bato-adv
bato-adv
بازگشت ترامپ سرنوشت جهان را در مذاکره رقم می‌زند یا در میدان نبرد؟

آیا جهان در آستانه عصر هرج‌ومرج است؟

آیا جهان در آستانه عصر هرج‌ومرج است؟

بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید، در شرایطی که جهان با بحرانی چندوجهی در خاورمیانه، آسیا و اروپا مواجه است، می‌تواند تحولات آینده را وارد مرحله‌ای تازه کند. رقابت قدرت‌های بزرگ، گسترش درگیری‌های منطقه‌ای و بحران‌های انسانی بی‌سابقه، چشم‌اندازی ناپایدار و پرابهام را رقم زده است. در این میان، سیاست‌های پیش‌بینی‌ناپذیر ترامپ می‌تواند هم به‌عنوان فرصتی برای مذاکره و هم عاملی برای تشدید بحران عمل کند.

تاریخ انتشار: ۱۹:۰۱ - ۱۴ دی ۱۴۰۳

فرارو- کامفورت ارو مدیر اجرایی و رئیس گروه بین المللی بحران

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، در شرایط پرتلاطم کنونی، بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید به‌عنوان چهره‌ای بی‌ثبات‌کننده، می‌تواند جهان را وارد مرحله‌ای تازه از تحولات عمیق کند. اما سیاستمداری با این ویژگی‌ها چگونه با جهانی که از قبل در آستانه آشوب قرار دارد، مواجه خواهد شد؟

روایت آشوب؛ از خشونت در کنگو تا بحران انسانی در سودان

در خاورمیانه، مجموعه‌ای از رخداد‌ها که با حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، طی یک سال چشم‌انداز منطقه را دگرگون کرده است. اسرائیل نوار غزه را به ویرانه‌ای تبدیل کرده است و در طی این حملات گروه‌های مقاومت تا حدی تضعیف شده‌اند که این امر به طور غیرمستقیم زمینه‌ای فراهم کرده که شورشیان اسلام‌گرا حکومت پنجاه‌ساله خاندان اسد در سوریه را سرنگون کنند.

در آسیا، رقابت چین با ایالات متحده و متحدانش برای نفوذ بیشتر، تنش‌ها را در نقاطی مانند دریای چین جنوبی، پیرامون تایوان و شبه‌جزیره کره به اوج رسانده است. در همین حال، حمله روسیه به اوکراین، همراه با تهدیدات ولادیمیر پوتین، بخشی از تلاش‌ها برای بازتعریف ترتیبات پس از جنگ سرد قلمداد می‌شود و خطر گسترش این درگیری به تقابل وسیع‌تری در اروپا وجود دارد.

در دیگر نقاط جهان، موج درگیری‌ها از جنگ داخلی میانمار گرفته تا شورش‌های تحت حمایت رواندا در شرق جمهوری دموکراتیک کنگو، تسلط خشونت‌آمیز گروه‌های مسلح در هائیتی و بحران انسانی در سودان  باعث افزایش بی‌سابقه تلفات، آوارگی و گرسنگی شده است. این آمار در دهه‌های اخیر بی‌مانند بوده و نشان‌دهنده بحران‌های عمیق انسانی است.

آیا جهان در آستانه عصر هرج‌ومرج است؟

با وجود تفاوت در ریشه‌های این درگیری‌ها، یک الگوی کلی قابل مشاهده است. در آسیا و اروپا، قدرت‌هایی مانند چین، روسیه و تا حدی کره شمالی، به چالش کشیدن نظم‌های سنتی تحت رهبری ایالات متحده را در دستور کار خود قرار داده‌اند. در دیگر مناطق، فقدان یک قدرت مسلط یا عدم همکاری میان قدرت‌های بزرگ، فضای لازم را برای رهبران فراهم کرده تا از خلأ قدرت برای پیشبرد اهداف خشونت‌آمیز یا دفاع از جایگاه خود استفاده کنند.

