احمد توكلي از آن دست سياستمداران غير تندرو جناح راست به حساب ميآيد. او كه روزگاري سوداي رياستجمهوري در سر داشت و در رقابت با هاشميرفسنجاني توانست چهار ميليون راي به دست بياورد كه در نوع خود جالب بود، علاوه بر دوره اول در دورههاي هفتم، هشتم و نهم مجلس نماينده بود و با پيروزي ليست اميد در تهران نتوانست به مجلس دهم راه يابد.
توكلي معمولا انتقادات خود را نسبت به اصلاحطلبان با احترام مطرح ميكند و نامهنگاريهاي معروفش با تعدادي از اصلاحطلبان از نكات مثبت سياستورزي ايراني به حساب ميآيد.
اما انتشار عكس سيدمحمد خاتمي، رييس دولت اصلاحات در كنار علي لاريجاني، رييس اصولگراي مجلس شوراي اسلامي در مراسم وداع با پيكر آيتالله راستيكاشاني در حسينيه جماران كه واكنشهاي بسياري را از هر دو جناح كشور به دنبال داشت، باعث شده تا «جماران» گفتوگويي را با اين سياستمدار اصولگرا انجام دهد و بحث آشتي ملي كه از سوي اصلاحطلبان مطرح شده بود اينبار از سوي يكي از سياستمداران كهنهكار اصولگرا با عنوان وحدت ملي مطرح شود.
توكلي معتقد است تحليلهايي كه درباره ديدار خاتمي و لاريجاني مطرح ميشود بزرگنمايي است و اين همنشيني، اتفاقي رخ داده است.
ديدار عرفي بوده است نه سياسي
توكلي كه خودش هم در مراسم ختم آيتالله راستي حضور داشته در پاسخ به اين سوال كه چرا اين همنشيني كوتاه اين همه سر صدا ايجاد كرد؟ يادآور شد: البته من در ساعتي كه اين كنار هم نشستن انجام شد در حسينيه نبودم. ولي بايد بگويم كه مجلس ختم هم مانند مجلس عروسي است. همه فاميلها همديگر را ميبينند. همه دوستان و آشنايان براي ابراز همدردي ميآيند.
به خصوص در مراسم علماي بزرگ اين مساله بيشتر ديده ميشود. اين جور حوادث در اينچنين مراسمي طبيعي است و در لحظه تصميم گرفته شده است. به نظر نميرسد اين مساله برنامهريزي شده باشد. احتمالا آقاي خاتمي، آقاي لاريجاني را خيلي قبول نداشته باشد و عكس آن هم صادق است. اين ديدار يك اتفاق معمولي است.
وي درباره دليل سروصداي ايجادشده بعد از اين ديدار اظهار ميكند: واقعا دليل اين همه سروصدا را نميدانم. اين حساسيتها جا ندارد. اين ديدار نه فاجعهآميز است و نه مسرتبخش! نه از اين ديدار چيزي به آقاي خاتمي ميرسد و نه به آقاي لاريجاني. هركدام عقايد خودشان را دارند و ممكن است آقاي لاريجاني هم مثل من، آقاي خاتمي را مقصر بداند. اين ديدار عرفي بوده نه سياسي. نميتوان آن را در چارچوب ديدارهاي سياسي قرار داد.
ديدار با خاتمي كه جزو حرامهاي اوليه نيست
برخلاف توكلي برخي اصولگرايان اين ديدار را نوعي سناريو ميدانند و معتقدند كه لاريجاني به دنبال شكست حصر رسانهاي خاتمي و جايگاهي در سبد راي ١٤٠٠ است. توكلي درباره اين تفسير تاكيد ميكند: من اخبار اين ماجرا را تعقيب نكردم؛ اما به طور كلي معتقدم نبايد از چنين ديدارهايي به خصوص در حاشيه مراسم ختم برداشت سياسي كرد.
البته عروسي كه دعوت صورت ميگيرد، دعوت شدن يا نشدن ميتواند معنادار باشد ولي ختم نه. در اين سطوح، براي انجام ديدارهاي سياسي چندان احتياجي به اين بهانهها ندارد. ديدار با آقاي خاتمي كه جزو حرامهاي اوليه نيست. اگر كسي بخواهد با او ديدار و گفتوگو كند اين عمل را انجام ميدهد. نيازي به داستانسازي ندارد.
يك زماني ديداري با هماهنگي زمان و مكان صورت ميگيرد كه قابل تفسير است اما يادمان نرود كه اين ديدار در حاشيه يك مجلس ختم بوده است. هركس كه وارد مجلس ميشود برايش جا باز ميكنند تا او بنشيند. مگر دو طرف چقدر ميتوانستند با هم صحبت كنند؟وي ادامه ميدهد: من مجلس ختم والده آقاي خاتمي رفته بودم.
