جواني که با انگيزه سرقت صاحبکار خود را کشته بود در نخستين جلسه بازپرسي مدعي شد به خاطر فقر اين جنايت را انجام داد.
متهم که جوان 30ساله يي به نام امير است توضيح داد چون پسر کوچکش به برنامه هاي صدا و سيما خيلي علاقه داشت او دست به قتل زد تا با پول مسروقه يک دستگاه تلويزيون بخرد. به گزارش خبرنگار ما روز هشتم تيرماه، خانواده مردي 39 ساله به نام سعيد ناپديد شدن وي را اعلام کردند و در بررسي هاي ابتدايي مشخص شد سعيد يک کارگاه کوچک کارتن سازي دارد و روزي که ناپديد شده قرار بود با خودروي پرايد خود به همراه يکي از دوستانش براي انجام يک معامله به شمال برود.
چند روز بعد پرايد سعيد در حالي که به آتش کشيده شده بود در حوالي خاورشهر پيدا و با انجام بررسي هاي فني، هويت فردي که سعيد قصد داشت با وي به شمال برود فاش شد و ماموران دريافتند اين جوان 30 ساله به نام امير با وانت سعيد کار مي کرده و ماهانه مبلغي به عنوان کرايه به او پرداخت مي کرده است. با به دست آمدن اين سرنخ، داديار جنايي تهران دستور بازداشت امير را صادر کرد و ماموران با دستگيري او بازجويي هاي فني و پليسي خود را از وي آغاز کردند.
اين متهم پس از گذشت چند روز نهايتاً لب به اعتراف گشود و به قتل صاحبکارش اعتراف کرد. امير صبح ديروز با حضور در شعبه سوم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران در مقابل بازپرس حسين روشن به تشريح جنايت پرداخت و گفت؛ «چند روز قبل از حادثه من با همسرم درگير شدم و در جريان دعوا همه وسايل خانه از جمله تلويزيون را شکستم. پسر کوچکم تلويزيون دوست داشت و من هم پولي براي خريدن آن نداشتم. کم کم به فکر تهيه کردن پول افتادم و تصميم گرفتم به نحوي اين پول را از سعيد سرقت کنم.
نقشه ام اين بود که سعيد را به بهانه يي از شهر خارج کنم و بعد از بيهوش کردن وي پول هايش را بدزدم به همين خاطر به او گفتم يک کارخانه کلوچه سازي در شمال، به تعداد زيادي کارتن نياز دارد. بعد به بهانه عقد قرارداد با اين کارخانه تصميم گرفتيم به آنجا برويم. روز حادثه سوار بر خودروي سعيد راهي شمال شديم و من در حوالي گرگان آبميوه مسموم به وي تعارف کردم. بعد از خوردن آبميوه بيهوش شد و من فوراً دهانش را با چسب بستم تا اگر به هوش آمد نتواند داد و فرياد کند.
سپس شروع به گشتن جيب هايش کردم و در حالي که فکر مي کردم او پول زيادي دارد در کمال ناباوري ديدم فقط 40 هزار تومان همراهش است. به شدت عصباني شدم و سعيد را داخل صندوق عقب انداختم و به سمت تهران حرکت کردم.» اين متهم ادامه داد؛ «نزديکي هاي تهران، ماشين را متوقف کردم تا ببينم حال سعيد چطور است.
وقتي در صندوق عقب را باز کردم متوجه شدم چسب ها باعث خفگي او شده است. از ترس، جسد سعيد را جايي در حوالي جاده ساوه رها کردم. بعد ماشين را نزديک کارگاه دوست سعيد بردم. چون يک بار از کارگاه او سرقت کرده و با شکايت وي به زندان افتاده بودم مي خواستم کاري کنم که پليس به وي مظنون شود و به اين ترتيب انتقامم را از او بگيرم.» بنا بر اين گزارش در پي اعترافات امير براي وي قرار بازداشت موقت صادر شد و پرونده براي تکميل تحقيقات در اختيار ماموران آگاهي قرار گرفت.