ماجراجویی‌های سیاسی که در حال گسترش هستند، پیامد‌های غیرمستقیم پیچیده‌ای را به همراه دارند. رقبایی که محدودیت‌ها را کم‌رنگ می‌بینند، ممکن است دست به اقداماتی غیرمنتظره بزنند. این درگیری‌های به‌هم‌پیوسته، خطر عواقب ناخواسته را افزایش می‌دهد. برای مثال، یحیی سنوار، رهبر حماس، که حمله ۷ اکتبر را طراحی کرد، به‌وضوح شدت واکنش اسرائیل و ویرانی‌ای را که بر غزه تحمیل شد، دست‌کم گرفته بود.

اسرائیل با همه ادعای اطلاعاتی‌اش، نتوانست پیش‌بینی کند که حملات گسترده‌اش به حزب‌الله در لبنان می‌تواند زمینه‌ساز تقویت شاخه‌ای بازسازی‌شده از القاعده شود. این گروه، برخلاف انتظار، توانست دمشق را تصرف کند. هرچند حاکم جدید سوریه که گذشته‌ای جهادی دارد، اعلام کرده است که به‌دنبال درگیری با اسرائیل نیست، این تحولات نشان از پیچیدگی‌های غیرقابل پیش‌بینی در منطقه دارد.

ریسک‌پذیری ترامپ؛ تهدید یا فرصت برای متحدان واشنگتن

بازگشت احتمالی دونالد ترامپ به کاخ سفید نیز لایه تازه‌ای از عدم قطعیت را به این معادله جهانی اضافه می‌کند. وعده‌های ترامپ—مانند بسیاری از مواضعش در گذشته—متناقض هستند. در اروپا، آسیا-اقیانوسیه و خاورمیانه، مشخص نیست آیا ترامپ رویکردی تقابلی در پیش خواهد گرفت یا تلاش خواهد کرد توافق‌هایی را به دست آورد. اگر تقابل را برگزیند، تا چه حد حاضر به پذیرش ریسک خواهد بود؟ و اگر به‌دنبال توافق باشد، این توافق‌ها چه امتیازاتی برای طرف مقابل به همراه خواهند داشت و چه هزینه‌ای برای متحدان واشنگتن خواهد داشت؟ در عین حال، در مناطقی که واشنگتن تصمیم به کاهش حضور یا نفوذ خود بگیرد، بازیگران دیگر احتمالاً به‌دنبال پر کردن خلأ خواهند بود.

تحسین‌کنندگان دونالد ترامپ، در رفتار‌های غیرمنتظره و پیش‌بینی‌ناپذیر او عاملی برای تقویت موقعیت استراتژیک آمریکا می‌بینند. از دیدگاه آنها، این سبک سیاست‌ورزی می‌تواند رقبا را محتاط‌تر و متحدان را وادار به ارائه امتیازات کند. به باور آنها، ولادیمیر پوتین در دوران ترامپ کمتر جرئت اقدامات تحریک‌آمیز داشت و حتی ابهامات ترامپ درباره تعهدات ناتو، اروپا را از انفعال در زمینه امنیت قاره‌ای خارج کرد.

اما همین ویژگی پیش‌بینی‌ناپذیری می‌تواند اثر معکوس داشته باشد. در حالی که هیچ‌یک از قدرت‌های بزرگ به‌دنبال جنگ تمام‌عیار نیستند، خطر اشتباه محاسباتی در نقاط تنش میان آنها همچنان بالاست. اگر ترامپ یا اعضای بلندپایه دولتش بیش از حد تهاجمی عمل کنند، ممکن است طرف مقابل با واکنشی مشابه، به‌دنبال تعیین خطوط قرمز جدید باشد؛ واکنشی که ناخواسته یکی از خطوط قرمز واشنگتن را نقض کند. از سوی دیگر، متحدی مانند فیلیپین، تایوان یا اسرائیل ممکن است از محدودیت‌ها عبور کند و واکنش شدید چین یا ایران را برانگیزد که این واکنش می‌تواند پای آمریکا را به یک درگیری گسترده‌تر باز کند.

