نقد و بررسی فیلم «اینفلوئنسرها»
«اینفلوئنسرها» با نگاهی تند به فرهنگ شبکههای اجتماعی، هویت آنلاین و خشونت پنهان در پشت شهرت مجازی میپردازد.
فرارو- کرتیس دیوید هاردر در «اینفلوئنسرها» با ترکیب وحشت، طنز سیاه و نقد اجتماعی، جهانی پرزرقوبرق اما بیمار از اینفلوئنسرها را به تصویر میکشد که در آن زیبایی ظاهری، خشونت و بحران هویت در هم تنیدهاند.
به گزارش فرارو به نقل از راجر ابرت، فیلم ترسناک «اینفلوئنسر» ساخته سال ۲۰۲۲ به کارگردانی کرتیس دیوید هاردر، برخلاف انتظار بسیاری، به فیلم هیجان انگیز بسیار تأثیرگذاری تبدیل شد؛ اثری که میشد آن را نوعی بازخوانی دنیای پاتریشیا هایاسمیت در عصر شبکههای اجتماعی دانست. هاردر در آن فیلم نشان داد که چگونه میتوان از دل فرهنگ اینفلوئنسری، داستانی دلهرهآور درباره هویت، قدرت و خشونت بیرون کشید.
حالا او با دنبالهای با عنوان «اینفلوئنسرها» بازگشته است؛ فیلمی که همانطور که از نامش برمیآید، قرار است بزرگتر، خشنتر و بیرحمتر از قسمت اول باشد. با این حال، هاردر که نویسنده و کارگردانی باهوش و خلاق است، از دام رایج دنبالههای ژانر وحشت پرهیز میکند؛ دامی که معمولاً در آن فیلمسازان صرفاً تلاش میکنند با صدای بلندتر و اغراقآمیزتر، همان فرمول موفق قبلی را تکرار کنند.
«اینفلوئنسرها» تقریباً با نوعی چشمک و شوخی آگاهانه با تماشاگر آغاز میشود. فیلم با یک پیشدرآمد طولانی شروع میشود که بهنظر میرسد وعده اثری کاملاً متفاوت را میدهد؛ فیلمی که گویی قرار است همان مسیر و الگوی قسمت اول را دنبال کند. اما هاردر درست در لحظهای که مخاطب احساس امنیت میکند، زیر پای او را خالی میکند. حدود نیم ساعت پس از آغاز فیلم، هم روایت و هم تیتراژ ابتدایی ناگهان کنار میروند و فیلم واقعی آغاز میشود؛ یک ترن هوایی بیامان از تعلیق، خشونت و شوخطبعی سیاه.
از همینجا میتوان فهمید که «اینفلوئنسرها» قرار نیست تجربهای قابل پیشبینی باشد. بخش زیادی از موفقیت فیلم مدیون فیلمنامه هوشمندانه، غیرقابل پیشبینی و در عین حال بهطرز غافلگیرکنندهای خندهدار هاردر است. به همین دلیل، پرهیز از افشای جزئیات داستان اهمیت بیشتری پیدا میکند. با این حال، بدون اسپویل، میتوان گفت فیلم با بازگشت شخصیت سیدبلیو (با بازی کاساندرا ناد) آغاز میشود؛ شخصیتی که اینبار حتی از فیلم اول هم قویتر و تأثیرگذارتر ظاهر میشود. او از جزیره متروکهای که در پایان فیلم قبلی در آن گرفتار شده بود، نجات یافته و حالا در ظاهر زنی شاد و عاشقپیشه است.
سیدبلیو سالگرد رابطهاش را به همراه شریک عاطفیاش دایان (با بازی لیزا دلامار) در منطقهای زیبا از حومه فرانسه جشن میگیرد. اما این آرامش خیلی زود از بین میرود. وقتی این زوج به یک هتل بوتیک شیک میرسند و متوجه میشوند یک اینفلوئنسر سفر به نام شارلوت (با بازی جورجینا کمپبل) اتاق لوکستر آنها را تصاحب کرده، همان نگاه آشنا در چشمان سیدبلیو شکل میگیرد: او هدف تازهای پیدا کرده است. سیدبلیو با لحنی قضاوتگرانه میگوید: «دخترهایی مثل او یک تنه نسل بعدی زنان را نابود میکنند. یکی باید به آنها درس بدهد.»
