فرارو- به احتمال زیاد، سلطۀ دونالد ترامپ بر حزب جمهوریخواه در "سهشنبه بزرگ" به وقوع نزدیکتر خواهد شد و مقر فرماندهی این حزب یارای متوقف کردن او را ندارد.
به گزارش فرارو به نقل از بی بی سی، برای آنها (جمهوری خواهان) ممکن است که "سهشنبه بزرگ"، بدل به سهشنبۀ سیاه شود. جمعۀ گذشته به خودی خود به اندازۀ کافی برایشان تلخ بود. وقتی که کریس کریستی، که از بزرگان تابلودار جمهوریخواهان است، دستان دونالد ترامپ را بوسید و حمایت خود را به پای این غریبۀ سیاسی ریخت.
حمایت کریستی فوقالعاده غیرمنتظره بود و بار دیگر به ما آموخت که در این انتخابات باید منتظر غیرمنتظرهها باشیم. اما آیا جمهوریخواهان میانهرو و اهالی رسانه، نمیبایست ظهور بساز و بفروش میلیاردر را پیشبینی میکردند؟ هر چه باشد، جمهوریخواهانی که مطابق معیارهای این حزب هستند، سالهاست که از سوی رقبای ضد میانهرویشان به چالش کشیده شدهاند و در برابر آنها آسیبپذیر بودهاند.
پیش از ادامۀ بحث، باید بگوییم که منظور از بخش میانهروی حزب جمهوریخواه (Establishment) چیست. اصطلاحی که زیاد استفاده میشود، اما کمتر تشریح شده است. پنجاه سال پیش تشخیص میانهروهای حزب جمهوریخواه آسانتر بود.
این بخش از حزب، تحت تاثیر جمهوریخواهان ساحل شرقی بود و بانکداران وال استریت و مدیران شرکتها بر آن مسلط بودند. آنها قویاً مدافع کسبوکار بودند و از لحاظ ایدئولوژی اعتدالگرا و از لحاظ سیاسی عملگرا بودند.
نلسون راکفلر، سال 1965 نلسون راکفلر، ثمرۀ یک خاندان بانکدار و فرماندار نیویورک که همچون دونالد ترامپ در نهایت رفاه در "فیفث اوِنیو" زندگی میکرد، چهرۀ سرشناس آنها بود.
این روزها اما، تعریف جمهوریخواهان میانهرو دشوارتر و پراکندهتر شده است و همین امر نیز سقوط آن را آسانتر کرده است.
معمولاً کمیتۀ ملی جمهوریخواهان، سمت داران ارشد (چه سابق و چه فعال) نظیر کریس کریستی و لابیهای محافظه کار نظیر اتاق بازرگانی ایالات متحده و کمککنندگان مالی بزرگ و شکل دهندگان افکار عمومی که برای نشریاتی نظیر ویکلی استاندارد و نشنال ریویو و وال استریت ژورنال مینویسند، در زمرۀ بخش میانه روی حزب جمهوریخواه قرار میگیرند. اما این تعریف جای بحث دارد. از طرفی تنوع طیف اعضای تشکیل دهندۀ جمهوریخواهان میانهرو، یکی از عوامل ناتوانی آن در حفظ کنترل امور است.
میچ مک کانل مهمترین علت افول میانهروهای جمهوریخواهان، ظهور دشمنان میانهروی بوده است. تی پارتی که یک جنبش از پایین است و پس از آغاز دور اول ریاست جمهوری اوباما اعلام موجودیت کرد، برزگترین تهدید را متوجه میانهروها کرد.
این گروه همانقدر که از باراک اوباما متنفر است، از جمهوریخواهان معتدلی که در واشنگتن هستند نظیر میچ مککانل رهبر جمهوریخواهان در سنا، هم متنفر هستند. آنها از این موضوع شکایت دارند که او به اندازۀ کافی کاخ سفید را به چالش نگرفته است.
نامزدهای تی پارتی در رقابتهای مقدماتی، برخی از میانهروهای قدیمی را نظیر ریچارد لوگار که 36 سال متوالی سناتور ایالت ایندیانا بود، کنار زدهاند.
کمپین آنان نیز با حضور 50 نمایندۀ مورد حمایت تی پارتی در مجلس نمایندگان توانست به قدر کافی فشار ایجاد کند که جان بینر، رییس مجلس را به استعفا وادارد.
شکل دهندگان افکار جمهوریخواهان نیز همچون راش لیمباو و گلن بک، مجریان برنامههای گفتگویی، و آن کولتر، تحلیلگر تلویزیونی، همگی منتقدان سرسخت میانهروها هستند.
جان بینر که به خاطر فشار تندروها مجبور به استعفا از ریاست مجلس نمایندگان شد شبکۀ فاکس نیوز، با وجود اینکه به صداهای ضد میانهروی زیاد تریبون میدهد، خود در این دسته جای نمیگیرد. اما به هر حال به مرکز قدرت رقیبی بدل شده است که خارج از اختیار مرکز فرماندهی حزب جمهوریخواه قرار میگیرد.
با آغاز کمپین برای انتخابات ریاست جمهوری 2016، نشانههای بزرگی از آسیبپذیری نامزدهای میانهرو عیان شد. اریک کانتور، رهبر اکثریت جمهوریخواه مجلس نمایندگان، پیش از انتخاباتهای میاندورهای 2014 به طور غیرمنتظرهای در مرحلۀ مقدماتی شکست خورد. بینر نیز تحت فشار مجبور به استعفا از ریاست مجلس نمایندگان شد.
با این وجود، اکثر تحلیلگران در تفسیر نتایج انتخابات میاندورهای کنگره دچار اشتباه شدند و آن را شکست بزرگی برای تندروها دانستند، از این رو نتوانسته بودند دستاوردهای بیشتری داشته باشند.