در مقابل، اگر ترامپ آشکارا اهمیت اتحاد‌های واشنگتن را کم‌ارزش جلوه دهد، دشمنانی مانند مسکو یا حتی پکن ممکن است اراده او برای حمایت از متحدان آمریکا را محک بزنند. این آزمون می‌تواند بحران سیاسی داخلی در آمریکا ایجاد کرده و ترامپ را به اقداماتی غیرقابل‌پیش‌بینی وادار کند.

دیپلماسی خط تماس؛ کلید کاهش تنش میان واشنگتن و پکن

رفتار‌های تهاجمی آمریکا می‌تواند همکاری‌های جدیدی میان قدرت‌های مخالف ایجاد کند. هرچند ادعای وجود یک «محور» میان چین، روسیه، کره شمالی و ایران اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد، زیرا این کشور‌ها اهداف و منافع مشترک محدودی دارند، شواهد حاکی از افزایش همکاری میان آنهاست. توافق دفاعی پوتین با کیم جونگ اون در نوامبر، امنیت شبه‌جزیره کره را به جنگ جاری در اروپا پیوند داده است.

روابط میان رقبای ایالات متحده، در صورت تشدید رویکرد‌های خصمانه دونالد ترامپ در تمامی جبهه‌ها، احتمالاً نزدیک‌تر خواهد شد. این پیوند به‌ویژه زمانی مستحکم‌تر می‌شود که ترامپ بخواهد اروپا را به اعمال محدودیت‌های تجاری سخت‌تر علیه چین وادار کند یا ناتو را به مشارکت فعال‌تر در آسیا ترغیب نماید.

در زمینه مذاکره، رویکرد نامتعارف ترامپ شاید مزیتی باشد، البته تنها در صورتی که در مسیر درستی هدایت شود. یکی از ایده‌هایی که در محافل نزدیک به ترامپ مطرح شده، دستیابی به توافقی بزرگ با شی جین‌پینگ، رهبر چین، است. براساس این پیشنهاد، واشنگتن می‌تواند برتری چین در آسیا، از جمله تایوان، را بپذیرد. اما چنین سناریویی، با توجه به وابستگی اقتصادی جهانی به تولید ریزتراشه‌های پیشرفته در تایوان، بعید به نظر می‌رسد.

در مورد روسیه، ایده توافقی که براساس آن اوکراین خلع سلاح شود و بدون تضمین‌های امنیتی رها گردد—مطابق خواسته‌های ولادیمیر پوتین—احتمالاً به فروپاشی سریع منجر خواهد شد. حتی اگر ترامپ بتواند متحدان آمریکا را به چنین توافقی قانع کند، نمی‌توان چشم‌اندازی پایدار برای توافقاتی مبتنی بر حوزه نفوذ در آسیا یا اروپا متصور بود.

اهداف محدودتر و واقع‌بینانه‌تر ممکن است نتایج بهتری داشته باشند. برای مثال، برقراری گفت‌و‌گو‌های مکرر با شی و تقویت سازوکار‌های موجود، نظیر خطوط تماس نظامی و کانال‌های ارتباطی محرمانه میان مقامات ارشد امنیت ملی، می‌تواند به کاهش تنش میان ایالات متحده و چین کمک کند. این اقدامات همچنین می‌توانند از تبدیل حوادث هوایی یا دریایی در اطراف چین به بحران‌های گسترده جلوگیری کنند.

در مورد روسیه، توافق آتش‌بسی که مسائل پیچیده‌تر را به مذاکرات آینده موکول کند، هرچند ایده‌آل نیست، اما ممکن است راه‌حلی موقت برای کاهش ویرانی‌ها و خطرات ناشی از تشدید تنش باشد. حتی اگر پوتین چنین توافقی را رد کند، تلاش برای دستیابی به آن می‌تواند جایگزینی مناسب‌تر برای وضعیت کنونی باشد. علاوه بر این، چنین ترتیباتی ممکن است فرصتی فراهم کند تا متحدان آسیایی و اروپایی واشنگتن به تدریج مسئولیت بیشتری در دفاع از خود بر عهده گیرند.

