ایکنا نوشت:
سیداسحاق حسینیکوهساری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش که داشتن تفسیر جدید از قرآن چه ضرورتی دارد؟ گفت: مسئله ضرورت پرداختن به تفسیر قرآن در درجه اول به این باز میگردد که قرآن نسخهای شفابخش و کتاب هدایتی برای بیش از یک میلیارد مسلمان است. این پشتوانه جمعیتی با این متن میتواند زمینهساز این باشد، به خصوص برای مسلمانان که به قرآن به عنوان نقشه راه نگاه میکنند و با آن انس دارند، که تفاسیر جدیدی را به وجود بیاورند.
ضرورت دروندینی و بروندینی تفسیر قرآن
کوهساری افزود: تفسیر قرآن برای غیرمسلمانان نیز ضرورت دارد؛ زیرا یکی از مسائلی که در جامعهشناسی و روانشناسی مطرح میشود و یک بحثی بروندینی است، مطالعه متون دینی است. برای تحقیق در خصوص یک دین تحقیق در متون دینی ضرورت دارد و غیرمسلمانان نیز برای شناختن اسلام نیاز به تفسیر قرآن دارند. مصداق این ضرورت در خصوص آیات جهاد است و آیاتی که گروههای تکفیری از آن استفاده میکنند.
وی تصریح کرد: گروههای تکفیری توسط آمریکا در مقابل نهضت حضرت امام خمینی(ره) درست شد، در حالی که اکنون این جریانی که در مقابل اسلام اصیل ایجاد شده برای غرب آفت شده و جریانهای القاعده و داعش گرفتاریهایی برای غرب درست کرده است. امروز این مسئله است که چطور انسانی حاضر شود با اعتقادی خاص خود را منفجر بکند. گرچه ما معتقدیم این برداشت انحرافی از قرآن است، اما ما باید به هر حال در خصوص معتقدات مسلمانان، تحقیقات گستردهای داشته باشیم. از اینرو ضرورت پرداختن به قرآن هم از نظر دروندینی و هم از نظر بروندینی طبیعی است.
شفابخشی قرآن درجه اول در بُعد روحی است
کوهساری با بیان اینکه آیات معاد در قرآن بیش از آیات مربوط به خداشناسی است، گفت: بر اساس تحقیقی که شده است ۱۴۰۰ آیه در خصوص معاد، ۱۲۰۰ آیه در خصوص خداشناسی و ۸۰۰ آیه در خصوص نبوت است. اساس آیات خداشناسی نیز به آیات معاد باز میگردد، اگر جهان دیگری وجود نداشته باشد، اصل خلقت پوچ خواهد بود.
نویسنده کتاب «معیار تمدن در قرآن» افزود: بنده در مقدمه کتاب «نگاهی فراسوی فشار روانی در قرآن» بحثی آوردهایم در این خصوص که قرآن چگونه میتواند برای جهان معاصر آثاری داشته باشد، در آن فراز تصریح شده است که در بحث روانشناسی قرآن چگونه میتواند نسخهای شفابخش باشد. شفابخشی قرآن در دو بعد جسمی و روحی وجود دارد و در درجه اول این شفابخشی در خصوص بُعد روحی است. همانطور که میدانید مسائل روحی، اضطراب و تنهایی انسان امروز را رنج میدهد و برخی از روانشناسان پراگماتیست هستند که میگویند ما کاری به حقانیت دین نداریم و به نتایج یک دین نگاه میکنیم. آنها با وجود اینکه به وجود خدا اعتقاد ندارند، معتقدند اعتقاد به خدا مایه آرامش است، این نگاه برون دینی است.
تفسیر متنمحور یا مفسرمحور
کوهساری در پاسخ به این پرسش که آیا روش سنتی برای تفسیری متناسب با جهان معاصر کافی است و یا ما نیازمند روشهای جدیدی هستیم؟ گفت: بحثی که امروز بسیار حتی در میان روشنفکران ما رایج است، مسئله هرمنوتیک و بحث تحلیل زبان است. این بحث خود مراتبی دارد، اما به زبان قابل درک برای همه باید گفت که در آنجا یک بحث است که آیا متن محور است، یا مفسر و یا مفسر و متن هر دو؟
وی افزود: با توجه به تضادهای درونی متون مسیحی، در کتاب «اسلام از نگاه ولتر» آمده است که ولتر میگوید: من نمیتوانم به دانشجوی خودم ثابت کنم که چگونه ۱ مساوی ۳ و ۳ مساوی ۱ است. ۶۴ انجیل متضاد وجود دارد و اینجا سوال این است که چگونه این متون هم متضاد و هم مقدس هستند؟ دورهای میگفتند باید ایمان بیاورید و آن را بپذیرید، اما پس از رنسانس مسیحیان به این نظر رسیدند که این متن قابل تفسیر و دفاع نیست و آمدند و مسئله دیگری را طرح کردند که اگر این متن را میخواهید تفسیر کنید باید مفسر هم در آن دخالت داشته باشد، تا بشود متن مفسر.