برای مثال، تلاش آنان برای بیرون راندن تاد کوچرَن، سناتور جمهوریخواه می سیسی پی، ناکام ماند. در کنتاکی نیز، میچ مک کانل رقیب خود را در انتخابات درون حزبی جمهوریخواهان له کرد.
بنابر نظرسنجیها، محبوبهای تی پارتی نظیر سارا پیلین و میشل باکمن نیز از محبوبیتشان کاسته شده است.
تی پارتی زایده سرخوردگی لایههای پایین و مردمی جمهوریخواهان از پیروزی اوباما بود هر چند تی پارتی در حال افول بود- اکتبر سال گذشته نظرسنجی گالوپ نشان داد که محبوبیت این گروه به 17 درصد کاهش یافته است- خشم و عصبانیتی که در وهلۀ اول مسبب ایجاد آن بود، هنوز هم وجود داشت.
تندروهای محافظهکاران تنها نیازمند نامزدی بهتر و سخنگویی موثرتر بودند.
بدیهیترین گزینه تد کروز بود که از دیرباز نورچشمی تی پارتی بوده است. اما دونالد ترامپ خود را با وجود اینکه رسماً کاندیدای تی پارتی نیست، برای بیان سیاست عقده و خشم آمادهتر نشان داده است.
این میلیاردر مدتها پیش از آنکه حضور خود را در رقابتهای انتخاباتی اعلام کند، با این ادعای کاذب که باراک اوباما شهروند متولد ایالات متحده نیست، دل هواداران تی پارتی را برده بود. حملات آشکار او علیه مکزیکیها و مسلمانان به همراه دشمنیش با آداب سیاست، برای تندروها یک موسیقی خوشایند است.
یک خطای تحلیلی دیگر این بود که تصور میشد میانهروهای جمهوریخواه همان کاری که در 7 دورۀ پیشین انتخابات انجام داده بودند را میتوانند در این دوره نیز به انجام برسانند: یعنی فراهم آوردن زمینه برای اینکه نامزد محبوب خودشان در انتخابات درون حزبی پیروز شود.
میت رامنی جورج هربرت واکر بوش، باب دول، جورج دبلیو بوش، جان مککین و میت رامنی. همۀ اینها مورد تایید میانهروهای جمهوریخواه بودند. اما شاید آنچه که در مورد این زنجیرۀ موفقیتِ مرکز فرماندهی حزب قابل توجه است، این است که این همه مدت تداوم داشته است.
تحلیلگران باید به این نکته توجه میکردند که میت رامنی، با وجود هیچ رقیب قدرتمند دیگری، به سختی توانست نامزدی را در سال 2012 به نام خود بزند.
مشکل اساسی مرکز فرماندهی جمهوریخواهان در سال جاری این است که حضور مارکو روبیو، جان کاسیچ، جب بوش و کریس کریستی باعث انشقاق آرا شده است.
تحلیلگران ضمناً باید به نمایش قابل ملاحظۀ ریک سنتورم نیز در چهار سال پیش توجه میداشتند. این سناتور پنسیلوانیایی دست راستی، در آن سال توانست در 11 ایالت پیروز شود و چهار میلیون رای جمع کند. آن هم در حالی که از آغاز رقابتها او را کاندیدایی ضعیف میپنداشتند.
با این تفاسیر، مشخص بود که اگر یک دست راستی قویتر در سال 2016 ظهور میکرد، میانهروهای جمهوریخواه دچار مشکل بسیاری جدیتری میشدند.
ضمناً، دلیل دیگر اینکه تب ضدمیانهروی این بار چنین شدت گرفته، این است که لایههای پایین حزب از میانهروهای حزب نظیر رامنی خسته شدهاند.
اگر کمی در تاریخ حزب جمهوریخواه دقیق شویم، خواهیم دید که غلبۀ خصمانه بر رقیبان در این حزب مسبوق به سابقه بوده است.
رونالد ریگان در سال 1980، ریگان خود را به عنوان نامزدی ضد جریان میانهرو معرفی کرد و بر جورج بوش پدر که نماد جمهوریخواهان میانهرو بود، پیروز شد.
همچنین مورد بَری گلدواکر را در سال 1964 داریم که به یک پیروزی بزرگ و نمادین بر نلسون راکفلر، که ستون جمهوریخواهی میانهرو محسوب میشد، رسید.
در آن دوران، پیروزی یک دست راستی آریزونایی جسور بر یک نیویورکی معتدل، نشان از تغییری در مرکز ثقل حزب جمهوریخواه در دوران جنبش حقوق مدنی بود که از شمال شرق تا جنوب و جنوب غرب ایالات متحده را دربرگرفت.
آن اتفاق، شخصیت حزب را تغییر داد و آن را در مسیری قرار داد که امروز به اینجا رسیده است.
تنازع شدید فعلی میان طبقۀ سیاسی دائمی و نخبگان حزب ظاهراً پدیدهای جهانی است، اما در آمریکا هم در چپ و هم در راست، نمود چشمگیری دارد.
اما چهرهای ضد میانهروی نظیر ترامپ این چنین قدرت نمیگرفت، اگر میانهروهای حزب این چنین ضعیف نشده بودند. حزب جمهوریخواه، سالهاست که زمینۀ دست به دست شدن را پیدا کرده است.
هروقت که در ایران آدمهای عاقلی بر سر کار می آیند در آمریکا آنچنان نابخردان دور می گیرند که باز هم توفیقی به حال ما ایرانیها نمی کند و فقط در بهترین شرایط بتوانیم خودمان را کنار بشکیم....