اگر فیلم اول فقط بهطور گذرا به این ایده میپرداخت که سرمایه اجتماعی آنلاین، در مواجهه با یک جامعهستیز واقعی، ارزش چندانی ندارد، «اینفلوئنسرها» دامنه جاهطلبانهتری دارد. هاردر در این دنباله، مفاهیمی چون مردسالاری سمی در فضای مجازی، فرهنگ جمعی خشم و انتقام در پروندههای جنایی آنلاین، و این واقعیت که فناوری همانقدر که آشکار میکند، پنهان هم میسازد را وارد روایت میکند. پس از پیشدرآمد، فیلم وارد بخش اصلی داستان میشود و در اینجا بازگشت مدیسون (با بازی امیلی تننت) اهمیت پیدا میکند؛ شخصیتی که حالا در پی انتقام از زنی است که در فیلم اول او را در آستانه مرگ رها کرده بود.
هاردر با مهارت، تمرکز روایت را میان شخصیتها جابهجا میکند؛ حرکتی که نهتنها پیچشهای داستانی را پررنگتر میکند، بلکه تنش را نیز بهتدریج افزایش میدهد، تا جایی که فیلم به پایانی بهشدت خشن، دیوانهوار، خندهدار و فراموشنشدنی میرسد. «اینفلوئنسرها» نسبت به فیلم اول اثری تیزتر و هدفمندتر است، اما در عین حال رگهای خیرهکننده از طنز بسیار تاریک دارد؛ طنزی که گاه یادآور خشونت اسلپاستیکی آثار برادران کوئن است.
در یکی از صحنههای اولیه، سیدبلیو زنی را میبیند که بهجای لذت بردن از منظرهای خیرهکننده، مشغول لایو استریم است. برای لحظهای این حس به تماشاگر دست میدهد که شاید شخصیت شرور این مجموعه قرار است او را همانجا و در ملأعام به قتل برساند. هرچه مسیرهای سیدبلیو و مدیسون به هم نزدیکتر میشود، هاردر دما را بالاتر میبرد و در نهایت با پایانی نفسگیر، واکنشهایی همزمان از شوک و خنده را از مخاطب میگیرد.
یکی از نقاط قوت مهم «اینفلوئنسرها» ظاهر بصری چشمگیر آن است. هاردر با همکاری دیوید شورمن، واقعاً در فرانسه و تایلند فیلمبرداری کرده است؛ نکتهای که شاید بدیهی به نظر برسد، اما در دورانی که بسیاری از سریالها و فیلمها بهدلایل مالی یا راحتی، لوکیشنهای واقعی را با جایگزینهایی مانند کانادا عوض میکنند، اهمیت ویژهای دارد. بودجه فیلم احتمالاً بالا نیست، اما نتیجه نهایی بسیار چشمنواز از کار درآمده و بهخوبی نشان میدهد که چگونه رفتارهای زشت انسانی میتوانند در زیباترین مکانها رخ دهند.
در نهایت، «اینفلوئنسرها» فیلمی است درباره انسانهای شکسته؛ افرادی که چهرهها، روابط و هویتهای آنلاینشان تفاوتی بنیادین با زندگی واقعیشان دارد و این شکاف روزبهروز غیرقابلتحملتر میشود. فیلم با پایانی بهسبک کلیفهنگر به اتمام میرسد؛ پایانی که شاید برای برخی ناامیدکننده باشد، اما در اینجا آنقدر تجربه کلی سرگرمکننده، تند و هوشمندانه است که وعده ساخت فیلمی دیگر نهتنها آزاردهنده نیست، بلکه کاملاً خوشایند به نظر میرسد.