نویسنده کتاب «روش تفسیری اهل بیت(ع)» ادامه داد: وقتی مقداری جلوتر رفتند، دیدند که نمیشود و تقریبا آخرین نظریات امروز این است که متن قابل تفسیر نیست و معیار خود مفسر است. در میان روشنفکران ما نیز کتابهای نوشته شده و مسئله شریعت صامت طرح شده است که ریشه آن در همین بحث مسیحی است. اگر بنده به عنوان یک کشیش باشم و بخواهم این ۶۴ انجیل را توجیه عقلانی کنم، بهترین راهم این است که بگویم مفسر محور است، زیرا متن تضاد درونی دارد.
وی با اشاره به جملهای از حضرت امام(ره) عنوان کرد: عین این سوال شما در اوایل انقلاب مطرح شد که آیا فقه باید پویا باشد و یا سنتی که حضرت امام(ره) در آن زمان فرمودند: فقه سنتی ما پویاست؛ مشکلی که در مسیحیت درباره متن وجود داشت، ما درباره قرآن نداریم تا رفع بحران شود زیرا قرآن اولا تحریف نشده است و ثانیا در عین حالی که قرآن از طرف خدا آمده است، مخاطبش انسان عاقل است. ما بیش از ۳۰۰ آیه در باب تعقل، تفکر و شعور داریم و قرآن انسان را مورد اعتاب قرار میدهد که «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا : آيا به آيات قرآن نمىانديشند يا [مگر] بر دلهایشان قفلهايى نهاده شده است»(محمد(ص)، ۲۴).
پویایی تفسیر سنتی شیعه
کوهساری تصریح کرد: علامه طباطبائی در جلد ۵ المیزان بحثی در خصوص سیر تفکر دارد که بنده آن را در مقدمه کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» آوردم، خلاصه بحثش این است که اساس تفسیر قرآن تعقل و تفکر است و روش تفسیری ما عقلگرایانه و عرفانگرایانه است، چون عقل و عرفان پویاست، تفسیر پویا خواهد بود و تفسیر روش سنتی ما بر اساس تعقل و تفکر است و از قدیم بوده و الان هم هست. مقتضیات زمان عوض میشود، مسائلی که مربوط به علوم تجربی است تغییر میکند و برخی از آیات قرآن مربوط به این مباحث است و در روش سنتی نیز نقش بازی میکند.
نویسنده کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» ادامه داد: بحثی که استاد ما علامه حسنزاده آملی میگویند این است که اگر به کتاب اربعه نگاه کنید که از قدیمیترین کتب شیعه است، خواهید دید که اینها که نزدیک به دوران غیبت صغراست، اولین فصلشان مربوط به عقل و جهل است. این کار تصادفی نیست؛ یعنی حتی کتب روایی ما در تشیع، ابتدا به عقل و جهل به عنوان پیامبر باطن میپردازند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه البته روشهای ظاهرگرایانهای در تفسیر قرآن وجود دارد، گفت: نمونه این روشها وهابیگری است که باید روششان را عوض کنند، اما تفسیر سنتی در شیعه پویاست. نظر سنتی در خصوص بحثهای هرمنوتیک که مطرح میشود این است که هم متن و هم مفسر، محور است. روایتی از امام باقر(ع) است که به نقل از امام علی(ع) فرمودهاند، برخی از آیات قرآن هم توسط عرب و هم توسط عجم فهمیده میشوند و اگر ترجمه بکنید معنای آن روشن است و نیازی به تفسیر ندارد.
کوهساری افزود: برخی از آیات قرآن آیاتی است که متن محور است، مانند حروف مقطعه که مفسر نمیتواند آنها را تفسیر کند، مگر راسخین در علم که پیامبر و اولیا هستند. ارجاع متشابهات به محکمات کار مفسر است و او با کنار گذاشتن آیات، مراد الهی را استخراج میکند که روش قرآن به قرآن خوانده میشود. همچنین قیاسات قرآنی وجود دارد که به تفسیر عرفانی تعبیر میشود. پس باید مشخص شود که منظور از روش چیست و من فکر میکنم تفسیر شیعه که تکیه به عقل و عرفان دارد که مانند فقه سنتی پویاست. بهترین نمونه این جریان روش تفسیری علامه طباطبائی و شاگردان ایشان مانند آیتالله جوادیآملی، آیتالله مصباح، آیتالله مکارم، آیتالله سبحانی و... است.