اين به اين معني نيست كه مواضع آقاي خاتمي در سال ٨٨ را قبول دارم يا ايشان را بدون مسووليت در اين اتفاق ميدانم. حضور من و امثال من در آن مراسم به خاطر ادب ديني بود و نه مواضع سياسي. من با مواضع آقاي خاتمي در ماجراي ٨٨ موافق نيستم و ايشان را مقصر و سهيم ميدانم اما زماني كه والده ايشان به رحمت خدا رفت در مجلس ختمشان شركت كردم. اين درست است كه عدهاي بخواهند اين ديدار را به تغيير ايدئولوژي من تفسير كنند؟ خير، اينجا بحث اخلاق است كه رعايتش لازم است و من حداقل سعي ميكنم رعايت كنم.
از خاتمي گلهمندم
زماني امام خميني(ره) «منشور برادري» را در ترسيم بايستههاي روابط ميان جناحهاي درون نظام به رشته تحرير درآوردند. توكلي هم از اين منشور به بحث وحدت ملي ميرسد و اعتقاد دارد يكي از راهحلهاي تغيير فضاي موجود، وحدت ملي است. او در پاسخ به اين سوال كه اصول اين منشور امروز چقدر در ميان جناحهاي كشور مورد توجه است و آيا تعجب از يك همنشيني ساده، نشانه دور شدن از آن اصول اساسي مورد توافق ميان سلايق سياسي در جمهوري اسلامي نيست؟ تصريح ميكند: بيبهره بودن دو طرف از آن منشور روشن است ولي اگر فضاي سياسي كشور تنگ شده و به دنبال راهحل براي تغيير فضا هستيم، يكي از راهحلهاي اين مشكل، «وحدت ملي» است. ولي اين موضوع لوازمي دارد.
به طور مثال، بعد از انتخابات سال ٨٨ عدهاي فتنهانگيزي كردند و افرادي بودند كه ميتوانستند جلوي اين كارها را بگيرند. يكي از اين افراد آقاي خاتمي بود كه به نظرم ايشان در اين زمينه وظيفهاش را انجام نداد. توكلي با مقصر دانستن خاتمي به خاطر رايزني نكردن براي حل مساله سال ٨٨ در پاسخ به اين سول كه آياخاتمي را مقصر ميدانيد كه براي حل مساله رايزني نكردند؟ عنوان ميكند: بله ايشان را از اين بابت مقصر ميدانم. ايشان آدم محترمي است.
آدمهاي متدين و عاقلي كه معترض بودند حرفهاي ايشان را گوش ميدادند. پس در صحنه آدمهايي باقي ميماندند كه اغراض سازمانيافته داشتند و جمع كردن آنها مشكلي نبود. من از ايشان گلهمندم. در همان زمان من به آقاي خاتمي نامه نوشتم و اعتراض و گله خودم را بيان كردم. وي در ادامه يادآور ميشود: در آن نامه به ايشان گفتم شما با عنوان فرزند معنوي امام وارد انتخابات رياستجمهوري شديد و شعار «سلام بر سه سيد فاطمي؛ خميني و خامنهاي، خاتمي» را مطرح كرديد و اينگونه از مردم رأي گرفتيد و سابقه شما هم نشان ميدهد كه با امام بوديد.
بعد نوشتم كه «اگر عصاره سياست خارجه امام را بگيريم دفاع از فلسطين است؛ و اگر از سياست داخلي امام عصاره بگيريم عصاره آن حمايت ولايتفقيه است. اينكه عدهاي شعار «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فداي ايران» سر دادند، چه معني ميدهد؟ افرادي كه اين شعار را مطرح كردند حاضر نيستند حتي يك سيلي براي ايران بخورند. سيلي و گلوله را بسيجيهاي بيچارهاي ميخورند كه عليه آنها هميشه صحبت ميشود».
به ايشان نوشتم كه شما خود را فرزند معنوي امام ميناميديد، شما يا آقاي موسوي كه مشهور به نخست وزير امام بوديد، نسبت به اين اتفاقات موضع بگيريد. شما حيف ميشويد. البته اين نامه خطاب به آقاي خاتمي و آقاي موسوي بود كه همان ايام در رسانهها منتشر شد. به ايشان نوشتم عدهاي در اين تجمعات شعار «مرگ بر ولايت فقيه» مطرح ميكنند، چرا شما موضعگيري نميكنيد و سكوت ميكنيد؟ توكلي در پاسخ به اين سوال كه آيا پاسخي براي نامههايش دريافت كرده يا نه بيان ميكند: خير، هيچ پاسخي دريافت نكردم و اعتراض من همچنان باقي ماند.
