس زنان میآید
«قیصر امین پور»
صبح بخیر
***************************
بگذار، که بر شاخه این صبح دلاویز بنشینم
و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال.
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
«فریدون مشیری»
صبح بخیر
***************************به تو سلام میکنم
کنار تو مینشینم
ودر خلوت تو
شهر بزرگ من بنا میشود
«احمد شاملو»
صبح بخیر
***************************زندگی شاید...
عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید:
صبح بخیر
«فروغ فرخزاد»***************************آفتاب را
پشت دروازهی شب
منتظر نشانده ام
و طلوع را
به دیداری عاشقانه دعوت کرده ام
امشب
چقدر ستاره میپاشد بر آسمان دلم
و صبح که بیاید
حتما تو در آغوش منی!
«سارا قبادی»
صبح بخیر
***************************کاش آن آینه ئی بودم من
که به هر صبح تو را میدیدم
میکشیدم همه اندام تو را در آغوش
سرو اندام تو
با آن همه پیچ
آن همه تاب
آنگه از باغ تنت میچیدم
گل صد بوسهی ناب.
«حمید مصدق»
صبح بخیر
***************************
صبح
سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید
تو نیامدی
گنجشکهای منتظر
دور خانهی من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند
تو نیامدی
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید
تو نیامدی
آفتاب
از سر سروها به انتهای خیابان سر کشید
تو نیامدی.
مه میداند
که باید برخیزد
و به خانهی خود بیاید
در سینهی من.
«شمس لنگرودی»
صبح بخیر***************************شکفته بادا لبان من
که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را
شبانه میبوسند.
فدای تو
دو چشم من
که چشمهای تو را خواب دیدهاند.
ببینمت!
تو کجایی که چهرهات باغیست.
که از هزار پنجره نور میوزد هر صبح!
«رضا براهنی»
صبح بخیر
***************************
عاقلانه کنار گذاشتمت.
اما هر بار که
مژهای میافتد
روی گونه ام
بی اختیار
تو را آرزو میکنم...
مثل بعضی صبحها
که یادم میرود نیستی
وَ بلند میگویم:
صبح به خیر...
«مینا آقازاده»
صبح بخیر