تفاوت جایگاه انسان از نظر قرآن و غرب
نویسنده کتاب «گامی فراسوی فشار روانی در قرآن» در پاسخ به این پرسش که ما مسائلی از جمله اصالت انسان و عقلگرایی در دوران مدرن داریم، رویکرد مفسر قرآن به این مباحث چگونه باید باشد؟ گفت: من بارها به دانشجویان گفتهام، مسئله انسان و اصالت انسان یک ریشه تاریخی دارند و برای پرداختن به این بحث باید انسان یک دوره تاریخ فلسفه غرب را مطالعه بکند و جریان اصالت انسان ریشه در مکاتب غربی و دوره حاکمیت دین دارد.
وی افزود: در قرون وسطی مشکلی که وجود داشت این بود که خود این کتابهای مقدس مسیحی تضاد درونی داشتند و با حاکمیت دینی تضاد درونیشان روشنتر شد. به واسطه جنگهای صلیبی و آشنایی با تمدن اسلامی رنسانس به وجود آمد. جریانی که ابتدا ادبی بود با عنوان مراجعه به آرا و اندیشه انسانی از اواخر قرن سیزده شکل گرفت و ایشان معتقد بودند که به قبل از مسیحیت باز گردیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: در میان روشنفکران ما نیز پان ایرانیست و یا در کشورهای دیگر پان ترکیست و پان عربها معتقد بودند که ما باید به تفکر قبل از اسلام باز برگردیم و افکار انسانی را مطرح کنیم. در غرب پس از چند قرن رویکرد ادبی، انسانگرایی به اصالت انسان در سیاست تبدیل شد. برخی از روشنفکران که این مسائل را برای فریب مذهبیهای ما مطرح میکنند، درست نمیگویند. اصالت انسان در غرب در مقابل اصالت خدا و دموکراسی در مقابل تئوکراسی است. یکی از مولودهای اومانیسم، لیبرالیسم است که به معنای آزادی هر اندیشهای است که از سوی خداست و در لیبرالیسم میبینید که یک روسری تحمل نمیشود.
نویسنده کتاب «روش تفسیری اهل بیت(ع)» تصریح کرد: شما تا غرب را نشناسید، نخواهید دانست که اینها چه میگویند. از نظر غرب جریان دینی ارتجاعی است. تسامح و تساهل دینی در غرب به این معنی است که دینی وجود ندارد که شما با آن جنگی داشته باشید. برخی روشنفکران با طرح پلورالیسم، تجربه دینی را تجربهای شخصی و نه لزوما وحیانی مطرح کردند و با طرح سکولاریسم به دنبال جدایی دین از جامعه رفتند.
تمایز ماهوی مقولات به ظاهر مشترک در اسلام و غرب
کوهساری با بیان اینکه ما باید مسئله اصالت انسان را معنا بکنیم، اظهار کرد: در قرآن اصالت از آن «الله» است اما انسان در میان مخلوقات اشرف مخلوقات است. بعضی از روشنفکران از آنجا که به فلسفه اسلامی اشراف نداشتند، فریب این واژگان را خوردهاند. اینکه انسان اشرف مخلوقات است به خاطر آن است که روح خدا در او دمیده شده، بازگشت به خویش در بینش ما یعنی بازگشت به خداوند، اما در غرب بازگشت به خویش، یعنی بازگشت به انسان و در آن مکتب، خدا ساخته خود انسان است.
وی در پایان تصریح کرد: هر دو میگوییم انسان بزرگترین است، در بینش اسلامی این مسئله به خاطر دمیدن روح خدا در اوست، اما در غرب این مسئله ناشی از آن است که خدا انسانیترین شده است، این دو فرق میکند. در بحث تفسیر قرآن برای ورود روشمند به مسائل جدید، باید به فلسفه اسلامی اشراف داشت و الا برخی از آیاتی که در قرآن است، درست فهمیده نخواهد شد. ما منکر نیستیم که هر چند سال تفسیر جدیدی باید نوشته شود، اما باید این کار با همان روش متنمحوری و مفسرمحوری انجام شود.