آقاي خاتمي اگر يك كلمه ميگفت ما اين شعارها و عملها را قبول نداريم و مرز خودش را مشخص ميكرد خيلي از مصايب اتفاق نميافتاد. البته من نميتوانم بپذيرم مرزي بين اينان و آن شعاردهندگان وجود نداشت ولي سكوت، گاهي بزرگترين گناه است. اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام همچنين اضافه ميكند: من شخصا معتقدم آقاي خاتمي در ٨٨ ميتوانست جلوي خونريزي را بگيرد اما كوتاهي كرد و مقصر است. حالا احتياج است كه ايشان اين تقصير را جبران كنند تا عدهاي به تبع ايشان با نظام آشتي كنند و نظام هم با آنها آشتي كند.
قدم اول را بايد آقاي خاتمي بردارد
در پايان توكلي درباره الزامات آشتي ملي سخن ميگويد. او در واكنش به اين موضوع كه آيا شكستن محدوديتهاي خاتمي و حصر رسانهاي او به بحث آشتي ملي كمك نميكند؟ اظهار ميكند: ابتدا بايد تقصير مقصران حادثه حل شود و بعد به الزامات آشتي ملي پرداخته شود. اين عده بايد بگويند پشيمانند و قبول دارند كه در آن موقع اشتباه كردند يا خير! كسي نميخواهد آنها را محاكمه كند. شايد عذرخواهي اين افراد خيلي مسائل را بتواند حل كند.
عوارض آن حادثه هنوز هم وجود دارد. حجم حادثه باعث ميشود تا در انتخابات مجلس عده زيادي رد صلاحيت شوند و مجلس به دست كساني بيفتد كه مشخص نيست ميخواهند سرنوشت مجلس را به چه سمتي ببرند. در نهايت اين موضوع به اسم آقاي خاتمي با حمايتي كه از اين افراد كردند تمام ميشود. قدم اول را بايد آقاي خاتمي و ساير كساني كه در اين حادثه تقصير داشتند بردارند و در مقابل آن، قدمي از سوي نظام برداشته شود.
جریان شما با حمایت (باز هم مجبور بودید وگرنه مردم عادی هم میدانستند چه بلایی دارد سر ایران میاید)از سیاست های اشتباه اقتصادی و خارجی دولت احمدی نژاد دفاع کردید .
جناب توکلی چرا شما و جریان شما اجازه یک راهپیمایی به اصلاحطلبان و اعتدالیون نمیدهید تا وزن سیاسی و خواست مردم مشخص شود؟
شما هم میدانید و ما هم میدانیم که ماجرا چه بود ولی این سیاست ها باعث گسست ملی شده است که باید ترمیم شود.
واقعا رأست گفتن فرد خواب را ميشه بيدار كرد ولي كسي كه خودش را به خواب زده نه
آقای توکلی عزیز شما متاسفانه خودتون رو شاخص حق وباطل فرض میکنید! بخاطر همین حب وبغض شخصی در اظهار نظراتتون موج میزنه.
عزیز برادر!!آقای خاتمی خودش از اصلی ترین مسببین فتنه بود، حتما شما اسنادش رو بیشتر دیدید،
دیدار با جورج سوروس ، مقامات امریکایی، وسران نجس عربی منطقه برای هماهنگی در انتخابات 88و ایجاد آشوب و بلوا!!
اعتراف به دروغ بودن تقلب در محافل خصوصی! و نفاق در مجامع عمومی و اصرار بر تقلب،
پیاده کردن گام به گام دستورالعمل های انقلاب رنگی در فتنه و ایجاد تشکیلات فرهنگی سیاسی برای سرنگونی نظام اسلامی در موسسه ی کیان و بعدها مرکز گفتگوی تمدنها ، مرکزپژوهش های فرهنگی و خانه ی هنرمندان،
آموزش دانشجویان ناآگاه و جوانان ساده لوح توسط استادان غربزده وجاسوسان مانند سروش، جهانبگلو، تاجبخش و سفارتخانه های اروپایی
دعوت رهبران کودتاهای مخملی در ایران و ایجاد کلاس های آموزشی برای براندازی مانند آدام میچنیک و اسمولار و برلین ووووو
رجوع کنید به کتاب مستند شوالیه های ناتوی فرهنگی و شاه کلید انگلیسی.....