مذاکرات هسته‌ای: فرصتی برای کاهش تنش یا تکرار شکست‌ها

مذاکرات هسته‌ای با کره شمالی یا ایران ممکن است نتایج ملموس‌تری به همراه داشته باشد. در گذشته، رویکرد غیرقابل پیش‌بینی دونالد ترامپ مذاکراتی را رقم زد که او را تا آستانه توافقی با کره شمالی رساند—توافقی که، هرچند ناقص، می‌توانست برنامه هسته‌ای پیونگ‌یانگ را محدود کند. امروز نیز، علیرغم روابط نزدیک کیم جونگ اون با روسیه، انزوای جهانی کره شمالی فرصت بالقوه‌ای برای بهره‌مندی از حسن نیت واشنگتن فراهم می‌کند.

با این حال، شانس موفقیت در مذاکرات با ایران بیشتر به نظر می‌رسد. تهران، ممکن است آماده پذیرش توافقی باشد که نه‌تنها برنامه هسته‌ای خود را محدود کند، بلکه فعالیت برون مرزی را نیز کاهش دهد. در مقابل، واشنگتن می‌تواند تضمین کند که برای بی‌ثبات کردن جمهوری اسلامی تلاش نخواهد کرد و حتی اسرائیل را از اتخاذ چنین اقداماتی بازدارد. ترامپ پیش‌تر به‌صراحت اعلام کرده که علاقه‌ای به تغییر نظام در ایران ندارد، که این امر می‌تواند فضای مثبتی برای مذاکرات فراهم کند.

آیا در سال ۲۰۲۵جهان به سمت بی‌قانونی کامل پیش می‌رود؟

اما سال ۲۰۲۵ با این حجم از عدم قطعیت چگونه پیش خواهد رفت؟ روند حرکت به‌سمت جهانی بی‌قانون به نظر ادامه‌دار خواهد بود. ایالات متحده، که همواره قوانین بین‌المللی را مطابق با منافع خود یا متحدانش نادیده گرفته، در سال‌های اخیر این هنجارشکنی‌ها را تشدید کرده است. حتی با معیار‌های ناپایدار دهه‌های اخیر، اوضاع اکنون وخیم‌تر به نظر می‌رسد و چشم‌انداز بدتر شدن آن نیز وجود دارد.

در حالی که جو بایدن، رئیس‌جمهور پیشین، تنها به‌ظاهر به نظم جهانی متعهد بود و در عمل در برابر تخریب غزه توسط اسرائیل سکوت کرد، ترامپ احتمالاً حتی این تعهدات حداقلی را نیز کنار خواهد گذاشت. اقداماتی مانند الحاق کرانه باختری توسط اسرائیل با حمایت آمریکا یا بمباران کارتل‌های مواد مخدر مکزیک از سوی واشنگتن، می‌تواند هنجار‌های بین‌المللی را به‌طور کامل فروپاشاند.

در این شرایط، طرف‌های درگیر جنگ توجه کمتری به رنج غیرنظامیان خواهند داشت و سایر رهبران ممکن است فرصت را برای آزمایش قدرت خود و تصرف اراضی همسایگان غنیمت بشمارند. بیشتر جنگ‌های جاری احتمالاً ادامه خواهند یافت، شاید با آتش‌بس‌هایی که تنها تا ایجاد تغییرات ژئوپلیتیکی یا فرصتی برای ضربه نهایی به رقبا پایدار بمانند.

ترامپ ممکن است در حوزه مذاکرات به توافقاتی دست یابد—توافقاتی که امنیت آسیا یا خاورمیانه را بازتعریف کند، رقابت با پکن را به مسیر آرام‌تری هدایت کند، یا با مسکو آتش‌بسی موقت برقرار نماید. اما نمی‌توان سناریو‌های تاریک‌تر را نیز منتفی دانست—از جمله تشدید بحران در آسیا، گسترش تقابل در اروپا، یا اقداماتی مانند اخراج دسته‌جمعی فلسطینیان که می‌توانند به شعله‌ور شدن آتشی گسترده‌تر در خاورمیانه منجر شوند. با شتاب گرفتن تحولات، جهان در آستانه یک تغییر پارادایمی قرار دارد. پرسش اصلی این است که آیا این تغییر در پای میز مذاکره رخ خواهد داد یا در میدان‌های نبرد.

bato-adv
bato-adv